Document Type : Review Article
Authors
1 PhD Candidate in Sociology, Department of Sociology and Social planning, Factually of Economics Management and Social Sciences. Shiraz University, Shiraz, Iran
2 Associate Professor, Department of Economics, Faculty of Economics, Management and Social Sciences, Shiraz University, Shiraz, Iran
Abstract
Keywords
مقدّمه و بیان مسأله
پدیدة مهاجرت از ابتدای تاریخ همزاد بشر بوده است و از شکل اولیة آن بهعنوان اضطراری برای بقا تا شکلهای امروزی آن در قالب تلاشی برای ایجاد رفاه و ارتقاء معیشت، تکامل یافته است. مهاجرت یکی از پدیدههای اجتماعی روز در جهان است، که در تمام جوامع اعم از توسعهیافته و توسعهنیافته دیده میشود (شریفی و زارع شاهآبادی، 1397). در دنیای جهانی شده امروز که از ویژگیهای آن کمرنگشدن مرزهای ملّی است، مهاجرتهای بینالمللی فزونی یافته و جوامع و ملتهای مختلف را بیش از پیش دستخوش تحرّک کرده است. همانطور که در شکل (1) مشخص شده، در سال 1995 تعداد مهاجران بینالمللی یعنی افرادی که در کشوری غیر از کشور محل تولد خود ساکن بودهاند برابر 174 میلیون نفر، در سال 2005 برابر 221 میلیون نفر و در سال 2019 نیز 272 میلیون نفر بوده است. بر این اساس، سهم جمعیّت مهاجر از کل جمعیّت جهان طی 25 سال اخیر با 25 درصد افزایش از 2.8 به 3.5 درصد رسیده است. 52 درصد این مهاجران را مردان و 48 درصد را زنان تشکیل داده و حدود 70 درصد آنها نیز در سنین 20 تا 59 سال یعنی سنین کار و فعّالیّت قرار داشتهاند (IOM[1], 2020).
شکل 1- کلیاتی از وضعیّت مهاجرت بینالمللی (IOM 2020; UN DESA 2021)
در شکل 2 نیز سهم مهاجران بر اساس سطح درآمد کشور مقصد مشخص شده است. اطّلاعات نشان میدهد عمدة مهاجران، کشورهای با سطح درآمد بالا را انتخاب کردهاند؛ و در کل بیش از 85 درصد مهاجران بینالمللی به کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط و درآمد بالا مهاجرت کردهاند. با توجّه به دادههای سازمان جهانی مهاجرت (McAuliffe and James, 2019)، در کشورهایی مانند کانادا، استرالیا، عربستان و امارات بیش از 20 درصد جمعیّت ساکن مهاجران خارجی بوده و در امریکای شمالی و اروپا نیز بالای 10 درصد جمعیّت ساکن، مهاجران خارجی هستند. این نرخ در عموم کشورهای آسیایی، افریقایی و امریکای جنوبی زیر 5 درصد است. قابل ذکر است که با توجّه به گسترش بیماری کرونا نرخ رشد تعداد مهاجران در سالهای 2020 و 2021 تغییر یافته و در نتیجه درصد مهاجران از کل جمعیّت دنیا کمی کاهش یافته است (UN DESA, 2021).
شکل 2- سهم مهاجران بر اساس سطح درآمد کشور مقصد (IOM, 2019)
جابجایی انسانها ورای مرزهای بینالمللی، پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قابلتوجهی، هم در مبدأ و هم در مقصد، به دنبال دارد. گرچه در مواردی ممکن است مخاطراتی در انتظار مهاجران و کشورهایشان باشد. اما از آنجا که چشماندازهای اقتصادی، تحصیل، نابرابری، خشونت، جنگ و یا عوامل طبیعی میتوانند از عوامل مهاجرت باشند؛ مهاجرت میتواند به انحای مختلف منافعی را برای مهاجران، خانوادههایشان و کشورهایشان فراهم آورد. این دسته از مهاجرتها میتوانند باعث کاهش بیکاری و فقر شوند و توسعة اقتصادی و اجتماعی را در کشورهای مبدأ گسترش دهند. بنابه گزارش بانک جهانی (2016) میزان وجوه ارسالی مهاجران به کشورهای با درآمد متوسط و پایین در سال 1990، حدود 29 میلیارد دلار آمریکا بوده است که این مقدار در سال 2000 به بیش از دو برابر یعنی 74 میلیارد دلار آمریکا و در سال 2016 نیز به بیش از 14 برابر یعنی 429 میلیارد دلار آمریکا رسیده است. در سال 2018 حجم وجوه ارسالی نقدی بینالمللی به کشورهای با درآمد پایین و درآمد متوسط بیش از سه برابر میزان کمکهای رسمی توسعهای[2] به این کشورها بوده است (World Bank, 2016). بهطور مثال دستمزدهایی که مهاجران در خارج از کشور به دست میآورند میتواند چند برابر آنچه باشد که در کشور خود میگیرند (Clemens et al, 2008).
اگر خانوادههای مهاجران در کشور میزبان باشند، افزایش درآمد مهاجران میتواند بهطور مستقیم منجر ارتقای توسعة انسانی و وضعیّت رفاهی خانوادهها شود و اگر خانوادهها در کشور مبدأ باشند نیز این مهم از طریق وجوه ارسالی نقدی[3] صورت میپذیرد. البته باید توجّه داشت که آوردههای مهاجرت برای مهاجران، خانوادههایشان و حتّی کشورهایشان، فراتر از منافع اقتصادی است. چنین آوردههایی همچنین میتوانند شامل ابعاد دیگر توسعة انسانی از جمله تحصیلات و سلامت، و یا آوردههای اجتماعی[4] باشند. بهطور مثال، بنا به گزارش اخیر بانک جهانی مهاجران کشورهای فقیر پس از مهاجرت به کشورهای توسعهیافته بهطور میانگین افزایش 15 برابری درآمد، نرخ دو برابری ثبت نام در مدرسه و کاهش 16 برابری در مرگ و میر کودکان را تجربه کردهاند (World Bank, 2016).
مهاجرت همچنین میتواند باعث انتقال ایدهها، مهارتها، دانش و تکنولوژی و به دنبال آن تأثیر مثبت بر بهرهوری و رشد اقتصادی شود. یعنی علاوهبر اثرات اقتصادی، مهاجرتهای خارجی میتوانند آوردههای اجتماعی نیز به دنبال داشته باشند. از جمله، زنانی که جلوههای حقوق و توانمندی را در خارج از کشور تجربه میکنند، «ایدهها، مهارتها و دانش» را نیز به کشور خود ارسال میکنند. اینها میتوانند باعث ارتقای برابری، احترام به حقوق بشر و توسعة اقتصادی-اجتماعی در کشورهای مبدأ شوند. چنین وجوه اجتماعی، نگاه خانوادهها و جوامع محلی به نقش زنان را تحت تأثیر قرار میدهد. زنان تعریف جدیدی از مؤنثبودن به جامعه خود ارائه میدهند. باید پذیرفت که مهاجرت یکی از راههایی است که هم زنان و هم مردان مهاجر میتوانند با دستیابی به منابعی که در کشورهای خود به آن دسترسی ندارند، وضعیّت خود را ارتقا دهند. اگرچه مهاجرتهای مستقل فزاینده زنان، ممکن است منافع متفاوتی را، به نسبت مردان، برای آنها به ارمغان آورد (Hondagneu-Sotelo, 1994 and Pedraza, 1991). دولتها باید سیاستهایی را دنبال کنند که مخاطرات مهاجرت را کاهش و منافع آن را افزایش دهند. سیاستهایی که به دنبال کنترل یا محدودکردن تحرّکهای جمعیّتی هستند ارتقا دهندة توسعه نخواهند بود (Skeldon, 2004: 178 and De Haas, 2005 ) به احتمال زیاد مهاجرت برای اکثر آنهایی که مهاجرت میکنند مسیری به سوی توانمندی است.
در این نوشتار با مروری بر ادبیات و گزارشهای سازمانهای جهانی در حوزه پیامدهای مهاجرتهای بینالمللی در کشورهای مبدأ، به دنبال پاسخ به این سؤالات هستیم که مهاجرتهای بینالمللی چه آوردههایی را برای مهاجران، خانوادهها و کشورهایشان میتوانند به دنبال داشته باشند؟ آیا این آوردهها تنها شکل اقتصادی داشته و به صورت انتقال پول از کشوری به کشور دیگر محدود میشوند؟ آیا این آوردهها را میتوان به بسترهای اجتماعی یا فرهنگی نیز ارجاع داد؟ و بهعنوان سؤال اصلی، در بلند مدت این مهاجرتها را میتوان تسهیلگر مسیر توسعه، و یا کاهندة سرمایههای انسانی و نیروهای ماهر کشورهای مبدأ دانست؟
دستاوردهای اصلی این تحقیق، تعیین آوردههای مهاجرتهای بینالمللی برای مهاجران، خانوادهها و کشورهایشان به تفکیک آوردههای اقتصادی و غیراقتصادی است. گرچه بسیاری بر این باورند که مهاجرت این نیروها باعث از دست رفتن سرمایة انسانی کشورهای در حال توسعه شده و در بلند مدت توسعة اقتصادی و اجتماعی این کشورها را به تأخیر میاندازد؛ ولی در این مقاله نشان داده شده است که در بسیاری از موارد بسترهای اقتصادی و اجتماعی کشورهای مبدأ، توان جذب همه نیروهای متخصّص داخلی را ندارند و میزانهای بیکاری بالا و یا اشتغال با کیفیت پایین از یکسو، و نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی از سوی دیگر باعث هدر رفت مهارتها و توانمندیهای آنان میشود.
از طرفی نشان داده شد که مهاجرتهای بینالمللی میتوانند باعث افزایش درآمد سرانه افراد شده و از طریق ارسال وجوه نقدی و یا انتقال دانش و تکنولوژی باعث تسریع روند توسعه در کشورهای مبدأ شوند که لحاظ این نتایج در برنامهریزیهای جمعیّتی سبب تغییر نگرش به مهاجرت بینالمللی از تهدید به یک فرصت شده و با تغییر رویکرد برنامهریزیهای جمعیّتی میتوان از این فرصت استفاده کرد؛ زیرا درصورتیکه برنامهریز جمعیّتی به مهاجرتهای بینالمللی بهعنوان فرار مغزها بنگرد، در آن صورت قبل از مهاجرت سیاستهای کنترلی جلوگیری از مهاجرت یا سیاستهای ترویجی و آموزشی ضد مهاجرت بهکار گرفته میشود، و بعد از مهاجرت نیز کاملاً انفعالی عمل شده و مهاجر بهعنوان یک فرار مغز و از دست رفته تلقی میشود. حال اگر تغییر نگرش ایجاد شده و مهاجر بینالمللی بهعنوان یک فرصت برای کشور به حساب آید که میتواند دستاوردهای اقتصادی و غیراقتصادی برای کشور بعد از مهاجرت داشته باشد، در آن صورت قبل از مهاجرت، برنامهریز جمعیّتی با دید مثبت به مهاجرت نگاه کرده و پس از مهاجرت به صورت فعال برنامهریزیهای گسترده برای جذب هرچه بیشتر منافع و سرریزهای فرد مهاجر به کشور خواهد داشت.
