Social Self-control among Junior University Students in Transition to Youth: A Contextual Theory

Document Type : Original Article

Authors

1 M.A. Student in Social Research, Department of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

2 Associate Professor, Department of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

3 Professor, Department of Social Sciences, Yazd University, Yazd, Iran

Abstract

Background and Aim: Young individuals are recognized as the leading agents of societal change over the last several decades. With the onset of the COVID-19 pandemic, their lives have become increasingly intertwined with digital networks, leading to a growth in virtual communication. This shift has introduced a paradoxical aspect to their lives, where, despite being more connected, they have become more centered on self-orientation.
 
Methods and Data: To investigate this issue, the systematic grounded theory approach was employed. The sample consisted of Yazd University students in their junior year, aged between 18 and 19. Based on theoretical sensitivity of the research, in-depth interviews were carried out with 20 selected individuals through theoretical sampling.
 
Findings: The findings were in the form of 12 main categories, including problematic self-image, self-confidence challenges, communication context, self-control, passivity, problem solving, etc. These young people went through a trajectory characterized by the complexities and uncertainties of societal life. As a result, their chosen trajectories resulted in self-restraint even with extensive social relationships. A paradigmatic model and substantive theory have been developed from these categories.
 
Conclusion: Young adults stand at the forefront of the dynamics tension between agency and structure. They try to build their own spaces for interaction, take risks, and develop their own platforms and communication networks, despite the systematic limiting pressures. To a significant degree, they have been successful achievement in these efforts.
 
Key Message: Self-control in young people is to some degree, a product of their online life experiences. This situation is a paradoxical outcome of their life in a networked world, on one side, and the extent of its connections, on the other. Indeed, they have social self-restraint along with widespread communication.

Keywords


مقدّمه و بیان مسأله

تغییر، تنها نیروی پایدار در جهان است (پیران، 1383؛ گیدنز، 1400). سرعت تغییرات در جهان رشد تصاعدی داشته‌ و در این بین، سرعت تغییرات اجتماعی و فرهنگی هر روزه در حال گسترش بوده و چندین برابر می‌شود. می‌توان گفت عامل مؤثر بر این تغییرات، پیشرفت و توسعة تکنولوژی‌های ارتباطی و اطلاعاتی بوده‌است (کاستلز،1380). این توسعة فناوری، باعث تغییر در بسیاری از حوزه‌های رفتاری و اجتماعی افراد شده‌است به‌گونه‌ای که مهم‌ترین ویژگی جهان مدرن، سرعت تغییرات اجتماعی قلمداد شده است (گیدنز،1400).

قدرت و سرعت اثر نوگرایی در دهه‌های اخیر نسبت به دهه‌های گذشته افزایش چشم‌گیری داشته است. در همین راستا، گیدنز مطرح می‌کند جهان به نحوی دچار نوگرایی متأخر شده ‌است. با گسترش فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی همچون، اینترنت، ماهواره و همچنین گسترش شبکه‌های ارتباطی در جهان همانند پلتفرم‌های مجازی، فرهنگ جدیدی در جهان گسترش پیدا کرده ‌است. می‌توان گفت که رسانه‌های جهانی منجر به تمایز در میان مردم شده و یا تمایزهای گوناگون در میان آنان را تقویت و برجسته می‌کنند. بدان معنا که ارزش‌های افراد به مراتب بیشتر از گذشته در معرض تغییر قرار می‌گیرند؛ چراکه با توجه به امکانات و فرصت‌های عمده‌ای که جهان اجتماعی جدید در اختیار افراد قرار می‌دهد آنان را قادر می‌سازد که هر لحظه در رابطه با مبانی فرهنگی، ارزشی و هویتی خود بازاندیشی نمایند (Prevos, 2004).

این فرآیند بازاندیشی، در قلب فرآیند جهانی‌شدن قرار دارد و خود منجر به گسترش و رشد تغییرات اجتماعی در جهان می‌شود. در حال حاضر، افراد در محیط خانه و خانواده‌ امکانات ارتباطی و اطلاعاتی نظیر تلویزیون، ماهواره، کامپیو‌تر و گوشی‌های همراه دارند و تکنولوژی، چهرة خانواده‌ها را دگرگون کرده است. با ورود تکنولوژی و قدم‌نهادن در دنیای مدرن، فرهنگ نیز در جریان تغییر و بازتغییر قرار می‌گیرد و عناصری از آن دگرگون می‌شود. بسیاری از سنت‌ها تغییر می‌کنند و این تغییرات ساخت سنتی خانواده‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد و همه افراد خواه نا‌خواه با آن درگیر می‌شوند. اگرچه خانواده‌ها سعی می‌کنند در برابر این تغییرات ایستادگی داشته باشند و در بعضی موارد، سنت‌ها بر جای خود باقی می‌مانند و در نبرد با تکنولوژی توفیق می‌یابند، اما به هر حال، تغییر اجتناب‌ناپذیر است. تحت تأثیر این فرآیند، روابط اجتماعی و مناسبات هم دگرگون می‌شود. اگرچه هنوز نمی‌توان گفت که سنت‌ها کمرنگ شده‌اند؛ اما به جرأت می‌توان گفت فرصت‌های زندگی با بسیاری از این پدیده‌های اجتماعی در هم آمیخته شده و نمی‌توان تأثیر آنان را انکار کرد. به‌طور کلی، اثربخشی گروه‌های نخستین در روند جامعه‌پذیری هرچند به‌طور سنتی زیاد بوده است اما امروزه اثربخشی این گروه‌ها تحت تأثیر رقبای قدرتمندی همچون پلتفرم‌های مجازی کمتر شده است (حسینی‌فتح‌آبادی و همکاران، 1401، مرادی و روحانی، 1401).

در واقع، خانواده به عنوان اولین مکانی که فرد با آن مواجه است و در آن متولد می‌شود، در وهله اول مکانی برای جامعه‌پذیری، بستری برای رشد عاطفی، محلی برای یادگیری آداب و رسوم و به‌طور کلی، شکل‌گیری هویت افراد است. همچنین، خانواده احساس امنیتی را برای افراد مهیا می‌کند که افراد در فضای امن ایجاد شده نسل به نسل همین نهاد را بازتولید می‌کنند. نهاد خانواده در این مسیر تحولات گوناگون فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را تجربه نموده است (خواجه‌نوری و همکاران، 1391؛ موحد و عنایت، 1383).

جهانی‌شدن فرصت‌های زیادی از جمله طولانی‌شدن دورة جوانی، رواج شیوه‌های جدید رفتار اجتماعی، فردی‌شدن و اهمیت یافتن سیاست زندگی را در اختیار جوانان قرار داده‌است. در واقع، تحولات فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی علاوه بر تأثیر بر ذوق، سلیقه و نیاز ارتباطی افراد، گذراندن اوقات فراغت، نگرش به خود و جامعه، هویت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آنان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. چنانچه دو فرآیند رسانه‌ای‌شدن و خانگی‌شدن، توصیف‌کنندة گذران بخش عمده‌ای از فراغت افراد و به ویژه جوانان در جوامع مدرن است. جوانان فراغت خود را بیش از پیش در خلوت سپری می‌کنند و برای سرگرم‌شدن به‌طور فزاینده‌ای به رسانه‌های جدید متکی هستند و از اجتماع و جامعة  خود به نحوی دور هستند (احمدی و همکاران، 1389؛ ذکایی، 1383). به‌طور کلی در چنین فضایی، جهانی‌شدن و رسانه‌های ارتباطی، موجب تغییر در منابع هویتی و هویت‌گزینی افراد شده است (احمدی و همکاران، 1390؛ خواجه‌نوری و همکاران، 1390).

بنابراین بر اساس توصیفات ارائه شده، به‌طورکلی می‌توان گفت فرآیند جهانی‌شدن، گسترش رسانه‌های ارتباطی و اطلاعاتی، جنبش‌های اجتماعی و جنبش‌های حقوق مدنی به‌ویژه فمنیسم، شهرنشینی و... منجر به تغییر ارزش‌های سنتی افراد گشته و ارزش‌های مدرنی را برای آنان به ارمغان آورده است که در تقابل با ارزش‌های سنتی و قدیمی قرار دارند و منجر به تنش و اختلاف بین‌نسلی می‌شوند. به‌طورکلی، سیر حرکت از سنت به سوی نوگرایی چنان سریع و چشمگیر است که موجب درگیری و تنش ارزشی بین نسل‌های متفاوت می‌شود. می‌توان چنین گفت که اگر سیر تغییر و گذار از سنت به مدرنیته بدون ملایمت و با شتاب صورت گیرد می‌تواند موجب اختلال در ارزش و به دنیال آن فروباشی جامعه شود. «در گذار تغییر اجتماعی، همین که جوامع از یک پایه همبستگی اجتماعی عبور می‌نمایند، ناهنجاری و انفصال فرد از جامعه به‌خصوص اگر این انفصال سریع باشد، این عدم تنظیم و کنترل و انفصال نه تنها موجب نرخ بالای کجروی است، بلکه موجب مشکلات متعدد در تثبیت نظم اجتماعی است» (Turner, 2003: 348-349).

چنان‌چه بیان شد، تغییرات عظیمی که در جهت‌گیری ارزشی افراد رخ داده متأثر از جهانی‌شدن، رسانه‌های ارتباطی و اطلاعاتی و ... است و کشور ایران نیز مستثنی از این تغییرات عظیم نبوده و سیستم معنایی-ارزشی بسیاری از افراد نسبت به نسل پیشین خود تغییر قابل ملاحظه‌ای داشته است (کوششی و قربانی، 1391). با این وجود، گذار سنت به مدرنیته باعث تغییر نگرش افراد به روابط و تعاملات اجتماعی شده و ارتباطات افراد گاهی محدود به ارتباطات مجازی شده‌است. این وضعیت در بین جوانانی که در طی سه سال گذشته زندگی مجازی‌تری (به واسطه پاندمی کووید19) داشته‌اند پررنگ‌تر شده، و زندگی آنان را در یک تناقض‌نمای همگرایی در عین خودمداری قرار داده است. آنان در شبکه‌های مجازی همدیگر را می‌یابند اما به همان میزان رفتارهای خودمدارانه‌ای از خود نشان می‌دهند.

در این میان، دانشگاه، به عنوان نهادی مدرن در جامعة ایران نقش پررنگی بازی می‌کند. درواقع، ساختار حاکم بر دانشگاه و روابط شکل گرفته در آن با مختصات مدرسه متفاوت است و دانشجویان در آن از آزادی عمل بیشتر، استقلال بالاتر، کنترل‌شدگی کمتر و ... برخوردارند. درواقع، فردیت و ساختار هویتی فرد تا حد زیادی در دانشگاه شکل می‌یابد و همین امر دانشگاه و حضور در آن را برای جوان ایرانی بسیار مسأله‌مند می‌کند. به‌ویژه این که در دانشگاه ساختار ارتباطی دانشجویان تغییر ماهوی می‌یابد و از قدرت کنترل رسمی و غیررسمی کاسته می‌شود. همه این تغییرات می‌تواند پویایی‌های شکل‌گیری نظام هویتی دانشجویان را تغییر دهد. در این میان، بروز کووید19 و زندگی مجازی ارتباطات نوجوانان را بسیار متفاوت‌تر کرده است و جوانان دانشجوی نوورود به دانشگاه را متفاوت‌تر از پیشینیان خود کرده است. به‌همین خاطر، مطالعة حاضر سعی نموده است این وضعیت را به‌صورت علمی در میان آن دسته از جوانانی که تازه وارد دوره جوانی شده‌اند و همچنین دانشجوی سال اول بودند، مطالعه کند. برای مفهوم‌پردازی این گروه از جوانان آنان را جوانان آستانه‌ای می‌نامیم. چون هم در آستانة جوانی بوده‌اند و هم در آستانه ورود به دانشگاه بعد از پاندمی کویید19 بوده‌اند.

 

چارچوب مفهومی

پژوهش حاضر برای حصول به حساسیت نظری به مرور پیشینه‌های تجربی و نظریه‌های اجتماعی در رابطه با نوجوانان و مسأله ارتباطات و خودمداری پرداخته است و سعی شد در ادامه حساسیت نظری بر اساس آن تنظیم شود. البته شایان ذکر است در این زمینه، چه در رابطه با گروه مورد بررسی و چه در رابطه با مسأله پژوهش، پژوهش چندانی صورت نگرفته است.

بر حسب پژوهش قلی‌زاده (1398)، آسیب‌های نوپدید، از پیامدهای ظهور و توسعة شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی هستند و عناصری از جمله، آموزشی، خانوادگی، فردی، اجتماعی و سیاسی در بروز این نوع پدیده‌ها نقش دارند. فولادیان و رضایی بحرآباد (1397) دریافتند که خودمداری در تاریخ ایران وجود داشته است و امروزه نیز ادامه‌دار است. به نظر آنان، غالب جمعیت تهران دچار خودمداری هستند و سه متغیر تقدیرگرایی، بیگانگی اجتماعی و احساس بی‌قدرتی بیشترین واریانس خودمداری را تبیین می‌کنند. نصرتی‌نژاد (1396) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که به دلیل نمود شکل خاصی از مدرنیسم در ایران، نوعی عقلانیت متشکل از عقلانیت ابزاری و فردگرایی مدرن شکل گرفته که با خودمداری تاریخی و تفرد ایرانی عجین شده و نوعی عقلانیت سیاه به وجود آورده است که خودمدار، خودشیفته، همه‌چیزخواه، رقابت‌جو و کاسب‌کار، به شدت حسابگر و نفع‌طلب، نسبت به پیامدهای اجتماعی کنش خود بی‌توجه و به غایت هدفگراست.

از نتایج پژوهش طاهری و القونه (1396) می‌توان دریافت که بین فردگرایی خودخواهانه (خودمداری) و دینداری، رابطة معنادار معکوس و بین خودمداری و سن، رابطة معنادار مثبت برقرار است. محمدی و توکلی (1394) به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی ایران منجر شده است که نظام ارزشی مردم ایران تغییر کند و از ارزش‌های خودمدارانه و فردگرایانه به سوی ارزش‌های جمع‌گرایانه حرکت کند. نتایج پژوهش معیدفر و صبوحی خسروشاهی (1389) حاکی از آن است که میزان فردگرایی در بین فرزندان در حد متوسط است. مهم‌ترین نتایج طالبان و همکاران (1389) به شرح زیر است: 1) میزان اهمیت ارزش‌های مادی برای جامعه ایران از دهة پنجاه تا دهة سوم انقلاب افزایش داشته است؛ 2) نسبت اهمیت بیشتر شاخص‌های ارزش‌های معنوی از دهة پنجاه تا دهة سوم انقلاب کاهش یافته است؛ و 3) میزان اهمیت ارزش‌های مادی و معنوی برای گروه سنی پنجاه به بالا (جوانان قبل از انقلاب) بیشتر از گروه سنی جوانان امروزی است.

طبق نتایج تحقیقات گودرزی (1389) می‌توان گفت که سنخ ارزشی پاسخگویان از فرامادی به مادی تغییر کرده‌است. شهابی و ربانی (1388) به این نتیجه دست یافتند که رضایت از زندگی، سطح تحصیلات، شرایط اقلیمی و استفاده از رسانه‌های جمعی عواملی هستند که به‌طور مستقیم و سن، جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت اقتصادی، ارتباط با مراکز شهری و قابلیت دسترسی به روستا به‌طور غیرمستقیم بر ارزش‌های اجتماعی مؤثر هستند. نتایج تحقیق تئوکاریز[1] (2011) نشان می‌دهد که رابطة مثبت و معنی‌داری بین میزان استفاده از اینترنت و ارزش‌های فرامادی وجود دارد. هان‌یین‌چانگ[2] (2010) بررسی می‌کند که والدین نسبت به جوانان دارای ارزش‌های مادی‌تری هستند و در مقابل فرزندان دارای ارزش‌های اخلاقی و فرامادی بیشتری نسبت به والدین‌شان هستند.