در انتهای مقاله بر اساس دستاوردهای تحقیق پیشنهاد شده است که یک سازمان ملّی مهاجران ایرانی با وظیفه اصلی «سیاستگذاری، راهبری، برنامهریزی، نظارت و ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مهاجران ایرانی در سایر کشورهای جهان» با هدف کلان بهرهگیری فعال از توانمندی و تعیین نقش برای ایرانیان خارج از کشور در راستای توسعه کشور تشکیل شود.
روش و دادههای تحقیق
نظر به کلانبودن موضوع مورد بحث، این پژوهش مبتنی بر روش مروری روایتی و حاصل تعمّق و نقد نگارندگان بر مطالعات قبلی بوده و با توجّه به ماهیّت تحقیق، روش گردآوری اطّلاعات کتابخانهای است. بازخوانی، جمعبندی و تلخیص این پژوهشها برای استفاده پژوهشگران، سیاستگذاران و برنامهریزان مفید به نظر میرسد. در مطالعه حاضر با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی مقالات منتخب قابل دسترس داخلی و خارجی و همچنین اسناد و مدارک سازمانهای جهانی همچون سازمان جهانی مهاجرت، سازمان ملل و بخشهای زیر مجموعه آن پرداخته شده است تا آوردههای مهاجرتهای بینالمللی برای کشورهای مبدأ و تأثیرات آنها بر توسعه این کشورها چه در سطح خرد و چه در سطح کلان مورد بررسی قرار گیرند.
در این مقاله جهت گزینش مقالات مرتبط با بحث از پایگاههای دادهای Google scholar و Web of science استفاده شده است. ابتدا واژگان مرتبط در Google scholar جستجو و با مطالعه منابع مرتبط حاصل از جستجو چارچوب اولیهای از کار بدست آمد. سپس با انجام جستجوی پیشرفته رشته کلیدواژه
((international migr*) and ((remittance) or (benefit*) or (development*) or (brain drain) or (brain waste))) (Title)
در Web of science در بازه زمانی 2000 تا 2022، به این دلیل که غالب منابع مرتبط با مطالعات مهاجرت در سالهای بعد از 2000 میلادی انتشار یافتهاند، تعداد 115 مقاله بدست آمد. در ادامه با مطالعه عناوین و چکیده این مقالات نیز مطالعات مرتبط انتخاب و بررسی شدند. در نهایت، ساختار مقاله مبتنی بر 93 منبع مشتمل بر 4 مطالعه فارسی، 84 مطالعه انگلیسی و 9 وبسایت اینترنتی حول دو محور: 1) مهاجرتهای بینالمللی و توسعه، با زیربخشهای آوردههای اقتصادی مهاجرتهای بینالمللی و آوردههای اجتماعی مهاجرتهای بینالمللی؛ و 2) مهاجرتهای بینالمللی؛ فرار مغزها یا ارتقای مغزها؟، شکل یافته و به اشباع رسید.
یافتهها
1) مهاجرتهای بینالمللی و توسعه
میتوان این سؤال را مطرح کرد که به واسطة تحرّکات انسانی چه منابعی به وجود میآیند و چگونه این منابع، توسعه را چه در سطح فردی و چه در سطح ملّی تحت تأثیر قرار میدهند؟ در رابطه با تأثیرات مهاجرت و توسعة رویکردهای خوشبینانه و بدبینانهای وجود دارد. از نگاه خوشبینانه، برخی بر نقش مهاجرتها در نوسازی اقتصادی و اجتماعی کشورهای مبدأ تاکید دارند و برخی نیز انتقال نیروی کار ارزان از کشورهای کمتر توسعهیافته به کشورهای توسعهیافته را عامل تشدید نابرابریها در مقیاس جهانی میدانند.
از جمله نظریّات جهانیشدن بر این باور هستند که دستاورد اصلی جهانیشدن، تبادل اطّلاعات و کمرنگشدن مرزهای ملّی است و این مهم، این امکان را به افراد میدهد که به سمت مکانهایی که جاذبة بیشتری دارند جذب شده و گزینه مهاجرت را انتخاب کنند. بی گبرورلد[5] معتقد است که اطّلاعات فراهم آمده از رسانههای جمعی و جهانیشدن فرهنگی که برآمده از ایدههای غربی یعنی مصرف، دانش و آزادی فردی است، سبب شده است که جوانان، گروههای به حاشیه رانده شده و افراد ناراضی، خصوصاً در کشورهای در حال توسعه به جهان غرب مهاجرت کنند (توکّل و عرفانمنش، 1393).
در دیدگاه وابستگی، مهاجرت نخبگان یعنی وابستگی کشورهای سنّتی و در حال توسعه به کشورهای توسعهیافته؛ در دیدگاه نوسازی، مهاجرت نخبگان یعنی ضرورت تبعیّت قشر نخبه و برگزیدة جامعه به تولیدات صنعتی و ایدههای نظری کشورهای مدرن مانند ایالات متّحده آمریکا؛ در دیدگاه تقسیم کار نظام جهانی (والرشتاین[6])، مهاجرت نخبگان یعنی حرکت افراد با استعداد و دارای توانایی علمی و تخصّصی به سمت کشورهایی که در لایههای اصلیتر تقسیم کار جهانی، مرکزیّت دارند و قطب علمی به حساب میآیند. همچنین دیدگاه ساختی مارکسیستی بر این عقیده استوار است که مهاجرت نیروی کار صنعتی و علمی از کشورهای درحال توسعه به سمت کشورهای توسعهیافته به دلیل «سیاست استثمار» از سوی کشورهای پیشرفته است. آنها نیروی کار کشورها را جذب میکنند تا ضمن فقیر و محتاجکردن آنها نسبت به کشورهای توسعهیافته، هزینة کمتری برای کارمندان و نیروی متخصص بپردازند (توکّل و عرفانمنش، 1393). اگرچه به نظر میرسد که آرمانهای افراد، فرصتها و فقدانهای موجود در کشورهای مبدأ تعیین میکنند که مهاجرت چه منابعی و احیاناً چه مضرّاتی را برای رفاه فرد، جامعه و یا کشور او به ارمغان آورد.
از نگاه اقتصادی مهاجرت را میتوان پاسخی به مازاد نیروی بازار کار در کشورهای مبدأ و نیازمندیهای بازار کار کشورهای مقصد دانست. بهطور مثال در سال 2017 سهم زنان مهاجر بینالمللی در اروپا 52 درصد از کلّ مهاجران را تشکیل میداده که غالب این مهاجرتها برای انجام مشاغل تیمارداری از جمله پرستاری سالمندان و کودکان و همچنین پیشخدمتی در خانه زوجهای هر دو شاغل انجام میشده است. همچنین در سال 2017 سهم مردان از مهاجرتهای بینالمللی در آسیا به 73 درصد رسیده است که این افزایش غالباً به دلیل تقاضای قابلتوجه برای مهاجران کارگر مرد در کشورهای نفتخیز آسیای غربی بوده است (UN DESA,[7] 2018).
در حالی که حرکت در مسیر توسعه میتواند مولّد مهاجرت باشد، مهاجرت نیز میتواند با ایجاد تغییرات در بسترهای اقتصادی و اجتماعی تسهیلگر مسیر توسعه باشد. اجماع بر این است که مهاجرت را میتوان به گونهای مدیریّت کرد که توسعه را ارتقا بخشد گرچه برخی، برنامهریزی برای مهاجرت بهعنوان نتیجه و نه دلیل توسعه را رویکرد سیاستی متعادلتری میدانند (Skldon, 2008).
رابطه دو سویة مهاجرت و توسعه را میتوان بر محور رویکرد توسعة انسانی نیز تشریح کرد. این رویکرد، توسعه را شکوفایی هرچه بیشتر قابلیتهای انسانها همچون دانش، سلامتی و عزّت نفس در نظر گرفته و آن را آنچه انسانها قادرند و میتوانند که در زندگی باشند، تعریف میکند (Sinatti and Alvarez Tinajero, 2011: 23). از این منظر انسانها خود همچون معماران اقتصادی و پیشرفت اجتماعی، ایجادکنندگان توسعه و منتفعان آن در فرصتهایی همچون دستیابی به تحصیلات، اشتغال، و یا فرایندهای تصمیمسازی هستند. بر این اساس سهم مهاجران در توسعه نهتنها آوردههای مالی بلکه آوردههای اجتماعی همچون مهارتها و دانش، ایدهها و ارزشها نیز است.
جابجایی انسانها را میتوان موجد انواعی از سرمایه، از جمله سرمایههای اجتماعی، مالی، انسانی و فرهنگی در نظر گرفت. این سرمایهها را میتوان آوردة اصلی مهاجران در دو سویة مهاجرت و توسعه دید. سرمایة اجتماعی مهاجران باعث ایجاد شبکههایی میشود که جریان اطّلاعات، مهارتها، منابع اقتصادی، ارزشها و ایدهها را به کشورهای مبدأ تسهیل میکند. سرمایة اجتماعی میتواند گروههای مختلفی از خانواههای مهاجران در مبدأ را به اجتماعات دایاسپورا و شبکههای اقتصادی و حتّی مذهبی در کشورهای مقصد متّصل کند (Faist and Fauser, 2011:16). در اینجا، منظور از سرمایة مالی مهاجران، وجوه ارسالی نقدی از سوی مهاجران به وابستگانشان در کشورهای مبدأ است. وجوه ارسالی نقدی، منبعی برای درآمد خانوارها بوده که میتوانند در جهت رفع نیازهای اوّلیّة خانواده و کاهش فقر، نیازهای سطوح بالاتر و افزایش مصرف، و حتّی سرمایهگذاریهای اقتصادی مصرف شوند. از اینرو، این وجوه ارسالی نقدی میتوانند بر اقتصاد بومی تأثیر مثبت بگذارند. گرچه چنین وجوهی ممکن است اثرات سویی همچون افزایش مصرفگرایی، نابرابریهای درآمدی بین خانوارهای دارای مهاجر و دیگر خانوارها نیز به همراه داشته باشند. مهارتها و دانش مهاجران یا سرمایة انسانی نوع دیگری از سرمایة مهاجران در امر توسعه کشورهایشان است. بهعلاوه، سرمایة انسانی میتواند شامل شغل، مهارتهای بینفردی و اعتماد به نفس فرد نیز باشد (Wescott and Brinkerhoff, 2006: 15).
در عین اینکه از یک زاویه، مهاجرت نیروهای ماهر میتواند فقدانی برای کشورهای مبدأ باشند، از زاویهای دیگر انتظار میرود که مهاجران ماهر با افزایش قابلیتهای خود دستمزدهای بیشتری در خارج به دست آورند، باعث انتقال تکنولوژی به کشورهای خود شوند، و با اتصال به شبکههای ارتباطی و سرمایهگذاری پیشرفته، باعث ارتباط کشورهای خود به بازارهای جهانی شوند. تحرّک انسانها را ماهیتاً میتوان مصداق قدرت انتخاب و آزادی نوع بشر دانست. مهاجران بینالمللی میتوانند در نتیجة دستیابی به ارزشها و اندیشههای جدیدی چون دموکراسی، برابری و غیره که از آن بهعنوان سرمایة فرهنگی یاد میشود، کیفیت زندگی خود را ارتقا دهند. مهاجران ممکن است با انتقال این ارزشها و اندیشهها به کشور خود از این سرمایة فرهنگی بهرهبرداری کنند. بهویژه اگر این مهاجرتها در کشورهای با ساختارهای سیاسی-اجتماعی دارای انسداد انجام گیرند، ممکن است باعث ارتقای کیفیت زندگی در کشورهای مبدأ شوند (De Hass 2009: 22-23).