از نتایج بسلی[3] (2008) می‌توان دریافت که تماشای تلویزیون ارزش‌های سنتی را تقویت می‌کند و موجب حفظ ساختارهای موجود و ارزش‌های محافظه‌کارانه شده و از طرفی دیگر، استفاده از اینترنت موجب بروز ارزش‌های آزادی‌خواهانه در افراد می‌شود. یافته‌های گیاکالون و جورکیویچ[4] (2004) نشان‌دهندة این واقعیت است که مقیاس تعاملی ارزش‌های مادی و فرامادی نسبت به مقیاس ارزش‌های مادی یا فرامادی صرف، پیش‌بینی قوی‌تری از هویت اجتماعی و شخصی افراد ارائه می‌دهند. فرانسیس و همکاران[5] (2002) در نتایج تحقیق خود دریافتند که ارزش‌های مختلط (مادی و فرامادی) در رأس جهت‌گیری ارزش‌های افراد بوده است. ارزش‌های مادی و سپس ارزش‌های فرامادی در رتبه‌های بعدی جهت‌گیری ارزشی قرار داشته‌اند.

ﻣﮏ ﻟﻮﻫﺎن (2001( ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ در ﭘﺮﺗﻮ وسایل ارﺗﺒـﺎﻃﯽ اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿـﮏ، ﭼﻬـﺮة ﮐـﺎر و زﻧـﺪﮔﯽ اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ دﮔﺮﮔﻮن ﻣﯽ‌ﺷﻮد. ﺟﻮاﻣﻊ و ملت‌ها ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰدﯾﮏ ﻣﯽ‌‌شوند و در ﻧﻬﺎﯾﺖ، دﻫﮑﺪه‌ای ﺑﻪ ﭘﻬﻨـﺎی ﮐـﺮ‌ة زمین ﭘﺪﯾﺪ ﻣﯽ‌آﯾﺪ. ﻣﮏ ﻟﻮﻫﺎن در ﺗﺤﻮﻻت آﯾﻨﺪة زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺸﺮی، ﺑـﺮای وﺳـﺎﯾﻞ اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑـﯽ در زﻣﯿﻨﻪﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺻﻨﻌﺘﯽ، آﻣﻮزﺷﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻧﻘﺶ ﺗﻌﯿﯿﻦ‌ﮐﻨﻨﺪه‌ای ﻗﺎﺋﻞ اﺳﺖ (به نقل از آذین و پیرمحمدی،1387).  

مک لوهان (2001) براساس نظریة «تغییر در فرآیند جامعه‌پذیری»، معتقد است زمانی که ما فناوری جدیدی را وارد جامعه‌ای می‌کنیم، آن جامعه را برای همیشه عوض کرده‌ایم و جوانان به‌دلیل نوگرایی و آمادگی برای پذیرش تازگی‌ها، بیشتر از افراد مسن که افکار و عقایدشان شکل گرفته است، از این تغییرات تأثیر می‌گیرند؛ یعنی جذب تغییراتی چون نحوة ارتباطات، مد، سیاست و الگوپذیری غیرفرهنگی خود «نابهنجار» می‌ﺷﻮد؛ به‌طوری که این الگوپذیری که مغایر با ارزش‌ها و هنجارها و به‌طور کلی فرهنگ جامعة خودشان است، موجب ایجاد بحران هویت در آنان و سبب بروز شکاف بین نسل‌ها می‌‌شود. مطابق این رویکرد، تحولات سریع فناورانه در حوزة اطلاعات و ارتباطات و دسترسی گستردة نسل جوان به رسانه‌هایی مانند ماهواره و اینترنت، آنان را در موقعیت متفاوتی با نسل پیشین قرار داده است. سرعت این تحولات، بر زندگی، رشد و بلوغ جوان تأثیر گذاشته و روند جامعه‌پذیری را کاملاً دگرگون کرده است. اگر در گذشته روند جامعه‌پذیری عمدتاً به‌وسیلة خانواده، مدرسه و نهادهایی انجام می‌شد که عناصری از نسل پیشین همچون پدر، مادر، معلم، واعظ و معتمد در این انتقال فرهنگی نقش ایفا می‌کردند، دسترسی گسترده به امکانات جدید فناورانه، نسل جدید را در جریان تحولات تازه‌ای قرار داده است؛ بدین ترتیب، با تغییر مبانی ورود گزاره‌های ارزشی، نظام ارزشی این نسل نیز متفاوت از نسل پیشین شده است (آزادی‌نژاد، 1392).

ویلیام جیمز[6] (1920) معتقد است که افراد خود را به عنوان اشیایی در موقعیت‌های تجربی تشخیص می‌دهند، و از این فرآیند با نام خود تجربی یا من مفعولی یاد می‌کند. جیمز معتقد است که خود تجربی دارای سه جنبة 1) خود مادی؛ 2) خود اجتماعی؛ و 3) خود روحانی است. از جانب دیگر می‌توان گفت هر جنبه از خود دارای دو بعد شامل، جستجوی خود و احساسات خود است (Turner, 2003). جیمز معتقد است که در ورای همه این خود‌ها، افراد دارای یک خود اصیل یا هویت شخصی می‌شوند که در واقع، حس یگانگی‌ای است که باعث می‌شود افراد هویت‌های مستقلی داشته باشند. آنان هویت‌های تجربی مختلف را اخذ می‌کنند و سپس آنان را در خود تداوم و ثبات می‌بخشند که همین موجب تشکیل هویت شخصی و اصیل هر فرد می‌شود (ترنر، 1384).

چارلز هورتون کولی (2018)[7] با نفی سنت دکارتی میان شناسای اندیشنده و جهان خارجی چنان استدلال می‌کرد که خود، از رهگذر تبادل او با دیگران رشد پیدا می‌کند. نظریه خود آیینه‌سان کولی، در واقع نشان‌دهندة رابطة دیالکتیکی جامعه و فرد در شکل یافتن شخصیت و هویت هر فردی است. بدین معنا که انسان‌ها هویت‌‌شان در ارتباط با دیگران ساخته و شکل می‌یابد (کوزر، 1383؛ آزادارمکی، 1383؛ توسلی، 1384).

جرج هربرت مید (2015)[8] نیز معتقد بر این است که خود در رابطه با اجتماع ساخت می‌یابد؛ بدان معنا که جدا از جامعه هیچگونه خود، خودآگاهی و ارتباطی نمی‌توان متصور شد. مید بر همین اساس معتقد است که خود و هویت، اجتماعی است (کوزر، 1383؛ کوزر و روزنبرگ، 1384؛ ترنر، 1385).

تاجفل (1982) «نظریة هویت اجتماعی» را مطرح می‌کند. به نظر او، آن بخش از هویت‌ها که نشأت گرفته از گروهی است که به آن تعلق داریم (درون‌گروه)، به‌وسیله مقایسه و ترجیح افراد گروه خودی نسبت به کسانی که در خارج از گروه هستند (برون‌گروه) شکل می‌گیرد.

استرایکر[9] (2000) در نظریه هویت عاطفه خود نیز بر روی میزان اعتماد به نفس افراد تأکید می‌کند. وی معتقد است عواطف و احساسات در جنبه‌های مختلفی وارد فرآیند هویتی فرد می‌شوند. به باور استرایکر همچنان‌که ذکر گردید، افراد هویت‌های خود را از دیدگاه دیگران مورد ارزیابی قرار می‌دهند، در نتیجه، در نظر استرایکر، احساسات فرد به او می‌گویند که آیا عملکرد هویتی‌شان مورد تأیید بوده است یا خیر؟ به‌طور کلی، استرایکر معتقد است که احساسات درک شده افراد نشانه اصلی‌ای برای شناسایی و ترتیب‌بندی سلسله مراتب هویت‌ها در فرد به شمار می‌آید (Turner, 2003; Stets, 2005; Turner & Stetsus, 2005).

گیدنز (1378) هویت را در پهنة جهانی‌شدن مورد بررسی قرار می‌دهد. به باور گیدنز با ورود به دوره مدرنیته متأخر و گسترش روز افزون تکنولوژی‌های ارتباطی و اطلاعاتی، نفوذ و تأثیر سنت روزبه‌روز کاسته شده است. بدین جهت امکان انتخاب آگاهانه، تنوع انتخاب و به‌طور کلی انتخاب سبک خاص زندگی برای افراد مهیا و فراهم می‌شود. به دلیل همین پویایی در جوامع امروزی، تعریفی که گیدنز از هویت ارایه می‌کند کاملاً سیال و همواره در حال تغییر است.