در این نوشتار تمرکز بر مسیرهایی است که مهاجرتهای بینالمللی میتوانند در راستای مثبتی بر روند توسعة کشورهای مبدأ تأثیرگذار باشند. این هدف در دو بخش آوردههای اقتصادی و آوردههای اجتماعی پیگیری شده است.
2) آوردههای اقتصادی مهاجرتهای بینالمللی
شاید بتوان واضحترین رابطة بین مهاجرت و توسعه را وجوه ارسالی نقدی به کشورهای مبدأ در نظر گرفت. سیدو[8] و همکاران (2020) با مطالعة دادههای 77 کشور در حال توسعه تأثیر وجوه ارسالی بر توسعه را مثبت یافتهاند. مسألة مهاجرت و وجوه ارسالی نقدی در دهههای اخیر توجّهات زیادی را به خود جلب کرده است و باعث شکلگیری مطالعات مختلفی در ادبیات جهانی مهاجرت برای بررسی ابعاد مختلف این موضوع و بهویژه تأثیر این وجوه بر توسعة کشورهای فقیر شده است (De Haas, 2005, Bredl, 2011, Song and Liang, 2019). این وجوه تبدیل به دومین منبع تأمین مالی خارجی کشورهای در حال توسعه بعد از سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی[9] شدهاند (Aggarwal et al., 2011: 255). حجم وجوه ارسالی به کشورهای در حال توسعه در سال 2014 برابر 436 میلیارد دلار، یعنی 75 درصد حجم کلّ این وجوه در سطح جهان برآورد شده است که نسبت به سال قبل نیز 4.4 درصد افزایش یافته است (World Bank, 2015). در سال 2018 حجم وجوه ارسالی نقدی بینالمللی به کشورهای با درآمد پایین و درآمد متوسط بیش از سه برابر میزان کمکهای رسمی توسعهای[10] به این کشورها بوده است (Migration Data Portal, 2019).
دستیابی به فهم بهتر پیامدهای اقتصادی این وجوه ارسالی به دو دلیل دارای اهمیّت به نظر میرسد. اول، بنا به گزارش بانک جهانی میزان وجوه ارسالی مهاجران به کشورهای با درآمد متوسط و پایین در سال 1990، حدود 29 میلیارد دلار آمریکا بوده است که این مقدار در سال 2000 به بیش از دو برابر یعنی 74 میلیارد دلار آمریکا و در سال 2016 نیز به 429 میلیارد دلار آمریکا رسیده است (World Bank, 2016). همانطور که دیده میشود حجم وجوه ارسالی از سال 2000 تا 2016 حدوداً 6 برابر شده است. این در حالی است که جمعیّت مهاجران بینالمللی در این بازة زمانی از 70 میلیون نفر به 285 میلیون نفر (IOM, 2018) رسیده است؛ یعنی حدوداً 4 برابر شده است. این روند، وجوه ارسالی را در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تبدیل به دومین منبع تأمین مالی کرده است. در بعضی از این کشورها از جمله نپال، قرقیزستان و تاجیکستان حجم وجوه ارسالی نزدیک به 30 درصد تولید ناخالص داخلی[11] این کشورها را شامل میشود (PEW Research Center, 2018). دوم، علاوهبر اینکه جامعه هدف این وجوه ممکن است افراد نیازمند بوده و با هزینه در بخشهای مصرفی خانوارها باعث کاهش فقر شوند؛ که در این صورت ممکن است تأثیر آنها بر توسعة اقتصادی خنثی و یا حتّی منفی باشد. این وجوه همچنین ممکن است به ایجاد تجارتهای خرد، افزایش تحصیلات و فعّالیّتهای کارآفرینانه منجر شوند و بنابراین به توسعة اقتصادی کشورهای مبدأ کمک کنند (Lim and Basnet, 2017; Piteli et al., 2019:2).
1-2) وجوه ارسالی؛ فقر و نابرابری
شاید مهمترین اثر توسعهای مهاجرت، تأثیر مستقیم آن بر سطوح درآمد و فقر در کشورهای مبدأ است. با نقل مکان نیروهای کار به مناطق تولیدیتر، مهاجران با دسترسی به بازارهای جهانی بهطور مستقیم درآمد و عایدات خود را مطابق با بازار جهانی افزایش میدهند. بهطور مثال، مطالعهای در سال 2009 نشان میدهد که نسبت دستمزدهای کارگران (با ویژگیهای مشابه) در آمریکا بهطور میانگین 4.11 برابر دستمزد کارگران در دیگر کشورهاست (Clemens et al., 2009). وجوه ارسالی نقدی به کشورهای مبدأ عموماً فقر را کاهش داده و توزیع درآمدها را تعدیل میکند. فهم بهتر تأثیر وجوه نقدی ارسالی بر توسعة مالی کشورها از طریق تأثیر آن بر کاهش فقر و افزایش رشد اقتصادی مشهود است (Cattaneo, 2009; Aggarwal et al., 2011).
حتّی مطالعاتی نشان دادهاند که تأثیر این وجوه بر کاهش فقر، در مقایسه با متغیّرهای دیگر چشمگیرتر است. از جمله اَزَم[12] و همکاران (2016) در مطاالعة تجربی خود تأثیر وجوه ارسالی خارجی بر کاهش فقر را با تأثیر متغیّرهای کمکهای خارجی، وامهای خارجی، سرمایة انسانی، تورّم و درآمد در 39 کشور مشتمل بر کشورهای با درآمد پایین، درآمد متوسط و درآمد بالا در دورة زمانی 2014-1990 مقایسه کردهاند. نتایج نشان داده است که در حالی که هم وجوه ارسالی خارجی و هم کمکهای مالی خارجی بر رشد اقتصادی کشورها تأثیر قابلتوجهی داشتهاند؛ اوّلی تأثیری مثبت و دومی تأثیری منفی بر فرآیند کاهش فقر در دورة زمانی مورد مطالعه داشتهاند. شواهد تجربی این مطالعه نشان دادهاند از آنجا که وجوه ارسالی فواید متعدّدی را برای مردم فقیر به ارمغان آوردهاند و متوالیاً شرایط اقتصادی و اجتماعی را در کشورهای مبدأ ارتقا دادهاند، اهمیّت این وجوه نباید تنها به رشد اقتصادی و کاهش فقر محدود شوند (Azam et al., 2016: 277).
آدامز[13] (2004) در مطالعة خود با عنوان «وجوه ارسالی نقدی و فقر» تأثیر عمیق و شدید وجوه ارسالی داخلی و خارجی در کاهش فقر خانوارهای[14] گواتمالایی را تصدیق میکند. وجوه ارسالی بهطور میانگین فقر خانوارها را 20 درصد کاهش میداده است. خانوارهای پایینترین دهکهای درآمدی 50 تا 60 درصد کلّ درآمد خود را از محلّ وجوه ارسالی تأمین میکردهاند. از محلّ تأمین وجوه ارسالی، وضعیّت چنین گروههای فقیری به صورت رؤیایی دگرگون میشده است (Adams, 2004: 18-20). در مطالعة دیگری بر روی دادههای 71 کشور در حال توسعه نتایج نشان داده است که بهطور میانگین به ازای هر افزایش 10 درصدی در جمعیّت مهاجران بینالمللی یک کشور شاهد کاهش 2.1 درصدی در جمعیّت افرادی خواهیم بود که با سرانة کمتر از یک دلار در روز زندگی میکنند. همچنین به ازای هر 10 درصد افزایش در وجوه نقدی ارسالی، 3.5 درصد از سهم افرادی که در فقر زندگی میکردهاند کاهش مییافته است (Adams and Page, 2005: 1645).
چیف و ازدن[15] در مطالعة خود دریافتند که اگر وجوه ارسالی به لسوتو بهطور کامل قطع شود، 11 تا 14 درصد خانوارها به طبقة فقرا تنزل پیدا خواهند کرد (Schiff and Özden, 2005: 6-7). بررسی دادههای مربوط به پیمایش ملّی خانوارهای روستایی مکزیک نیز نشان داده است که وجوه ارسالی نقدی مهاجرتهای بینالمللی به نسبت وجوه ارسالی نقدی مهاجرتهای داخلی تأثیر بیشتری در کاهش نابرابری و همچنین کاهش فقر در جوامع روستایی مکزیک داشته است؛ در عین اینکه این تأثیر با افزایش مهاجران بینالمللی نیز افزایش مییافته است (Adams et al., 2008: 105). البته باید توجّه داشت که لزوماً تأثیر وجوه ارسالی نقدی بر شاخصهای سرمایة انسانی همگن نیست. مطالعة تأثیر وجوه نقدی ارسالی بر فقر و شاخصهای سرمایة انسانی در یازده کشور آمریکای جنوبی نیز حاکی از نتایج مشابهی بوده است (Lopez et al., 2007: 32- 33).
تحلیل دادههای اوّلین پیمایش وجوه ارسالی خانوارهای غنا (2013) نیز تأثیر این وجوه بر ابعاد فقر و سرمایهگذاری خانوارهای غنایی را نشان میدهد. این مطالعه سه یافتة کلیدی را شامل میشده است: اول) خانوارها پس از دریافت وجوه ارسالی هزینة بیشتری برای خوراک صرف میکردهاند؛ دوم) خانوارهای دریافتکننده وجوه ارسالی، به نسبت قبل، هزینة بیشتری را برای سه کالای اساسی: تحصیلات، مسکن، و سلامت صرف میکردهاند؛ و سوم) وجوه ارسالی به میزان قابلتوجهی احتمال فقر خانوارها را کاهش میداده است. فقر خانوارهای دریافتکنندة وجوه ارسالی داخلی برابر 17 درصد و فقر خانوارهای دریافتکنندة وجوه ارسالی بینالمللی به میزان خیرهکنندة 97 درصد کاهش نشان میداده است. حجم وجوه ارسالی بینالمللی 3.5 برابر وجوه ارسالی داخلی بوده است (Adams and Cuecuecha, 2013: 38).
نتایج مطالعة ابی[16] و همکاران (2020) در مورد نیجریه نیز نشان دادهاند که وجوه ارسالی در تأمین امنیت غذایی کوتاهمدت و بلندمدت ارزشمند است و ابزاری واقعی برای تأمین امنیت غذایی خانوارها در زمان بحرانهای غذایی است. این امر بهویژه برای زنان سرپرست خانوار که در برابر ناامنی غذایی آسیب پذیرتر هستند بسیار مهم است. نتایج مطالعه ماندال و خانام[17] (2018) مبتنی بر دادههای 84 کشور در حال توسعه نیز نشان میدهند که وجوه مهاجران بینالمللی در کشورهای در حال توسعه دریافتکننده چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، بهطور قابلتوجّهی به رفاه خانوارها کمک کنند. یافتههای این مطالعات، این دیدگاه که وجوه ارسالی نقدی باعث کاهش فقر و نابرابری میشوند را تأیید میکنند. البته باید در نظر داشت که مهاجرتهای بینالمللی گاهی میتوانند نابرابری را تشدید کنند (Haller et al., 2018). بهطور مثال، زمانی که شبکههای مهاجرتی کوچک و هزینههای مهاجرت بالا هستند، نابرابری تشدید میشود. زیرا تنها برترینهای اجتماع امکان مهاجرت را پیدا میکنند. همانطور که مهاجرت رواج پیدا میکند، گستردهشدن شبکة مهاجرتی و کاهش هزینههای مهاجرت، تعداد بیشتری از افراد فقیر را قادر میسازد که مهاجرت کنند (Schiff and Özden, 2005: 7).