اریکسون[10] به عنوان تأثیرگذارترین نظریه‌پرداز در زمینه تشکیل هویت شناخته می‌شود (Cote & Levin, 1988). در نزد وی هویت به عنوان دستاورد مهم مرحله نوجوانی فرد مطرح می‌شود و تشکیل هویت برای هر فردی در واقع پاسخ به این سؤال است که چه کسی هستید، برای چه چیزی ارزش قائلید و چه مسیری را در زندگی می‌خواهید طی کنید؟ اریکسون در واقع در نظریه خود که به «هویت خود» مشهور است، از هشت مرحله یاد می‌کند که هویت فرد طی آن ساخته می‌شود (Kroger & Marcia, 2011).

مارکوس و کیتایاما[11] (1997؛ همچنین Kitayama 2007) هویت را در قالب نظام «خود» می‌بینند. آنان «خود» را در قالب خود مستقل و خود وابسته طبقه‌بندی نموده‌اند. این نظریه خود مستقل را یک نظام شناختی انگیزشی یکتا و خاص محسوب می‌کند که به دنبال ایجاد تمایز از دیگران است، در حالی که خود همبسته، بر اساس این دیدگاه، به کاربستی از خود اطلاق می‌شود که اساس آن ارتباطات اجتماعی است. در اینجا ارتباطات مستقیم و رودررو مبنای تعریف از خود قرار می‌گیرند، یعنی دیگران مبنای تعریف از خود هستند. البته این دیدگاه بین خود همبسته و هویت اجتماعی تفاوت قایل است، زیرا این نظریه بر ارتباط و کنش متقابل رودررو تأکید می‌کند.

پژوهش‌هایی در رابطه با خودمداری در ایران صورت گرفته است. غالب آنان سعی کرده‌اند آن را در تمایز با فردگرایی تشخیص دهند. در این پژوهش‌ها خودمداری در ارتباط با دینداری، بیگانگی سیاسی و ... قرار گرفته بود. همچنین در مباحث نظری نیز تأکید گسترده‌ای بر شکل‌گیری خود، هویت، جامعه ارتباطی و ... شد. به‌همین خاطر در طراحی حساسیت نظری پژوهش ما سعی کردیم بر مفاهیم مرتبط با آنان تأکید کنیم و در طراحی پروتکل مصاحبه از آن استفاده کنیم. برای مثال، تأکید کاملی بر بسترهای ارتباطی که جوانان دارند کردیم و در پروتکل مصاحبه سراغ رفتارهای ارتباطی جوانان رفتیم، از رفتارهای پرریسک تا رفتارهای شبکه‌ای آنان. از سوی دیگر، چون مسأله ما شکل‌گیری هویت نیز بود به سراغ چهره، وضعیت روحی و روانی آنان و ... نیز رفتیم تا از آنان نیز سؤال کنیم. به این ترتیب، پروتکل مصاحبه را در این محورها گسترش دادیم.

 

روش‌ و داده‌ها

پژوهش حاضر بر اساس روش‌شناسی کیفی و رویکرد نظریة زمینه‌ای (شیوه سیستماتیک)، انجام شده است.  در این روش، گردآوری داده‌ها، تحلیل و نظریة نهایی با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگ‌اند و در این روش پژوهشگر کار را با نظریه‌ای که از قبل در ذهن دارد شروع نمی‌کند بلکه کار را در عرصة واقعیت آغاز می‌کند و می‌گذارد تا نظریه از درون داده‌هایی که گرد می‌آورد پدیدار شود. بنابراین، نظریة پدیدارشده به «واقعیت» نزدیک‌تر می‌شود و می‌تواند بصیرت‌افزا باشد و فهم را تقویت کند و راهنمای عمل باشد (اشتراوس و کوربین، 1390: 46).  دراین‌مسیر، پس از شکل‌گیری خطوط کلی مصاحبه‌ها بر ‌اساس مفاهیم و مقولات، به‌تدریج مصاحبه‌ها نظری‌تر و تخصصی‌تر شدند و بر جمع‌آوری اطلاعات خاص افزوده می‌شد. همچنین، فرآیند جمع‌آوری داده‌ها تا رسیدن به اشباع نظری بر‌ اساس نمونه‌گیری نظری ادامه یافت.

فرآیند تجزیه‌و‌تحلیل داد‌ه‌ها از پیاده‌سازی و مکتوب‌کردن داده‌ها و در‌واقع، نسخه‌برداری دقیق و کلمه‌به‌کلمه، سازمان‌دهی و ذخیرة آنان آغاز می‌شود و با اجرای مراحل دیگری اعم از سه فرآیند کدگذاری باز، محوری و گزینشی و مرتبط‌ کردن مقوله‌ها به یکدیگر در جهت توسعة خط داستان و طرح مدل پارادایمی و نظریة مستقر در داده‌ها ادامه یافت. در این مسیر، با شروع اولین مرحلة کدگذاری، یعنی کدگذاری باز، متن سطر‌به‌سطر و گاهی کلمه‌به‌کلمه تحلیل شد و سعی شد از کدهای اولیه و جنینی به‌عنوان واژگانِ گیرایی که در سخن مشارکت‌کنندگان بلافاصله نظرِ محقق را جلب می‌کنند استفاده شود تا معنای کنش‌ها و دیدگاه‌های مشارکت‌کنندگان حفظ شود. در مرحلة بعد، مفاهیم به‌دست‌آمده به مقولات فرعی و مقولات اصلی تقلیل یافت. برچسب‌گذاری مقوله‌ها در این مسیر بر ‌اساس شناسایی ویژگی‌ها و ابعاد مفاهیم تشکیل‌دهندة آنان صورت می‌‌گرفت. سپس، مقولة هسته در ارتباط با مقولات فرعی و اصلی دو مرحلة قبل خود و بر ‌اساس تکنیک مقایسه‌ای ثابت برساخت شده است.

در نهایت، از ارتباط تمامی مقوله‌ها به همدیگر و نتیجه آنان خط داستان کلی پژوهش استخراج می‌شود (ایمان، 1388). در این مسیر، مقوله‌های مختلف پژوهش به‌ هم مرتبط شدند و در پرتو آن، مسیر کلی تجربة مشارکت‌کنندگان و جریان حاکم بر پژوهش ظهور یافت، که در بخش یافته‌های پژوهش به‌همراه نقل‌قول‌هایی از مشارکت‌کنندگان روایت شده است. تشریح فرآیند و جریان گزاره‌ها در قالب خط داستان کمک می‌کند تا انسجام و نظم مفاهیم و مقولات کشف‌شده و ارتباط بین آنان به‌گونه‌ای منسجم‌تر و قابل‌فهم‌تر مطرح شود.

سپس محقق، برای نشان‌دادن ساختار و فرآیند پژوهش، مدل پارادایمی طراحی شد؛ بدین‌صورت که پدیده مرکزی پژوهش در مدل پارادایمی مشتمل بر شرایط علّی (عواملی که مشخصاً ‌به ظهور پدیده منجر می‌شوند)؛ شرایط زمینه‌ای (عواملی که راهبرد‌های مشارکت‌کنندگان در بستر آنان رخ می‌دهند و بیشتر شامل عوامل فردی و خاص در زندگی‌نامة مشارکت‌کننده هستند و به‌طورکلی پدیدة پژوهش را تخفیف یا تشدید می‌کنند)؛ شرایط مداخله‌گر (شامل عوامل گسترده و کلانی که بیشتر به نیروهای کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مربوط‌ می‌شوند و از بیرون و از پیش ‌موجودند و در تخفیف یا تشدید پدیدة مرکزی و در انتخاب راهبرد‌های مشارکت‌کنندگان نقش دارند)؛ راهبردها (مشتمل بر کنش‌‌هایی که مشارکت‌کنندگان در واکنش به پدیده‌ای در متن و تحت‌تأثیر شرایط زمینه‌ای و مداخله‌گر دارند)؛ و پیامدهای منتج از راهبردها ترسیم می‌شود.

گردآوری از میان جوانان نو ورود 18 تا 19 سال دانشجوی دانشگاه یزد بوده و سعی شد که گردآوری مصاحبه‌ها در مکان‌های مختلف از جمله فضای سبز، محیط دانشگاه، خوابگاه دانشجویی و امثالهم گردآوری شود و مقدار زمان مصاحبه‌ها بین 30 دقیقه تا 1ساعت و 45 دقیقه متغیر بوده است. تفاوت زمانی مصاحبه‌ها گاهی ناشی از وقت پاسخ‌گو، میزان تجارب غنی او و میزان تمایل او برای بیان تجارب خود بود و از جانب دیگر، به‌‎سبب عدم شکل‌گیری مقولات و مفاهیم، سؤالاتِ ابتدایی، محدود و کلی بوده است که رفته‌رفته، به‌ تناسب شکل‌گیری مقولات فرعی و سپس اصلی، ابعاد و جزئیات بیشتری بررسی و سؤال می‌شد که صرف وقت بیشتری را برای پاسخ‌گویی می‌طلبید. دلیل انتخاب این بازة سنی به شرایط اجتماعی چند سال اخیر بر‌می‌گردد. در واقع، در تعیین ملاک‌های شمول سعی شد دانشجویانی مورد مصاحبه قرار بگیرند که در سال اول دانشجویی باشند. در جدول 1 فهرست مشارکت‌کنندگان ارئه شده است. طبق مشخصات ذکر شده در جدول، تعداد مشارکت‌کنندگان در تحقیق 20 نفر، شامل 10 نفر پسر، 9 نفر دختر و یک تراجنسیتی بوده است.

 

جدول 1- فهرست مشارکت‌کنندگان

ردیف

اسم

سن

وضعیت

ردیف

اسم

سن

وضعیت

1

ارشیا

19

دانشجو

11

میثم

19

دانشجو

2

علی

18

12

آرزو

19

3

عباس

19

13

یلدا

19

4

محمود

19

14

دانیال (تراجنسیت)

18

5

فرشته

18

15

آرمان

19

6

مهراد

19

16

سوگند

19

7

زهرا

18

17

مهدی

19

8

مریم

19

18

ملیسا

18

9

محدثه

18

19

بهمن

19

10

مبینا

19

20

بهنام

18

 

 

یافته‌های پژوهش

در این پژوهش، با ثبت دقیق داده‌ها و تحلیل موشکافانة گزاره‌ها، مفاهیم، مقوله‌های فرعی، مقوله‌های اصلی و مقولة هسته را استخراج کردیم. در نهایت، مقولة هسته از 12 مقولة اصلی، 27 مقولة فرعی و 137 مفهوم برساخته شد که در جدول شماره 2 نشان داده شده است. در ادامه یافته‌های پژوهش در قالب اجزای مدل پارادایمی شرح داده می‌شوند.

 

جدول 2- مقوله‌های اصلی و هستة استخراج شده

مقولات اصلی

مدل پارادایمی

مقوله هسته

پروبلماتیک چهره در بلوغ

شرایط علی

پروبلماتیک خودمداری

پروبلماتیک اعتمادبه‌نفس

بسترهای ارتباطی

شرایط زمینه‌ای

تعین‌بخشی نقش‌ها و انتظارات جنسیتی

شرایط مداخله‌گر

خودمداری

پدیده

انفعال‌گرایی

استراتژی

رفتارهای ریسکی

ارتقای اعتمادبه‌نفس

ریسک‌گریزی

پیوندیابی سست

پیامد

حل مسأله

شبکه‌سازی ارتباطی

 

1- شرایط علّی

شرایط علّی بیان‌کنندة وقایع، حوادث و رویدادهایی بوده که به وقوع یا گسترش پدیده‌ منجر می‌شوند و بر پدیدة موردنظر تقدم دارند. در تحقیق پیش‌رو، شرایط علّی ما شامل پروبلماتیک چهره در بلوغ و پروبلماتیک اعتمادبه‌نفس است. پروبلماتیک چهره در بلوغ تا حدودی بیان‌کنندة مسائل و تغییرات فیزیکی و ظاهری در بلوغ است. مسأله‌مندشدن چهره در دوران بلوغ تا حدی نشان‌دهنده ناتوانی در سازگاری با شرایط جدید است. می‌توان گفت به دلیل تغییرات گسترده در افراد، قیافه، چهره و ظاهر آنان به یکباره دچار تغییر شده و کم‌کم چهره فرد حالتی بزرگسالانه به خود می‌گیرد و به دلیل تغییرات آنی، کنار آمدن با این وضعیت گاهی برای برخی از افراد زمان‌بر بوده و تا زمانی که به یک ظاهر ثابت دست یابند ادامه پیدا می‌کند. در این برهه از زندگی گاهی بسیاری از افراد مشغولیت‌های ذهنی زیادی با ظاهرشان پیدا می‌کنند که به صورت موقتی بوده و با افزایش سن و کسب شناخت و تجربه به مرور از بین می‌رود. به‌واسطه تغییرات ناگهانی بلوغ روابط اجتماعی افراد تحت تأثیر قرار می‌گیرد؛ از جهتی ممکن است این تأثیرات به واسطه پذیرش در گروه‌، موجب تسهیل‌گری در روابط اجتماعی افراد گردد و از طرفی ممکن است نتیجه عکس داشته و روابط اجتماعی افراد با محدودیت روبه‌رو شود. به‌عنوان مثال، دانیال می‌گوید:

دماغه یهو خیلی گنده شد ]خندة کنایی[؛ دیگه اصلاً نتونستم برم تو جمع ]خندة کنایی[، دیگه بعدش عینک زدم روش که زیاد معلوم نشه ... ولی خب نه زیاد تأثیر خاصی نداشته ... شاید بیشتر از سمت جامعه پذیرفته شدم.

پروبلماتیک اعتمادبه‌نفس همان‌طور که در پروبلماتیک چهره گفته شد با توجه به شرایط و تغییراتی که افراد با آن روبه‌رو هستند مسأله اعتمادبه‌نفس برجسته می‌شود. اعتمادبه‌نفس، مسأله مهم و قابل اهمیت در زندگی افراد بوده و بسیاری از فعالیت‌ها و امور  افراد وابسته به داشتن و یا عدم اعتمادبه‌نفس کافی است. به‌طورکلی می‌توان گفت اعتمادبه‌نفس به افراد کمک می‌کند که با چالش‌ها و فراز و نشیب‌های پیش‌روی خود در زندگی روبه‌رو شوند. می‌توان گفت اعتمادبه‌نفس متأثر از روابط، احساسات و فشارهایی است که از طرف دیگران بر فرد وارد می‌شود و به فرد کمک می‌کند اهداف خود را پیگیری کند و روابط بهتری برقرار کند.

همان‌طور که نقش خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن پرورش می‌یابد و تأثیر به‌سزایی در فرآیند جامعه‌پذیری دارد حائز اهمیت است؛ در همین راستا، تأثیر خانواده در پرورش اعتمادبه‌نفس فرزندان اهمیت پیدا می‌کند و می‌تواند از جهات مختلف موجبات کاهش یا افزایش اعتمادبه‌نفس در افراد شود. اگر خانواده حامی فرد بوده و در جهت پرورش اعتمادبه‌نفس فرد قدم بردارد موجبات ترقی و شکوفایی فرد در روابط را ایفا می‌کند. از طرفی دیگر، به‌طورکلی، اگر فرد در محیطی پرورش یابد که مدام با ملاک‌های زیبایی سنجیده شود و یا به‌خاطر تغییرات ظاهری تجربه تحقیر و تمسخر پیدا کند، دچار بحران اعتمادبه‌نفس شده و در ارتباطات خود دچار بحران می‌گردد. فرشته می‌گوید:

خیلی پایینه ... من احساس می‌کنم اینا همش برمی‌گرده به خانواده ... بالاخره اعتمادبنفس رو اولش باید خانواده بهت بدن و هیچ موقع این اتفاق برا من نیوفتاد ... من برعکس، خانوادم بعضی موقع‌ها حتی همون اعتماد بنفس کمی که داشتمم ازم می‌گرفتن با حرفاشون.