2-2) وجوه ارسالی و توسعة اقتصادی
با توجّه به ادبیّات موجود در حوزة وجوه ارسالی میتوان دو مسیر اصلی که این وجوه باعث حرکت به سمت سطوح بالاتر توسعة اقتصادی میشوند را شناسایی کرد. اوّل) وجوه ارسالی وضعیّت رفاهی دریافتکنندگان و وابستگانشان را بهبود میبخشند؛ و دوم) مهاجران با ارسال وجه، نقش واسطههای مالی را ایفا کرده، خانوادهها و کارآفرینان کوچک را قادر میسازند تا هنگامی که قصد دارند برای سرمایة انسانی و فیزیکی سرمایهگذاری کنند بر محدودیّتهای اعتباری و نقایص بازارهای مالی غلبه کنند. در چنین مواردی، وجوه ارسالی ممکن است بهطور بالقوّه به افزایش رشد اقتصادی بلندمدّت کشور از طریق نرخهای بالاتر انباشت سرمایه کمک کند. بسیاری از مطالعات نشان میدهند که این وجوه تأثیر مثبتی بر توسعة اقتصادی کشورهای دریافتکننده آنها دارند. بهطور مثال، نتایج مطالعة آنیجا و پراوین[18] (2022) نشان میدهد که یک رابطة بلندمدت یکطرفه بین وجوه ارسالی و رشد اقتصادی کرالا[19] وجود دارد. همچنین، این مطالعه تأیید میکند که وجوه ارسالی در بلندمدت تأثیر مثبتی بر تولید خالص داخلی[20] کرالا داشتهاند. همچنین بررسی دادههای 2001-2017 در ایتالیا همبستگی مثبت بین رشد تولید ناخالص داخلی و وجوه ارسالی را نشان میدهد (Tolmacheva, 2020).
بررسی دادههای 2010-2015 در اوکراین نیز نشان میدهند که مهاجرت بینالمللی بر پنج شاخص از هفت شاخص توسعة اقتصادی تأثیر مثبت داشته است (Adamyk, 2020). لئون-لدسما و پیراچا[21] (2004) دریافتهاند که وجوه نقدی ارسالی در 11 کشور در حال گذار اقتصادی اروپای شرقی باعث بهبود وضعیّت تولید و اشتغال شده است (Leon-ledesma and Piracha, 2004). میونداکا[22] (2009) در مدلسازی نظری خود و آزمون این مدل با دادههای آمریکای لاتین و کارائیب، تأثیر وجوه ارسالی نقدی کارگری را بر رشد اقتصادی تحلیل کرده است. نتایج مطالعة وی بدین شرح است: اوّل) وجوه ارسالی تأثیر مثبتی بر رشد اقتصادی دارند؛ دوم) وجوه ارسالی اگر برای تکنولوژی بلندمدت سرمایهگذاری شده یا در بخش سرمایه صرف شوند، تأثیر بزرگ و پایداری بر اقتصاد دارند؛ و سوم) اگر حجم وجوه ارسالی نقدی بسیار زیاد، و یا اقتصاد بسیار فقیر باشد اقتصاد میتواند رشد قابلتوجهی را تجربه کند (Mundaca, 2009: 288-303).
گایولیانو و رویز-آرانز[23] (2009) نیز در مطالعة دادههای وجوه ارسالی نقدی به 100 کشور در حال توسعه در دورة زمانی 2002-1975 چنین نتیجهگیری کردهاند که وجوه ارسالی بهویژه در کشورهای با سیستمهای مالی کمعمق، میتوانند باعث افزایش سرمایهگذاری شوند و از این طریق با افزایش متوسط سرانه تولید ناخالص داخلی، مقدمات بهبود رشد اقتصادی را فراهم آورند (Giuliano and Ruiz-Arranz, 2009: 150). آگاراوال[24] و همکاران (2011) با استفاده از دادههای وجوه ارسالی به 109 کشور در حال توسعه در دورة زمانی 2007-1975 به مطالعة رابطة بین وجوه نقدی ارسالی و ابعاد مالی توسعه پرداختهاند. آنها چنین نتیجهگیری کردهاند که رابطة مثبت، معنادار و قوی بین وجوه ارسالی و توسعة مالی در کشورهای در حال توسعه وجود دارد (Aggarwal et al., 2011: 255-264). نشان دادهاند که وجوه ارسالی باعث افزایش مشارکت نیروی کار و سرمایهگذاریهای جدید در نیجریه شده است (Nwokoye et al., 2020).
بعضی از مطالعات نیز در مواردی که این وجوه نه در مصادیق تولیدی و بهعنوان سرمایهای برای توسعة اقتصادی بلکه عمدتاً برای غلبه بر مصائب زندگی بهکار گرفته میشوند، برای آنها تأثیر جزئی و یا حتّی منفی بر اقتصاد را در نظر میگیرند (Piteli et al., 2019, Chami et al., 2005, Glytsos, 2002). البتّه باید توجّه داشت که بستر فرهنگی کشورهای دریافتکننده در میزان این اثرگذاری مؤثر است. بهطور مثال، مردمحوری[25] و فاصلة قدرت[26] اثرات وجوه ارسالی را افزایش میدهند و اجتناب از ریسکپذیری[27] و فردگرایی[28] اثر این وجوه را کاهش خواهد داد. همچنین دولتها میتوانند تأثیر اقتصادی وجوه ارسالی را با بهبود چارچوب نهادی[29]، ترویج کارآفرینی و محدودکردن فساد تقویت کنند (Piteli et al., 2019:12-13).
همانطور که دیدیم برخی از مطالعات تأثیر مثبت وجوه ارسالی را بر رشد اقتصادی تأیید میکنند و برخی دیگر این تأثیر را خنثی و یا حتّی منفی میدانند. برای توضیح کاهش تأثیر وجوه ارسالی نقدی بر اقتصاد کشورها میتوان از تئوری بیماری هلندی[30] در اقتصاد بهره برد. گوها[31] (2013) در مطالعه خود اذعان کرده است که همانگونه که بیماری هلندی ممکن است در کشورهای دارای منابع طبیعی پدیدة مصیبت منابع[32] را در رشد اقتصادی این کشورها رقم زند، این بیماری ممکن است در کشورهای دریافتکنندة این وجوه نیز با مکانیسم دیگری مسیر رشد اقتصادی را با اثر منفی مواجه کند (Guha, 2013). بیماری هلندی در اقتصاد بدین معناست که کشورهای غنی از منابع طبیعی، قادر به استفاده از ثروت خود برای افزودن بر فعّالیّتهای تولیدی نخواهند بود و به جای آن، درآمدهای حاصل از این منابع در کنار یک سیستم سیاسی ناکارا (Auty, 2002: 7)، اغلب منجر به رشد فعّالیّتهای غیرمولّد و در نتیجه، وخامت در رشد اقتصادی خواهند شد.
آکوستا[33] و همکاران (2007) در مطالعه خود بر روی داده آلساوادور پیشنهاد کردهاند که رخداد بیماری هلندی وابسته به ناتوانی اقتصاد برای جذب این وجوه در بخش قابل تجارت بوده که منجر به افزایش سطوح مصرف و هدایت این وجوه به بخش غیر قابل تجارت و بسط بخشهای غیرمولّد اقتصاد میشود (Acosta et al, 2007). آمیدو-دورانتس و پزو[34] (2004) تأثیر وجوه ارسالی کارگران بر نرخ ارز واقعی سیزده کشور آمریکایلاتین و کارائیب را مورد مطالعه قرار دادهاند و تأیید کردهاند که وجوه ارسالی از طریق افزایش نرخ ارز واقعی[35]، رقابت بینالمللی را کاهش دادهاست (Amuedo-Dorantes and Pozo, 2004). لوپز[36] و همکاران (2007) نیز با معرفی دادههای گستردهتری از کشورهای آمریکای لاتین به نتیجه مشابهی دست یافتهاند (Lopez et al., 2007).
حال این سؤال پیش میآید که جهت این تأثیر وابسته به چه عامل یا عواملی است؟ از نگاهی مهاجرانی که پول برای خانوادههایشان ارسال میکنند را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: مهاجران نوعدوست، و مهاجران خوددوست. مهاجران نوعدوست، پول بیشتری به خانه میفرستند چون خانوادههایشان در سختی است در حالی که مهاجران خوددوست به منظور سرمایهگذاری در داراییهای پر سود یا ایجاد کسب و کار در دوران رونق اقتصادی به خانههایشان پول ارسال میکنند. مهاجران نوعدوست در کشور میزبان به صورت دائم اقامت گزیدهاند در حالی که مهاجران خوددوست غالباً مهاجران موقّت در کشور میزبان هستند.
لیم و سیباسنت[37] (2017) در مطالعة خود بر روی وجوه ارسالی وارد شده به پنج کشور از جنوب آسیا شامل بنگلادش، هند، نپال، پاکستان و سریلانکا در دورة زمانی 2011-1975 نشان دادهاند که وجوه ارسالی تأثیر مثبت بلندمدّتی بر درآمدها داشتهاند. هر یک درصد افزایش در وجوه ارسالی حدود 23/0 درصد افزایش در درآمد را باعث شده است. همچنین آنها دریافتهاند که مهاجرانی که افزایش دائمی در درآمد داشتهاند، مصارف جاری خانواده را افزایش دادهاند. در حالی که درآمدهای ناپایدار مهاجران موقّت، سرمایهگذاری شدهاند تا هنگامی که به خانه برگشتند، مولّد درآمد آینده خانوار باشند. یکی از مهمترین ویژگیهای این مهاجرتها این است که مقدار قابلتوجهی از وجوه واردشده به این کشور از جانب کارگران مهاجر کوتاهمدتی است که بهطورموقّت برای کار به خاورمیانه رفتهاند. بنا بر فرضیّه درآمد دائمی که به آن اشاره شد، خانوادههای این مهاجران به دلیل افزایش درآمدموقّت، وجوه ارسالی را پسانداز یا سرمایهگذاری میکنند. در نتیجه بر رشد اقتصادی افزوده میشود (Lim and C. BASNET 2017: 437-448).