 

2- شرایط زمینه‌ای

در کنار شرایط علّی، ما شرایط زمینه‌ای را داریم که شرایط زمینه‌ای شامل ویژگی‌هایی است که خاص کنشگران و بستر و میدان پژوهش است (Creswell, 2007). شرایط زمینه‌ای ما شامل بسترهای ارتباطی است که می‌تواند شامل بسترهای گسترده از سطوح فردی تا اجتماعی ‌باشد که خود در بردارنده مجموعه شرایطی است که مقدمه و شرایط یک ارتباط را تشکیل می‌دهند و ارتباط در آن شکل می‌گیرد؛ بسترهای ارتباطی متأثر از محرک‌های بیرونی مانند نگرش‌ها، نظرات، احساسات، علاقه‌مندی‌ها و بیزاری‌ها، تحصیلات، تجربیات و حتی سطح اعتمادبه‌نفس فرد است. چنین محرک‌های بیرونی در کنار هم روی شیوة ارتباط افراد با ایده‌ها و اطلاعات تأثیر می‌گذارند. به عبارت دیگر، بسترهای ارتباطی افراد یا تمایل به ارتباطات می‌تواند متأثر و نشأت گرفته از خوی جمع‌گرایی و تمایلات اجتماع‌گرایانه افراد باشد. مهدی می‌گوید:

خیلی خوبه]خندة کنایی[، رفیق شیرازی داری؟ شیرازیا رو می‌شناسی؟ خب، شیرازیا یه خصوصیتی دارن که یه غریبه رو که می‌بینن انگاری چندساله می‌شناسنش، زودی باهاش ارتباط برقرار می‌کنن، توی خوابگاه خودمون که رفتم، کلاً دیگه همشون منو می‌شناختن ... .

 

3- شرایط مداخله‌گر

شرایط مداخله‌گر را می‌توان چنین تعریف کرد: شرایطی ساختاری است که بر راهبردها تأثیر می‌گذارد و به پدیده تعلق دارد و بیشتر بر نیروهای اجتماعی اقتصادی و سیاسی کلانی اشاره دارد که از بیرون از بستر بر بستر وارد می‌شود (کرسول، 2007). در این تحقیق، شرایط مداخله‌گر ما تحت عنوان تعین‌بخشی نقش‌ها و انتظارات جنسیتی بوده است. به‌طورکلی زندگی امروز، زندگی در دنیای رسانه‌هاست که بر انتظارات نقش جنسیتی افراد تأثیرگذارند. همان‌طور که پیداست جنسیت به‌طور ویژه به افراد، روابط اجتماعی و نهادها شکل و معنا می‌دهد. افراد از دریچه جنسیت دنیای اجتماعی را تجربه می‌کنند. پذیرش انتظارات و کلیشه‌های جنسیتی به نوبة خود می‌تواند سبب شود که افراد نتوانند به آن شایستگی که لایق آن هستند دست یابند. تبعیض جنسیتی از سالیان گذشته در همه جوامع مختلف وجود داشته است و گاهی این تبعیض‌ها شکلی مشابه انتظارات جنسیتی به خود می‌گیرند و در قوانین یا برخورد خانواده‌ها به‌طور واضح خود را نشان داده و برخی خانواده‌ها در برخورد با فرزندانشان تفاوت قائل می‌شوند. مسأله جایی ایجاد می‌شود که خانواده‌ها بدون توجه به علاقه و ویژگی‌های اصلی فرزندان، تنها بر اساس جنسیتشان انتظاراتی داشته و تنها برخی فعالیت‌ها را از آنان بپذیرند. خیلی از خانواده‌ها به خاطر نگرانی‌ها یا باورهای خود، در فعالیت‌ها و تفریحات به پسران آزادی بیشتری می‌دهند. یلدا می‌گوید:

مجبورم کردن خانومانه‌تر رفتار کنم ... هی می‌گفتن تو دیگه بزرگ شدی، نباید این کارو بکنی و اینا ... و دیدن حریفم نمی‌شن و من هرکاری دوست دارم می‌کنم دیگه گفتن فقط کمتر باش و تو یه مکآنایی رعایت کن.

 

4- استراتژی‌ها

استراتژی‌ها در واقع راهبردهایی هستند که در پاسخ به پدیده ارائه می‌شوند. یکی از استراتژی‌های تحقیق انفعال‌گرایی بوده که همان پاسخ دادن به شیوه‌ای منفعلانه و غیرابرازی است، و به معنای همسوشدن با خواستة دیگران بوده و این شیوة رفتاری می‌تواند حقوق و اعتمادبنفس فرد را کاهش دهد و فرد را تبدیل به کنشگر و سوژه‌ای بی‌تفاوت کند. اغلب مشارکت‌کنندگان از پاسخ‌های منفعلانه استفاده می‌کنند؛ چراکه یا نیازمند تأیید دیگران بودند و یا این که اعتماد به‌نفس و جسارت لازم، موقعیت مناسب و ... در بروز باورهای خود را نداشتند. به همین دلیل معمولاً با سکوت‌گزینی، بر نظریات و عقاید دیگران مهر تأیید می‌زنند. آنان اهل ابراز عقیده نیستند، خود را دست‌کم می‌گیرند، اعتماد به نفس پایینی دارند و برای به دست آوردن دل دیگران، خود را به رنج و زحمت می‌اندازند و دائم، افکار، احساسات و حقوقشان به راحتی از سوی دیگران نادیده گرفته می‌شود. مریم می‌گوید:

خیلی، من خیلی رودروایسی دارم با همه، و خودمم اذیت بشم هیچی نمی‌گم به بقیه و همش در سکوت کامل به سر می‌برم و می‌گم می‌گذره و هیچی نمی‌گم.

 استراتژی دیگر که می‌توان نام برد، رفتارهای ریسکی است. در واقع، ریسک همان خطر یا خطرات احتمالی را در برمی‌گیرد که حتی ممکن است در آینده رخ دهد و مربوط به زمان حال نباشد. به عبارت دیگر شامل رفتارهایی می‌شود که به جای سنجش جوانب، منطق و استدلال، بر اساس یک انگیزة لحظه‌ای شکل می‌گیرد. به‌طورکلی می‌توان گفت رفتارهای ریسکی یک میل شدید آنی است که در پاسخ به یک محرک ذهنی یا عوامل انگیرشی خارجی در فرد شکل می‌گیرد و یا به‌طور عامیانه‌تر فرمانبرداری کورکورانه از محرک‌های درونی بدون توجه به وجدان، پذیرش دیگران، قوانین و قیدوبندهای شخصی که فرد برای خود دارد. یلدا می‌گوید:

نه ... نه ... کار پرخطر زیاد انجام دادم، ولی نه برای جلب توجه و کسب نظر بقیه؛ برا تفریح بوده.

از دیگر استراتژی‌های تحقیق پیش‌رو ارتقای اعتمادبه‌نفس بوده ‌است که این اعتماد به نفس از نخستین لازمه‌های موفقیت است، اشخاص موفق اغلب اعتماد به نفس بالایی دارند. افراد با اعتماد به نفس بالا به آسانی به بیان خواسته‌های خویش می‌پردازند و در کارهای خویش و ارتباطات خود موفق‌تر هستند. اغلب اشخاص برای رسیدن به موقعیت دلخواه خویش و موفقیت تنها به قدری اعتماد به نفس احتیاج دارند. هرچه مقدار اعتمادبه‌نفس افراد بیشتر باشد به همان نسبت باعث تسهیل در برقراری ارتباط و حضور در اجتماع برای افراد می‌گردد. یلدا می‌گوید:

تا حدودی ]اعتمادبه‌نفس[ ندارم ... تظاهر می‌کنم دارم، ولی در واقع، خودم می‌دونم ندارم ... تظاهر می‌کنم؛ چون این که اعتماد به‌نفس نداشته باشم اذیتم می‌کنه، ولی سعی می‌کنم داشته باشم ... از این که بی‌دست و پا باشم بدم میاد.

 استراتژی آخر تحقیق پیش‌رو ریسک‌گریزی است که می‌توان آن را نقطه مقابل رفتارهای ریسکی دانست. به‌طورکلی واژة ریسک‌گریزی میل درونی و ذاتی انسان برای فرار یا عدم‌شرکت در موقعیت‌های مخاطره‌آمیز است. به عبارت دیگر، ریسک‌گریزی افراد می‌تواند متأثر از شرایط درونی و بیرونی فرد باشد و فرد بنابر شرایطی از جمله ترس، نداشتن اعتمادبه‌نفس، مهم‌بودن خود و یا بر حسب ویژگی و خصایص اخلاقی خانوادگی و اجتماعی از موقعیت‌های ریسکی دوری گزیند. زهرا می‌گوید:

نه اصلاً، کار خطرناکی نخواستم بکنم در این رابطه، ترس درونی که داشتم مانع از انجام کار پرخطر شده.

 

5- پیامدها

نتیجه و ثمرة راهبردهایی که کنشگران آنان را در مواجهه با شرایط زمینه‌ای و مداخله‌گر و پدیدة مرکزی اتخاذ می‌کنند را می‌توان همان پیامد دانست. از جمله پیامدهای تحقیق پیش‌رو می‌توان به پیوندیابی سست اشاره داشت. گاهی فرد توانایی و قدرت شبکه‌سازی و ارتباط‌گیری را ندارد که این می‌تواند متأثر از محدودیت‌های خانوادگی در ارتباط‌گیری باشد. این محدودیت‌های خانوادگی می‌توانند نشأت گرفته از محدودیت‌ها مبتنی بر جنسیت باشد و یا به دلیل عدم‌تطابق ارزشی با دیگران تمایل به برقراری ارتباط نداشته باشد و گاهی در پی یافتن ارتباطاتی باشد که دربردارندة مطابقت‌های رفتاری ارزشی است. چنینی عواملی موجب عدم‌ارتباط‌گیری فرد و یا برقراری پیوندهای سست و گسسته می‌شود و موجب دوری فرد از تعامل و ارتباطات اجتماعی با دیگران می‌شود. میثم می‌گوید:

بله بله خوبه، بخاطر این که سعی می‌کنم توی ارتباط با دیگری از بقیه کینه به دل نگیرم و شاید بتونم ارتباط بگیرم؛ ولی نگه‌داشتنش رو مشکل دارم. به هر شکل، آدمیم که، زود ناراحت می‌شم و به هرشکل شاید نتونم نگه دارم، چون آدما دارن بازی می‌کنن دیگه، چیزی که توی برخورد اوله نقشه دیگه و بعد یه مدت که خود واقعی‌واقعیشون رو نشون می‌دن دیگه نمی‌شه ادامه داد.

 از دیگر پیامدها می‌توان به حل مسأله اشاره کرد. به‌طورکلی می‌توان گفت حل مسأله در هستة اصلی تکامل انسان قرار داشته و روشی برای درک بهتر مسائل در محیط پیرامون است. حل مسأله شامل، قدرت، توانایی، مهارت‌ و به‌طورکلی روش‌هایی برای مقابله و مواجه شدن با مسائل پیش‌رو است. انسان از مراحل ابتدایی زندگی خود می‌آموزد با مشکلات هرچند ساده مواجه شده و آن را حل کند و به مرور در جریان زندگی مهارت‌های حل مسأله خود را تصحیح و گسترش می‌دهد. توانایی حل مسأله ما را قادر ساخته تا به شناسایی فرصت‌های موجود در محیط پرداخته و از آن بهره برداری کنیم و و توانایی کنترل بر محیط را کسب کنیم. از طریق آموزش، تمرین و یادگیری می‌توان توانایی حل مؤثرتر مشکلات را به دست آورد و با گذشت زمان پیچیدگی‌ها و دشواری‌ها را برطرف کرد. مهراد می‌گوید:

بعضی مواقع آره ... مثلاً حرفمون رو یجا نمی‌خونن و دیگه برا هرکسی یجا اتفاق افتاده که حرفتو نمی‌خونن و حرف تو یه چیزه، حرف اون یه چیز دیگه، ولی خب، تهش کنار میایم با همدیگه ... دیگه انقد جر و بحث می‌شه که یا ما کوتاه میایم یا اون دیگه.

شبکه‌سازی ارتباطی که همان توانایی برقراری ارتباط مناسب و مفید با دیگران است. به عبارت دیگر، منعکس‌کنندة قدرت و توانایی فرد در ایجاد روابط و گروه‌های دوستی است که متأثر از عوامل زیادی از جمله بلوغ اجتماعی است. چون مشارکت‌کنندگان پژوهش به تازگی دوران بلوغ را طی کرده‌اند، این فرآیند در شبکه‌سازی آنان اثرگذار بوده است. به‌طورکلی بلوغ اجتماعی می‌تواند دامنة روابط اجتماعی افراد را تحت تأثیر قرار دهد؛ از آنجا که دوران بلوغ با تغییرات روحی روانی و فیزیولوژیکی فراوانی برای فرد همراه است، این تغییرات گاهی بر روی دامنه روابط افراد هم به جهت مثبت و هم به جهت منفی تأثیرگذار است. در واقع، ممکن است به واسطه تغییرات ظاهری و جسمانی که در مرحله بلوغ جسمانی رخ داده، سطح پذیرش افراد در گروه‌های مرجع افزایش یابد و یا به نحوی دیگر به واسطه این‌چنین تغییراتی، فرد از حضور در گروه‌های دوستی و به‌طورکلی اجتماع دوری کرده و منجر به کاهش روابط دوستی بین افراد شود. آرمان می‌گوید:

مثلاً من توی راهنمایی جوری بود که بلوغ زودرس داشتم و باعث می‌شد که توی یه دورانی طرز فکر و رفتارم نسبت به هم‌سنّای خودم بالاتر باشه و این باعث می‌شد که آدم جذاب‌تری باشم و روابط اجتماعیم بهتر باشه و بیشتر بتونم دوست پیدا کنم و طبیعتاً چند سال بعد که گذشت من با یه سری افراد دیگه‌ای زیاد ارتباط داشتم.

 

6- مدل پارادایمی

مدل پارادایمی به‌طورکلی جریان فرآیندها و فعالیت‌هایی را نشان می‌دهد که در بستر مطالعه اتفاق افتاده است. چنین مدلی، از پنج قسمت شامل شرایط علّی، شرایط زمینه‌ای، شرایط مداخله‌گر، استراتژی‌ها و پیامدها تشکیل شده‌است. در مرکز مدل پدیده مرکزی واقع شده که فعالیت‌ها حول محور آن شکل گرفته‌اند. طبق جریان فرآیند‌ها و فعالیت‌هایی که در بستر این تحقیق اتفاق افتاده، پدیدة مرکزی «خودمداری» است. به عبارت دیگر، بر اساس تحلیل داده‌های پژوهش شرایط علّی، زمینه‌ای و مداخله‌گر پدید آورندة خودمداری در میان جوانان هستند.

 

 

شکل 1- مدل پارادایمی

 

بحث و نتیجه‌گیری

شبکه‌های مجازی در سال‌های اخیر رشد گسترده‌ای داشته است و زندگی شهروندان تا حد زیادی به این شبکه‌ها پیوند خورده است. این پیوندخوردگی در چند سال اخیر به‌واسطه پاندمی کویید19 پررنگ‌تر شده است. دراین میان، زندگی نوجوانان و جوانان به‌طور ویژه شبکه‌ای شده است. هرچند آنان در شبکه‌های اجتماعی در هم گره می‌خورند اما در دنیای واقعی به‌نظر می‌رسد واگرایی و خودمداری از خود نشان می‌دهند. پژوهش حاضر سعی داشت این وضعیت را به‌صورت علمی در میان آن دسته از جوانانی که تازه وارد دوره جوانی شده‌اند و همچنین دانشجوی سال اول بودند، مطالعه کند.

بدین منظور با مفهوم‌پردازی جوانان آستانه‌ای سعی شد با بررسی پیشینه‌ها و نظریه‌های مرتبط حساسیت نظری پژوهش تقویت شود و بر همین اساس پروتکل مصاحبه طراحی شود. بر اساس روش نظریه زمینه‌ای سیستماتیک، مصاحبه‌هایی با جوانان 18 تا 19 ساله انجام شد و داده‌ها ابتدا در قالب کدگذاری باز تبدیل به مقولات فرعی و اصلی شدند. سپس در مرحله کدگذاری محوری، مقولات مستخرج در قالب مدل پارادایمی ارائه شدند. در مرحله کدگذاری گزینشی نیز سعی شد یافته‌های اصلی پژوهش در قالب نظریه داده‌بنیاد در مدل شماره یک ارائه شود. در واقع، داده‌های موجود بعد از کدگذاری باز و محوری، در مرحله کدگذاری گزینشی در جامع‌ترین و انتزاعی‌ترین شکل ممکن برساخت شدند. در این مسیر سعی شد جریان اصلی موجود در پژوهش به شکلی انتزاعی و خلاقانه ارائه شود که در آن داده‌ها در انتزاعی‌ترین شکل ممکن ارائه شوند.