3-2) وجوه ارسالی و آموزش
از آنجا که سرمایة انسانی یکی از ابعاد توسعه بوده و شکلگیری سرمایة انسانی نیز بهطور مستقیم در ارتباط با آموزش است؛ پس بررسی اثرات وجوه حاصل از مهاجرتهای بینالمللی بر آموزش، برای چشمانداز توسعهای کشورهای دریافتکننده دارای اهمیّت به نظر میرسد. هانسون و وودراف[38] (2003) از دیدگاه نظری، دو فرضیّه را در باب مهاجرتهای بینالمللی و آموزش کودکان مطرح کردهاند. از نظر آنها، از یکسو میتوان انتظار داشت که مهاجرتها دارای تأثیر منفی روی آموزش کودکان باشند (Murakami, 2021)؛ به این دلیل که غیبت اعضای خانوار باعث افزایش مسئولیت کودکان در امور خانواده میشود. از سوی دیگر این حقیقت که وجوه ارسالی توان خانوار برای هزینه در بخش آموزش را افزایش میدهد؛ میتوان انتظار داشت که این وجوه دارای تأثیر مثبت بر آموزش کودکان باشند. نتایج مطالعة آنها بر روی رفتارهای مهاجرتی خانوارها و دستاوردهای آموزشی در مکزیک حاکی از آن بود که کودکان خانوارهای دارای مهاجر، بهطور معناداری سالهای مدرسهروی بیشتری داشتهاند. این تأثیر برای کودکان خانوارهای فقیرتر بیشتر بوده است (Hanson and Woodruff, 2003). همچنین آدامز (2004) در مطالعة خود بر روی خانوارهای گواتمالایی دریافتکننده وجوه ارسالی از ایالات متحده نتیجهگیری کرده است که خانوارهای دریافتکننده این وجوه به نسبت خانوارهای محروم از این وجوه، بخش بیشتری از درآمد خود را در حوزة آموزش، که یکی از ابعاد اساسی حرکت در مسیر توسعه است، هزینه میکردهاند (Adamz, 2004).
دیوریا[39] و همکاران (2005) دریافتهاند که افزایش دریافتی حاصل از وجوه ارسالی خانوارها بر کیفیت مدرسهروی اثرگذار است (Duryea et al, 2005). آکوستا و همکاران (2007) نیز در مطالعة خود بر روی یازده کشور آمریکای لاتین تأثیر وجوه ارسالی را بر آموزش مثبت یافتهاند (Acosta et al, 2007). آموئیدو دورانتس (2010) نیز در مطالعة خود بر روی استفاده از وجوه ارسالی در آموزش کودکان در هایتی، چنین نتیجه میگیرد که وجوه ارسالی اثر مخرّب منفی حضور افراد خانوار در خارج از کشور را بهبود میبخشد و با توجّه به هزینههای قابلتوجّه تحصیل در هاییتی، به انباشت سرمایة انسانی در حضور فقر شدید کمک میکند (Amuedo-Dorantes and Pozo, 2004). بردل[40] (2011) نیز در مطالعة خود «مهاجرت، وجوه ارسالی و برآمدهای آموزشی: مورد هایتی» نتیجهگیری میکند که در عین اینکه وجوه ارسالی نقش مهمّی برای خانوارهای فقیر برای غلبة بر محدودیّتهای مالی ایفا میکند، هیچ اثر منفی برای نقش سرپرست خانوار غائب روی مدرسهروی کودکان پیدا نشد (Bredl, 2011).
آکوستا (2011) با استفاده از دادههای السالوادور و بینسی و جیانلی[41] (2016) با استفاده از دادههای ویتنام نشان دادهاند که وجوه ارسالی میتوانند باعث افزایش تحصیلات و کاهش کار کودکان شوند. کاسکا[42] و همکاران (2013) در بررسی مهاجرتهای بینالمللی در مصر دریافتهاند که هرچه احتمال دریافت وجوه بیشتر باشد، احتمال ثبتنام در مدرسه بیشتر میشود و سنی که بچّهها در آن وارد نیرویکار میشوند بالاتر است. ادواردز و اورتا[43] (2003) در مطالعة خود دربارة نقش وجوه ارسالی نقدی بینالمللی بر مدرسهروی در السالوادور دریافتهاند که وجوه ارسالی تأثیر معنادار و قابلتوجهی بر تحصیل در مدرسه دارند. آنها تخمین زدهاند که تأثیر وجوه ارسالی بر کاهش خطر ترک تحصیل در مناطق شهری حداقل 10 برابر تأثیر دیگر درآمدهای خانوارهاست. در مناطق روستایی این تأثیر حدود 2.6 برابر است. همچنین یافتههای آنها نشان میدهد که تأمین مالی حضور در مدرسه بهویژه در مناطق فقیر و در خانوارهای با تحصیلات پایین، تأثیر بیشتری بر مدرسهروی و ادامه آن دارد (Edwards and Ureta, 2003).
3) آوردههای اجتماعی مهاجرتهای بینالمللی
آنچه در دوسویة مهاجرت و توسعه جای تأمل دارد رجحان آوردههای اقتصادی، بر آوردههای اجتماعی و فرهنگی است. در سال 2018 حجم وجوه ارسالی نقدی بینالمللی به کشورهای با درآمد پایین و درآمد متوسط بیش از سه برابر میزان کمکهای رسمی توسعهای[44] به این کشورها بوده است. با در نظر گرفتن این حجم ارسالات نقدی، بسیاری معتقدند که وجوه ارسالی نقدی راهی مهم به سمت توسعه است. اگرچه در بسیاری از موارد تفکیک آوردههای مهاجرتهای بینالمللی به لحاظ اقتصادی یا اجتماعیبودن صرف، دشوار است؛ اما اقتصاد تمام داستان نیست. مهاجران حامل ایدهها و روایتهایی هستند که با تأثیرگذاری بر اجتماعات و فرهنگ مبدأ با اقتصاد رقابت میکنند. این آوردههای اجتماعی میتوانند فرهنگ و عملکردها را در سطوح ناحیهای و ملّی تحت تأثیر قرار دهند و بر قلمروهایی همچون سیاست، اقتصاد و مذهب تأثیر بگذارند. در سالهای اخیر، مطالعات مهاجرتی علاوهبر بُعد اقتصادی وجوه ارسالی، بُعد اجتماعی وجوه ارسالی را نیز در برنامة کار خود قرار دادهاند. در این دیدگاه تمرکز بر ابعاد فرهنگی و غیرمادّی این پدیده است (Levitt, 2008, Levitt and Lamba-Nieves, 2011, Liao and Asis, 2020).
مفهوم وجوه ارسالی اجتماعی[45] برای اوّلینبار توسط توسط پگی لویت[46] (1998) عرضه شد. او قویّاً معتقد بود که مهاجران چیزهایی بیشتر از پول و کالاهای مادّی را به کشورهای خود میفرستند. از نظر او، وجوه ارسالی اجتماعی، اندیشهها، رفتارها، هویّتها و سرمایههای اجتماعی هستند که بین جوامع فرستنده و میزبان مبادله میشوند و بر حیات اجتماعی و سیاسی در کشورهای مبدأ تأثیرگذارند. از نظر وی، وجوه ارسالی اجتماعی هرگز نباید بهعنوان استعمار فرهنگی در نظر گرفته شوند؛ زیرا آنها بهطور منفعلانه و خام یاد گرفته نمیشوند بلکه در خلال تجربههای شغلی، وقایع زندگی و تعامل با فرهنگهای مختلف بسط داده میشوند (Levitt, 1998:926) .
لویت و لامبا-نیوز[47] (2013) در بررسی تأثیرات وجوه ارسالی اجتماعی بر غیرمهاجران در ناحیة بوکا کاناستا از جمهوری دومنیکن دریافتهاند که در طول زمان، مهاجران شروع به اعمال نفوذ، پیشنهاد و تأمین مالی پروژههایی را میکردهاند که منعکسکننده نیازها و اولویّتهای آنها بوده است. غیرمهاجران نیز بسیاری از این ایدهها را میپذیرفتهاند. آنها بیشازپیش اقتدار اخلاقی خود را بهعنوان ساکنان دائمی جامعه خود و ذینفعان اوّلیة پروژههای توسعة اجتماعی اعمال کرده و همچنین نگرانیهای خود را بیان کرده و طرحهای جایگزین نیز پیشنهاد میکردهاند (Levitt and Lamba-Nieves, 2013:12-20).
در مورد آوردههای اجتماعی مهاجرتهای بینالمللی میتوان نقش مهاجران ماهر بازگشتی به وطن را نیز مورد بررسی قرار داد. آنها میتوانند بهطور مستقیم با انتقال سرمایه، دانش، مهارتهای فنی و کارآفرینی و نوآوری باعث ارتقای سرمایة انسانی کشور خود شوند. کانوی[48] و همکاران (2012) در رابطه با ارتباط مهاجرت و توسعه در مطالعه آوردههای اجتماعی جوانان مهاجر بازگشتی تریاندایی و توباگویی دریافتهاند که تعلّق خانوادگی و غرور عمیق ناسیونالیستی بهعنوان نیروهایی مؤثر، بسیاری از این جوانان بازگشتی به وطن را تشویق میکنند که زمان، سرمایة اجتماعی و سرمایة انسانی خود را برای آوردن توسعة اجتماعی به وطن صرف کنند (Conway Potter and Bernard, 2012:189-209).
تأثیرات سیاسی مهاجرت نیز قابل بررسی است. کاپور[49] مینویسد: موقعیّت ساختاری و شاکلة اجتماعی دایاسپورای[50] هندی و مهاجران بازگشتی، انتشار ایدهها را افزایش داده و حتّی وجوه اجتماعی ارسالی نقش مهمتری را به نسبت وجوه اقتصادی ارسالی در بازشکلدهی به سیاستهای اقتصادی هند، ایفا میکند. همچنین مهاجران چه با بازگشت به کشور یا از راه دور، در ایجاد موازنة قدرت بین گروههای اجتماعی مختلف و تقویّت و تضعیف نهادهای سیاسی ایفای نقش میکنند (Kapur, 2008: 367). مهاجرت با نفوذ در گرایشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی، زندگی سیاسی را تحت تأثیر قرار میدهد. یافتههای روتر (2009) در مطالعهاش بر مهاجران فلیپینی در کشور که به کشور خود بازگشته بودند نشان میدهد که مهاجرت گاهی اوقات باعث ایجاد رویکرد انتقادی نسبت به سیاستهای وطنی میشود (Levitt and Lamba-Nieves, 2011: 11).
مطالعاتی نیز از تأثیرات مهاجرتهای بینالمللی بر پدیدههای جمعیّتی سخن گفتهاند. فرانک[51] (2005) در مطالعة خود دربارة رابطة بین وجوه ارسالی و مرگومیر نوزادان در زنان مکزیکی که شرکایشان در خارج از کشور بودهاند دریافت که این زنان به نسبت آنهایی که شرکایشان در مکزیک هستند، بهطور معناداری میزان پایینتر مصرف سیگار، ساعات بیشتر ورزش، و کسب وزن کافی در دوران بارداری داشتهاند. همچنین آنها با احتمال کمتری نوزادانشان را به تنهایی با شیر مادر تغذیه میکردند. او نتیجهگیری میکند که مهاجرت، رفتارهای مادری را تحت تأثیر قرار میدهد (Frank, 2005). لیندستورم و موناز-فرانکو[52] (2005) دریافتهاند که زنان روستایی گواتمالایی که وابستگانی در شهر یا در خارج از کشور داشتهاند، در مورد پیشگیری از حاملگی بیشتر میدانستهاند. ملاقاتها و رفتوبرگشتهای مهاجران نیز اشاعهدهندههای بسیار قویتری نسبت به رسانهها و آموزشهای عمومی سنّتی بودهاند (Lindstrom and Muñoz‐Franco, 2005). وجوه ارسالی حاصل از مهاجرت بر رفتارهای باروری و ازدواج نیز تأثیر داشتهاند. یافتههای فاراگویس (2006) نشان میدهد که نرخ موالید و وجوه مهاجرتی قویّاً وابستهاند. در مراکش، ترکیه و گواتمالا با افزایش وجوه ارسالی، نرخ موالید در خانوارهای مهاجران کاهش نشان میداده است (Davis and Lopez-Carr, 2010, Adams et al., 2009).
البتّه نباید انتظار داشت که همة این آوردهها مثبت باشند. هیچچیز نمیتواند تضمین کند که آنچه در جوامع میزبان آموخته میشوند، سازنده باشند یا دارای اثر مثبت بر جوامع مبدأ باشند (Levitt, 1998: 944). برخی از مطالعات نشان دادهاند که این مهاجرتها ممکن است با ترویج استراتژیهای مصرفمبنا برای تحرّک اجتماعی صعودی به جای رویههای تولیدمبنا همچون جستجوی شغل، و ایجاد گرایشهای جدید در جوانان، توسعه را تحت تأثیر قرار دهند (Charsley, 2005). در مطالعة مهاجران دومینیکنی به آمریکا نویسندگان اذعان میدارند که بسیاری از مردم نگراناند که این مهاجران با ورود نگرشهای آمریکایی به نواحی مبدأ باعث کمارزش شدن خانواده و تقدیس مصرفگرایی شوند (Levitt and Lamba-Nieves, 2011: 34).
1-3) زنان و آوردههای اجتماعی مهاجرتهای بینالمللی
برای جنسیّت بهعنوان سازهای اجتماعی-فرهنگی، میتوان نقش پررنگی در فرایند مهاجرت در نظر گرفت. مردان عمدتاً با انگیزههای اقتصادی دست به مهاجرت میزنند، اما نقش دلایل اجتماعی و فرهنگی در مهاجرت زنان پررنگتر است. مهاجرت زنان میتواند راهحلّی برای فرار از کنترل اجتماعی و تبعیض جنسیّتی و همچنین پیشداوریهای موجود در جوامع مبدأ باشد و نیز امکان اشتغال در کارهایی که بهطور اجتماعی در جامعه مبدأ محدودیّت داشته را فراهم کند (Rios, 2005, Gabasia, 2015؛ Ortiz, 1996 and Parrado, 2005؛ به نقل از صادقی و ولدوند، 1394).
هنجارهای جنسیّتی و هنجارهای اجتماعی در مبدأ و مقصد، برآمد مهاجرت برای زنان و دختران را تحت تأثیر قرار میدهد. این زنان همزمان که از منافع مهاجرت بهرهمند میشوند، با تبعیضها و چالشهای قابلتوجّهی نیز مواجه هستند. برای بسیاری از زنان، مهاجرت تجربة آزادی است (Ferran et al, 2014, Cortina et al, 2014). مهاجرت میتواند موجب توانمندی زنان شود، به زنان اجازة دسترسی به تحصیلات دهد، موجب ارتقای برابریهای جنسیّتی و افزایش قدرت تصمیمگیری آنها شود. علاوهبر افزایش استقلال و عزّت نفس و افزایش موقعیّت اجتماعی زنان، مهاجرت همچنین میتواند زنان و دختران را با مهارتهای جدید آشنا کرده و در نقش نانآور خانواده در کشوری دیگر، خانوادهها را با پولهای ارسالی تأمین کند. این منبع جدید میتواند چرخة قدرت در داخل خانوادهها را تعدیل کند. مهاجران همچنین ممکن است اجتماع محلّی خود را به پذیرفتن هنجارهای برابریطلبانة بیشتری حول تحصیلات، ازدواج، سطح باروری و نقشهای جنسیّتی ترغیب کنند.
نتایج مطالعة دیر و آلوارادو[53] (2016) در اکوادور نشان میدهد که فرآیندهای مهاجرت بینالمللی ممکن است استقلال اقتصادی زنان را تقویت کند و برابری جنسیّتی بیشتر را تسهیل کند. ویانلو[54] (2013) در مطالعة زنان مهاجر اوکراینی به ایتالیا، اشکال مختلف وجوه ارسالی اجتماعی که آنها به خانوادههایشان در کشورشان انتقال دادهاند را بررسی کرده است؛ افزایش حقّ زنان در خود-مراقبتی[55] و خود-تحقّقی[56]، به رسمیت شناختهشدن الگوهای زندگی زنانهتر، سبکهای متفاوت مصرف و مدیریّت اقتصادی. این وجوه ارسالی اجتماعی نشاندهنده توان مهاجرت برای دگرگونکردن جنبههای مختلف فرهنگ جوامع محلّی در مبدأ هستند. اگرچه به دلیل وجود کلیشههای جنسیّتی، انتقال و پذیرش این اشکال آوردههای اجتماعی مهاجرت با سرعت و بهسهولت نخواهد بود. از نظر او زنان مهاجر، قدرتمندتر و مستقلتر خواهند بود و شکل جدیدی از هویّت جنسیّتی و زنانگی را انتقال خواهند داد (Vianello 2013: 91-98).
پدرازا[57] (1991) در بررسی نتایج اجتماعی مهاجرت زنان نتیجهگیری میکند که تجربة مهاجرت دارای تأثیرات عمیقی بر زندگیهای خصوصی و عمومی زنان، وضعیّت شغلی آنان و مشارکت آنها در امور اقتصادی خانوادههایشان، نقشهای خانوادگیشان و خشنودیشان، و استقلال و عزّت نفسشان است. همچنین تجربة مهاجرتی زنان منافع متفاوتی برای آنها به نسبت مردان رقم میزند. او در بررسیهای خود، زنان مهاجر ایرلندی در آمریکا را به نسبت دیگر زنان ایرلندی، تحصیلکردهتر، موفقتر و با ذوقتر خوانده است. همچنین او با استدلال به مطالعة نانسی فونرز (1978) تجربة زنان جامائیکایی ساکن در لندن را مثبتتر از مردان و همراه با شکستن نقشهای سنّتی و الگوهای وابستگی و همراه با ادّعای آزادی میداند. بهعلاوه او در مطالعة مروری خود با اشاره به تحقیق پاتریکا پیزار (1984)، در مورد زنانی از جمهوری دومنیکن که برای اوّلینبار و به منظور یافتن کار به آمریکا مهاجرت کرده بودند، تأثیر مهاجرت بر زنان را اینگونه توصیف میکند: «نقشهای پدرسالارانه در خانواده تغییر کردهاند، اعتماد به نفس زنان افزایش یافته است، ظرفیّت آنها برای مشارکت در تصمیمگیری خانوار افزایش یافته است، و آنها درآمد بیشتری کسب کردهاند تا نقش واقعی خود را ایفا کنند. اگرچه اشتغال، موقعیت آنها را بهعنوان مادر یا همسر در نظر نمیگرفت، با این حال مهاجرت به آنها نیرو میداد تا آنها این هویّتها را به صورت رضایتبخشتری تعریف کنند.» (Pedraza 1991).
2-3) مهاجرتهای بینالمللی؛ فرار مغزها یا ارتقای مغزها[58]؟
هنگامی که تعداد قابلتوجهی از شهروندان تحصیلکرده کشورشان را ترک کنند معمولاً از این رخداد بهعنوان پدیدة فرار مغزها یاد میشود که حاصل آن، از دست رفتن سرمایة انسانی کشور و در بلندمدّت نیز باعث کاهش رشد تولید ناخالص داخلی آن کشور میشود. گرچه هیچ سیستم بینالمللی برای ثبت این نوع از مهاجرتها وجود ندارد اما تحقیقات تجربی نشان میدهند که تعداد مهاجران افراد با مهارت از کشورهای در حال توسعه به کشورهای توسعهیافته در دهههای اخیر افزایش یافته است (Lowell and Findlay, 2001). بهطور مثال آمارها نشان میدهند که در سال 2004، 20 میلیون مهاجر متخصّص در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعة اقتصادی[59] زندگی میکردهاند که افزایش 70 درصدی به نسبت به ده سال گذشته آن داشته است در حالی که تعداد مهاجران غیرمتخصّص در این مدّت افزایش 30 درصدی را تجربه کردهاند (طیّبی و همکاران 1390). در شکل (3)، نقشة جهانی فرار مغزها آورده شده است. اطّلاعات نشاندهندة درصدی از دارندگان مدارک دانشگاهی است که کشور را به مقصد کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعة اقتصادی ترک کردهاند. بر این اساس، میزان خروجی دانشآموختگان دانشگاهی عمدة کشورهای آفریقایی بیش از 10 درصد است. لازم به ذکر است که این نرخ برای ایران نیز بیش از 10 درصد است.
میلیونها نفر از مهاجران بینالمللی، افراد دارای تحصیلات بالایی هستند که از کشورهای در حال توسعهای که از سطوح پایین سرمایة انسانی و کمبود نیروهای کار ماهر رنج میبرند، به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند. از سوی دیگر، وجوه ارسالی نقدی و اجتماعی این مهاجران برای خانوادههایشان در کشورهایشان منافعی از جمله افزایش درآمد خانوارها و کاهش فقر، توسعة اقتصادی بهطور مستقیم و ارتقای توسعة اجتماعی بهطور غیرمستقیم را به دنبال داشته است (راسامولیسن[60] و همکاران، 2021). حال سؤال اینجاست که آیا مهاجرت نیروهای تحصیلکرده و ماهر لزوماً به معنای ازدسترفتن منابع انسانی کشورهای مبدأ یا فرار مغزها است؟ و یا اینکه این نوع از مهاجرتها میتواند در راستای توسعة کشورهای مبدأ، آوردههایی نیز برای این کشورها به همراه داشته باشند؟
شکل 3- نقشة جهانی فرار مغزها (درصدی از دانشآموختگان دانشگاهی که به کشورهای OECD مهاجرت کردهاند)
(Koc et al., 2017)
فرار مغزها را میتوان به منزلة نوعی پدیده یا مسألة اجتماعی تعریف کرد که در واقعیّت روند توسعه ملّی کشورهای در حال توسعه تبعات منفی و در شرایطی پیامدهای مطلوبی دارد. شرایط اجتماعی حاکم بر جوامع در حال توسعه و برخی از ضعفهای علمی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنها، پدیدة فرار مغزها را به مسألة مهم اجتماعی تبدیل کرده و بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر روند پیشرفت و توسعة کشورها تأثیرگذار بوده است (توکّل و عرفانمنش، 1394).
ارتباط بین فرار مغزها و توسعه را از جنبههای مختلفی میتوان مورد بحث قرار داد. تأثیر فرار مغزها و مهاجرت بر اقتصاد مبهم به نظر میرسد. از یکسو، مهاجرت نیروی کار میتواند باعث افزایش درآمد سرانة افراد شده و از طریق وجوه ارسالی احتمالاً رشد اقتصادی را باعث شود و از سوی دیگر، فرار مغزها میتواند توسعة اقتصادی را به تأخیر اندازد. دی ماریا و لازاروا[61] (2012) با جمعآوری دادههای 130 کشور در دورة زمانی 1990 تا 2000 نشان دادهاند که 70 درصد کشورها از کندی رشد اقتصادی به دلیل مهاجرت نیروی کار ماهر رنج میبرند (Di Maria and Lazarova, 2012). جالب اینجاست که در سوی دیگر، مهاجرتهای موقّت از کشورهای جنوب آسیا به خاورمیانه همراه با افزایش درآمد و سرمایهگذاری خانوارها و احتمالاً ارسال تجربه و دانش به کشورهایشان قرار دارد (Lim and C. BASNET, 2017: 449).
فاکلر[62] و همکاران (2019) در بررسی دادههای مربوط به ثبت اختراعات صنعتی و مهاجرت در 32 کشور اروپایی، به بررسی اثرات مهاجرت بر میزان ثبت اختراعات در کشورهای مبدأ پرداختهاند. آنها نشان دادهاند که مهاجرتهای خارجی تأثیر مثبتی بر سهم نوآوری در کشورهای مبدأ داشتهاند. کشورهایی که مهاجرتهای خارجی را تجربه کردهاند، میزان ثبت اختراع بیشتری نیز داشتهاند، و این مهاجرتها باعث عدمتوازن در سطوح نوآوری بین کشورهای پیشرفته و کمتر پیشرفته نشده است. همچنین آنها نتیجه گرفتهاند که جابجاییهای بینالمللی از طرقی همچون انتقال تدریجی دانش، تشکیل شبکة مخترعان، و مهاجرتهای بازگشتی باعث اشاعة دانش و فناوری میشوند. اگرچه این مهاجران ماهر دیگر در کشور خود در حال نوآوری نیستند، اما در انتشار دانش و تکنولوژی در ورای مرزها مشارکت دارند. همچنین لی[63] (2008) بر اساس دادههای 19 کشور عضو سازمان همکاری توسعة اقتصادی OECD بیان میکند که جابجاییهای بینالمللی نیروی کار میتواند باعث انتقال تکنولوژی به فراسوی مرزها شود و این نشان میدهد که مهاجرت به احتمال زیاد باعث ایجاد «گردش مغزها[64]» میشود تا «فرار مغزها».
در ادبیّات نظری اخیر، مطالعاتی بر این باورند که امید به مهاجرت میتواند باعث احیای منابع انسانی و همچنین افزایش سرمایهگذاری در بخش آموزش در مبدأ شود؛ آنچه که میتوان آن را ارتقای مغزها در کشورهای مبدأ نامید. بین[65] و همکارانش (2008) در تحلیل مستندات 127 کشور در حال توسعه شواهدی مبنی بر تأثیر مثبت مهاجرت نیروهای ماهر بر منابع انسانی یافتهاند. آنها دریافتهاند کشورهایی که سطوح به نسبت پایینتر سرمایة انسانی و میزانهای پایینتر مهاجرتهای خارجی را دارند، احتمال بیشتری میرود که از پدیدة فرار مغزها منتفع شوند و برعکس (Beine et al, 2008: 648). از یکسو چنین مواردی را میتوان نوعی یارانة تحصیلی از طرف کشورهای مبدأ برای کشورهای مقصد در نظر گرفت؛ از سوی دیگر تحلیلهایی نیز مطرحاند که بر این نظر هستند که چنین فرصتهایی میتوانند افراد غیرمهاجر را به تحصیلات تکمیلی و کسب مهارت علاقهمند کرده و باعث ارتقای مغزها، افزایش دستمزدها و کاهش بیکاری شوند. زیرا بسیاری از آنان در نهایت مهاجرت نکرده و در کشور خود میمانند و این فرایند باعث ارتقای منابع انسانی کشور مبدأ میشوند (Eggert, 2010: 345-362).
گرچه برخی از کشورهای مبدأ، کشورهای مقصد را به ایجاد نقصان در سطوح مهارتی خود متهم میکنند؛ امّا مشخص نیست که تحت چه شرایطی مهاجرتهای بینالمللی باعث فرار مغزها و آسیبرساندن به توسعة اقتصادی و اجتماعی کشورهای مبدأ میشود، در حالی که میزانهای بیکاری بالا و یا اشتغال با کیفیت پایین برای نیروهای ماهر در کشورهای مبدأ باعث هدررفتن مهارتها و در نهایت، خسران و تباهی مغزها میشود. البتّه این بحث را میتوان مطرح کرد که آیا وجوه ارسالی نیروهای ماهر بیش از هزینه فقدان آنها در کشورهای خود است؟ بهطور مثال در سال 2001، ضرر ناشی از مهاجرتهای خارجی حداکثر 0.6 درصد تولید ناخالص داخلی هند برآورد شده است، در حالی که وجوه ارسالی نقدی این مهاجران 2.1 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل میداده است (Kapur and McHale, 2001 به نقل از Holzmann and Münz, 2004: 9).
بحث و نتیجهگیری
در بحث از ارتباط بین مهاجرت و توسعه میتوان برای این دو مفهوم نوعی قرابت معنایی در نظر گرفت. همانگونه که توسعه به مفهوم گشودگی را میتوان بهعنوان افزایش انتخابهای نوع بشر در مسیر حیات و کمال خود دانست؛ تحرّک و جابجایی انسانها را نیز میتوان مصداق قدرت انتخاب و آزادی نوع بشر در نظر آورد. اما اینکه چگونه میتوان در هم آمیختگیهای توسعه و مهاجرت را شفّاف کرد، باید گفت که مهاجرت انسانها میتواند انواعی از سرمایه را اعم از اقتصادی، انسانی، اجتماعی و فرهنگی برای مهاجران و خانوادههایشان و حتّی کشورهایشان به ارمغان آورد. این سرمایهها را میتوان آوردههای اصلی مهاجران در دوسویة مهاجرت و توسعه دید. به واسطة این سرمایهها، مهاجرتها میتوانند با ایجاد تغییراتی در بسترهای اقتصادی و اجتماعی کشورهای مبدأ، تسهیلگر مسیر توسعه باشند. همانگونه که در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفت؛ پژوهشهای متعدّدی در سطح جهان دلالت بر آن دارند که علاوهبر انتفاع فردی مهاجران و خانوادههایشان، مهاجرتهای خارجی منافع متعدّدی را نیز برای کشورهای مبدأ به ارمغان میآورند. آوردههای مهاجرتهای بینالمللی را میتوان به دو دسته آوردههای اقتصادی و آوردههای اجتماعی تقسیم کرد.
از حیث آوردههای اقتصادی همانطور که در خلال متن مشاهده شد، بسیاری از مطالعات (Ratha, D., 2013, Mohapatra S., Ratha, D., and Silwal, A., 2017, López-Córdova, E., 2005) اذعان دارند که وجوه نقدی ارسالی به کشورهای مبدأ تأثیر مثبتی بر توسعة اقتصادی کشورهای دریافتکننده آنها دارند. زیرا از یکسو این وجوه وضعیّت رفاهی دریافتکنندگان و وابستگانشان را، بهویژه با کاهش فقر و همچنین افزایش توان هزینه در بخش آموزش بهعنوان یکی از ابعاد توسعة انسانی، بهبود میبخشند و از سوی دیگر، مهاجران با ارسال وجه، نقش واسطههای مالی را ایفا کرده، خانوادهها و کارآفرینان کوچک را قادر میسازند تا بر محدودیّتهای مالی در بخش سرمایه غلبه کنند. در چنین مواردی، این وجوه ارسالی میتوانند با بهبود وضعیّت تولید و اشتغال، بهطور بالقوّه به افزایش رشد اقتصادی بلندمدّت کشور کمک کنند. البتّه باید توجّه داشت که معدود مطالعاتی نیز تأثیر وجوه ارسالی بر رشد اقتصادی را خنثی یا حتّی منفی میدانند زیرا آنها معتقدند که غالب این وجوه نه در مصادیق تولیدی بلکه برای غلبه بر مصائب زندگی و اشکال مصرف بهکار گرفته میشوند. آنچه که در اقتصاد به بیماری هلندی معروف است.
آنچه در دوسویة مهاجرت و توسعه جای تأمل دارد، رجحان آوردههای اقتصادی بر آوردههای اجتماعی و فرهنگی است. اگرچه بسیاری از مطالعات وجوه ارسالی نقدی را مهمترین منبع اثرگذار در حرکت به سمت توسعه میدانند؛ اما اقتصاد تمام داستان نیست. در سالهای اخیر مطالعات مهاجرتی علاوهبر بُعد اقتصادی آوردههای مهاجرتهای بینالمللی، بُعد اجتماعی وجوه ارسالی را نیز در برنامة کاری خود قرار دادهاند. نتایج این پژوهشها حاکی از آن است که مهاجران چیزهایی بیشتر از پول و کالاهای مادّی را به کشورهای خود میفرستند. مهاجران حامل ایدهها و روایتهایی هستند که با تأثیرگذاری بر اجتماعات و فرهنگ مبدأ و تسهیل توسعة اجتماعی، با اقتصاد رقابت میکنند. از نظر پگی لویت (1998) این نوع از آوردههای مهاجرت هرگز نباید بهعنوان استعمار فرهنگی در نظر گرفته شوند؛ زیرا آنها نه بهطور منفعلانه و خام، بلکه در خلال تجربههای شغلی، وقایع زندگی و تعامل با فرهنگهای مختلف آموخته، بازتولید و بسط داده میشوند.
وجوه ارسالی مهاجران میتواند اشکال جدید اندیشهها، رفتارها، هویّتها و سرمایة اجتماعی باشند که بین کشورهای میزبان و کشورهای مبدأ مبادله شده و بر حیات اجتماعی و سیاسی کشورهای مبدأ تأثیر میگذارند. مهاجران بازگشتی میتوانند بهطور مستقیم زمان، سرمایة اجتماعی، و سرمایة انسانی خود را برای آوردن توسعة اجتماعی به وطن صرف کنند؛ یا با انتقال مستقیم دانش، مهارتهای فنّی و کارآفرینی و نوآوری باعث ارتقای سرمایة انسانی کشور خود شوند. همچنین مهاجران میتوانند چه با بازگشت به کشور یا از راه دور، در ایجاد موازنة قدرت بین گروههای اجتماعی مختلف و تقویّت و تضعیف نهادهای سیاسی ایفای نقش کنند. بهعنوان یکی از جلوههای ویژه مهاجرتهای بینالمللی میتوان به آوردههای اجتماعی و فرهنگی این مهاجرتها برای زنان اشاره کرد. مهاجرت میتواند موجب توانمندی زنان شود، به زنان اجازة دسترسی به تحصیلات دهد، موجب ارتقای برابریهای جنسیّتی و افزایش قدرت تصمیمگیری آنها شود. علاوهبر افزایش استقلال و عزّت نفس و افزایش موقعیّت اجتماعی زنان، مهاجرت همچنین میتواند زنان و دختران را با مهارتهای جدید آشنا کرده و در نقش نانآور خانواده در کشوری دیگر، خانوادهها را با پولهای ارسالی تأمین کند. این منبع جدید میتواند چرخة قدرت در داخل خانوادهها را تعدیل کند.
مهاجران همچنین ممکن است اجتماع محلّی خود را به پذیرفتن هنجارهای برابریطلبانه بیشتری حول تحصیلات، ازدواج، سطح باروری و نقشهای جنسیّتی ترغیب کنند. گرچه مطالعاتی نیز به نگرانیهای جوامع مبدأ از پیامدهای مهاجرتهای بینالمللی پرداختهاند. ترویج استراتژیهای مصرفمبنا برای تحرّک صعودی، به جای رویههای تولیدمبنا، ورود نگرشهای غربی به کشورهای مبدأ و کمارزششدن خانواده و تقدیس مصرفگرایی، و همچنین مصادیق پدیدة خسران مغزها و اتلاف توانمندیهای نیروهای ماهر در کشورهای مقصد از جمله این نگرانیها بودهاند.
مسألة دیگری که در این نوشتار به بحث درباره آن پرداخته شد این موضوع بود که مهاجرت نیروهای تحصیلکرده و ماهر چه تأثیری در روند توسعة کشورهای در حال توسعه بر جای خواهد گذاشت. گرچه بسیاری بر این باورند که مهاجرت این نیروها باعث ازدسترفتن سرمایة انسانی کشورهای در حال توسعه شده و در بلندمدّت توسعة اقتصادی و اجتماعی این کشورها را به تأخیر میاندازد. اما باید در نظر داشت که در بسیاری از موارد بسترهای اقتصادی و اجتماعی کشورهای مبدأ توان جذب چنین نیروهایی را ندارند و میزانهای بیکاری بالا و یا اشتغال با کیفیّت پایین از یکسو، و نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی از سوی دیگر باعث هدر رفتن مهارتها و در نهایت خسران و تباهی این مغزها میشود. این در حالی است که مهاجرتهای بینالمللی میتوانند باعث افزایش درآمد سرانة افراد شده و از طریق ارسال وجوه نقدی رشد اقتصادی را باعث شود. همچنین از طریق انتقال دانش و تکنولوژی باعث انتقال دانش و فناوری به کشورهای خود شوند، و یا این نوع مهاجرتها آنهایی را که مهاجرت نکردهاند را به کسب تحصیلات تکمیلی و مهارت علاقهمند کرده و باعث ارتقای مغزها، افزایش دستمزدها و کاهش بیکاری در مبدأ شوند.
بهعنوان مخلص کلام و با توجّه به مستندات پژوهشی ارائهشده در متن میتوان گفت که دنیای جهانیشده امروز، باعث تسهیل و ترویج جابجاییهای فراملّی برای انسانها و جستجوی فرصتهایی شده است که در کشور خود از آن بهرهمند نبودهاند. این مهاجرتها میتوانند افراد را توانمند کرده، موجبات توسعة خود و خانوادههایشان را، و هم موجبات توسعة کشورهایشان را چه در بُعد اقتصادی و چه در بُعد اجتماعی فراهم آورند. گرچه در مواردی نیز چنین مهاجرتهایی ممکن است همراه با تبعاتی برای مهاجران و کشورهایشان باشد بهطوری که سطوح توسعة مورد نظر را با تهدید روبهرو کرده و یا به تعویق اندازد. اما آنچه هویداست لزوم توجّه سیاستگذاران و برنامهریزان کشورها به پدیدة مهاجرت بهعنوان مصداقی از آزادی انتخاب و حقّ انتفاع افراد و اجتماعات از این گزینه و مزایای آن در مسیر زندگی خویش است. دولتها باید سیاستهایی را دنبال کنند که مخاطرات مهاجرت را کاهش و منافع آن را افزایش دهند. سیاستهایی که به دنبال کنترل یا محدودکردن تحرّکهای جمعیّتی هستند ارتقادهندة توسعه نخواهند بود. به احتمال زیاد مهاجرت برای اکثر آنهایی که مهاجرت میکنند مسیری به سوی توانمندی است.
بررسی وضعیّت مهاجرت از ایران نشان میدهد، بر اساس اطّلاعات سازمان بینالمللی مهاجرت، به دلیل فقدان اطّلاعات معتبر و بهروز، ارائة تخمین دقیق از تعداد ایرانیانی که به خارج از کشور مهاجرت کردهاند، دشوار است (InternationalOrganization for Migration, 2020). با اینحال، منابع مختلف نشان میدهند که تعداد ایرانیان مقیم خارج از کشور قابلتوجه است. برای مثال، براساس گزارش مؤسّسة سیاست مهاجرت[66]، در سال 2017 حدود 1.5 میلیون مهاجر ایرانی در ایالات متحده زندگی میکردند که آنها را به دومین گروه مهاجر از خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل کرده است (Khajeh Hosseiny 2022). علاوهبر این، تخمین زده میشود بین 4 تا 6 میلیون نفر ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند که بیشترین جمعیّت آنها در ایالات متحده، کانادا، اروپا و استرالیا هستند. اکثریّت ایرانیانی که به خارج از کشور مهاجرت کردهاند، افراد حرفهای با تحصیلات عالی و ماهر هستند (The Washington Post 2018).
بنابراین با توجّه به حجم بالای ایرانیان خارج از کشور و همچنین با توجّه به نتایج بهدستآمده پیشنهاد میشود سازمانی در کشور بهعنوان متولّی پیگیری توانمندیهای مهاجران ایرانی خارج از کشور تشکیل شود. لازم به ذکر است که در حال حاضر دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور در زیرمجموعة وزارت امور خارجه وجود دارد ولی مشکل اساسی این دبیرخانه همانطور که در شکل (4) نشان داده شده جابهجاییهای پیدرپی آن و عدمثبات در انجام فعّالیّت است. ایراد دیگر این است که عمدتاً نگاه این دبیرخانه مربوط به مباحث ارتباطات سیاسی، حقوقی و امنیتی است و از اینروست که زیرمجموعة وزارت امورخارجه است. در حالی که نوع نگاه به این شورا باید فراوزارتخانهای بوده و مشابه یک سازمان زیرمجموعه مستقیم ریاست جمهوری عمل کند.
شکل 4- پیشینة شکلگیری شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور (دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، 1398) (https://iranian.mfa.ir/portal/GeneralCategoryServices/11983)
لازم به ذکر است که بر اساس مادة 3 «آئیننامه اجرایی شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور» کارگروههای هفتگانه تخصّصی شامل کارگروه فرهنگی و رسانهای، کارگروه حقوقی و قضایی، کارگروه همکاریهای علمی و آموزشی، کارگروه اقتصادی و بازرگانی، کارگروه کنسولی، کارگروه علوم و فناوریهای نوین و کارگروه دین و اندیشه باید فعّال شوند (دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور، 1386). این کارگروهها، خصوصاً کارگروه اقتصادی و بازرگانی، فعّالیّت گسترده در حدّ مورد نیاز ندارند. از اینرو باید حتماً به رصد توانمندیهای فنّی، مدیریّتی و مالی مهاجران از کشور به سایر کشورها پرداخته و از این ظرفیّتها در راستای توسعة اقتصادی و اجتماعی کشور بهرهگیری کنند. همچنین پیشنهاد میشود سازمان برنامه و بودجه در برنامههای کشور با نگاه ویژه به توانمندی مهاجران ایرانی در کشورهای دیگر، برنامة دقیق و مشخص برای ایفای نقش این مهاجران در توسعة کشور طراحی و اجرا کند. همچنین دفتر امور بینالملل بنیاد ملّی نخبگان نیز با نخبگان ایرانی خارج از کشور ارتباطاتی دارد ولی بر اساس شرح وظایف این دفتر عمده ارتباطات مرتبط با تبادلات علمی و پژوهشی است و توجّه به توانمندیهای اقتصادی و اجتماعی این نخبگان در شرح وظایف این دفتر نیست.
در نهایت پیشنهاد میشود همانگونه که «سازمان ملّی مهاجرت» تشکیل شده که وظیفة آن «سیاستگذاری، راهبری، برنامهریزی، نظارت و ساماندهی امور اتباع و مهاجران خارجی و پناهندگان و برقراری ارتباط مؤثر با نهادها و سازمانهای بینالمللی» است یک سازمان ملّی مهاجران ایرانی نیز تشکیل شود که وظیفة آن «سیاستگذاری، راهبری، برنامهریزی، نظارت و ساماندهی امور اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مهاجران ایرانی در سایر کشورهای جهان» با هدف کلان بهرهگیری از توانمندی و تعیین نقش برای ایرانیان خارج از کشور در راستای توسعة ایران باشد. در جمعبندی از مقاله، پیشنهاد میشود مطالعات آتی به موضوعاتی نظیر: تأثیر برگشت درآمد مهاجران بر سرمایهگذاری در کشورهای مبدأ؛ پیامدهای اجتماعی و فرهنگی مهاجرت بینالمللی بر کشورهای مبدأ؛ نقش مهاجرت بینالمللی در شکلگیری الگوهای جمعیّتی در کشورهای مبدأ؛ تأثیر مهاجرت بینالمللی بر بازار کار و فرصتهای شغلی در کشورهای مبدأ؛ پیامدهای سیاسی مهاجرت بینالمللی بر کشورهای مبدأ، از جمله مسائل مربوط به حکومت و شهروندی؛ نقش سازمانها و سیاستهای بینالمللی در پرداختن به پیامدهای مهاجرت بینالمللی بر کشورهای مبدأ توجه نشان دهند و آنها را مطالعه و واکاوی نمایند.
[1]. International Organization for Migration
[2]. Official Development Assistance
[3]. Remittance
[4]. Social remittance
[5]. B. Gberorld
[6]. Wallerstein
[7]. United Nations Department of Economic and Social Affairs
[8]. Seidu
[9]. Foreign direct investment
[10]. Official Development Assistance
[11]. Gross Domestic Production
[12]. Azam
[13]. Adamz
[14]. Households
[15]. Schiff and Özden
[16]. Obi
[17]. Mondal and Khanam
[18]. Aneja and Praveen
[19]. Kerala
[20]. Net State Domestic Product
[21]. Leon-ledesma and Piracha
[22]. Mundaca
[23]. Giuliano and Ruiz-Arranz
[24]. Aggarwal
[25]. Masculinity
[26]. Power distance
[27]. Uncertainty avoidance
[28]. Individualism
[29]. Institutional framework
[30]. Dutch disease theory
[31]. Guha
[32]. Resource curse
[33]. Acosta
[34]. Amuedo-Dorantes and Pozo
[35]. Real exchange rate
[36]. Lopez
[37]. Lim and C. BASNET
[38]. Hanson and Woodruff
[39]. Duryea
[40]. Bredl
[41]. Binci and Giannelli
[42]. Koska
[43]. Edwards and Ureta
[44]. Official Development Assistance (ODA)
[45]. Social Remittance
[46]. Peggy Levitt
[47]. Levitt and Lamba-Nieves
[48]. Conway
[49]. Kapur
[51]. Frank
[52]. Lindstrom and Muñoz‐Franco
[53]. Deere and Alvarado
[54]. Vianello
[55]. Self-care
[56]. Self-realization
[57]. Pedraza
[58]. Brain gain
[59]. Organization for Economic Co-operation and Development (OECD)
[60]. Rasamoelison
[61]. Di Maria & Lazarova
[62]. Fackler
[63]. Le
[64]. Brain circulation
[65]. Beine
[66]. Migration Policy Institute