 

 

شکل 2- نظریه تجربی پژوهش

 

آنچه از مدل مشخص است، جوان آستانه‌ای، در مرکز کشاکش پویایی‌های عاملیّت ساختار قرار دارد. از یک سو، آنان در میدان فضاهای تعامل خودساخت خود قرار دارند که فارغ از جریان ‌اصلی قدرت و نظم گفتمانی عمل می‌کند. در این میدان جوانان سعی می‌کنند فضاهای تعاملی خود را بسازند، ریسک کنند، بسترها و شبکه‌های ارتباطی خود را داشته باشند. به‌طور کلی، این میدان جایی است که جوان خود را برساخت می‌کند. این برساخت هم معمولاً در زیست‌شبانه، پاتوق‌نشینی، تعاملات همسالان‌محور و ... رخ می‌دهد. در نتیجه به شدت واگرا و خارج از نظارت قدرت‌های رسمی است. علی‌رغم این تلاش‌ها، نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی کلان هستند که سعی می‌کنند این فضاهای تعاملی آنان را محدود کنند یا تحت نظارت قرار دهند که در قالب میدان فضاهای محدودکنندة دگرساخت مشخص شده است.

این میدان اشاره به گفتمان‌های مسلط در جامعه دارد که در فرآیندهای مختلفی سعی می‌کنند زندگی و زمانه این جوانان را بهنجار سازد و الگوهای خاصی را برای آنان در حوزه‌های مختلف ترسیم و هنجاریابی می‌کند. برای مثال، در حوزه مقررات قانونی، الگوهای پوشش و سبک زندگی، گفتار مناسب در خانواده، نوع تفریح و ... به‌طور مداوم فشارهایی از جانب جامعه به این جوانان وارد می‌شود. این فشارها در نهایت یک هدف را بیشتر دنبال نمی‌کنند و آن بهنجارسازی و نظارت بر زندگی آنان است. آنان در واقع در میان برهمکنش این هر دو میدان به کنشگری می‌پردازند و کشاکش مستمر و مداومی در تمامی کنش‌های آنان وجود دارد. این کشاکش البته در نهایت منجر به خلق فضاهای بدیل می‌شود که تا حد زیادی فارغ از بستر نظارت رسمی و نیروهای کلان اجتماعی است. این فضاهای بدیل البته خودمدارانه و دارای منطقی خودمختار است. درواقع، به نظر می‌رسد آنچه در واقعیت رخ می‌دهد و در آینده رخداد آن شتابان‌تر می‌شود فضاهای بدیل و تحولات معرفت‌شناختی خواهد بود. به‌بیان دیگر، شالوده‌شکنی‌های آنان وضعیت جدیدی را به وجود خواهد آورد که خود یک میدان مستقل و قدرتمند خواهد بود. اما ذکر این نکته نیز لازم است که به نظر می‌رسد این میدان مستقل پرقدرت خودمدارانه است و سویه‌های قوی خودمختارانه دارد که خود پیامدهای خاص خود را خواهد داشت.

 

تشکر و قدردانی

این مقاله برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد نویسنده اول مقاله در رشته پژوهش علوم اجتماعی است که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه یزد به انجام رسیده است. نویسندگان مقاله از نظرات اصلاحی داوران پایان‌نامه، داوران ناشناس مقاله و همچنین مشارکت‌کنندگان پژوهش تشکر می‌کنند.

 

 

[1]. Theocharis

[2]. Han-Yin Chang

[3]. Besley

[4]. Giacalone & Jurkiewicz

[5]. Francis et al.

[6]. William James

[7]. Charles Horton Cooley

[8]. George Herbert Mead

[9] . Stryker

[10]. Erikson

[11]. Markus, H. R & Kitayama, S.

آذین، احمد و پیرمحمدی، کبرا. (1387). بررسی نقش رسانه‌های نوین با تاکید بر ماهواره و اینترنت بر هویت فرهنگی دانشجویان (مطالعه موردی: دانشجویان استان چهارمحال و بختیاری)، پژوهشنامه علوم اجتماعی آزاد گرمسار، 2(22)، 157-139.  http://ensani.ir/fa/article/229719
آزادارمکی، تقی. (1383). نظریههای جامعهشناسی، تهران: انتشارات سروش.
استراوس، آنسلم و جولیت، کربین. (1396). مبانی پژوهش کیفی: فنون و مراحل تولید نظریه‌ زمینه‌ای، (ترجمه: ابراهیم افشاری)، تهران: نشر نی.
ایمان، محمدتقی. (1388). مبانی پارادایمی روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم انسانی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
پیران، پرویز (1383). جهانی‌شدن، سیر تاریخی و ابعاد آن، مجلس و راهبرد، 43، 43-11. https://www.sid.ir/paper/463341/fa
ترنر، جاناتان. (1384). پیدایش نظریه جامعه‌شناختی، (ترجمه عبدالعلی لهسائی‌زاده)، شیراز: انتشارات نوید.
توسلی، غلامعباس. (1384). نظریههای جامعهشناسی. تهران: انتشارات سمت.
فولادیان، محید و رضایی بحرآباد، حسن. (1397). تحلیل جامعه‌شناختی خودمداری ایرانیان بر اساس داده‌های مطالعه تجربی در شهر تهران، مطالعات فرهنگ-ارتباطات، 19(44)، 26-1.  https://doi.org/10.22083/jccs.2018.109170.2308    
حاجیانی،‌ ابراهیم (1387). نسبت هویت ملی با هویت قومی در میان اقوام ایرانی،‌ مجله جامعهشناسی ایران، 9(3 و 4)، 164-143. http://www.jsi-isa.ir/article_21815.html
حسینی فتح‌آبادی، هانیه‌سادات، روحانی، علی، و نادری نوبندگانی، زهرا. (1401). برساخت اجتماعی خودزنی در بستر تغییرات نظام آموزشی: مطالعه‌ای کیفی در بین دانش‌آموزان دختر یزدی. تداوم و تغییر اجتماعی، 1(2)، 330-311. https://doi.org/10.22034/jscc.2022.2712  
حیدری، آرمان و رمضانی باصری، عباس (1394). بررسی رابطه استفاده از اینترنت، برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای و هویت دینی دانش‌آموزان، مسائل کاربردی تعلیم و تربیت اسلامی، 1(1)، 60-39. https://qaiie.ir/article-1-31-fa.html
خواجه‌نوری، بیژن، روحانی، علی و هاشمی، سمیه (1390). رابطه سبک زندگی و تصور بدن، مطالعه موردی زنان شهر شیراز، تحقیقات فرهنگی، 4(1)، 103-79.  https://doi.org/10.7508/ijcr.2011.13.004  
ذکایی، سعید. (1383). جوانان و فراغت مجازی، مطالعات جوانان، 2(6)، 26-45. https://www.sid.ir/paper/435165/fa
شهابی، سیامک و ربانی، رسول. (1388). تحلیـلی بر ارزش‌هـای اجتمـاعی جوانان مناطق روستایی و عوامل مؤثر بر آن، مطالعات و پژوهش‌های شهری و منطقه‌ای، 1(1)، 106-77. https://urs.ui.ac.ir/article_19937.html
طالبان، محمدرضا، مبشری، محمد و مهرآیین، مصطفی (1389). بررسی روند دگرگونی ارزشی در ایران (1353-1388)، جامعه‌شناسی تاریخی، 1(3)، 64-23. http://jhs.modares.ac.ir/article-25-8792-fa.html
عنایت، حلیمه و موحد، مجید (1383). زنان و تحولات ساختاری خانواده در عصر جهانی شدن، پژوهش زنان، 2(2)، 153-166. https://jwdp.ut.ac.ir/article_13268.html
  کاستلز، مانوئل (1380). عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ؛ قدرت هویت، (ترجمة حسن چاوشیان)، جلد دوم، تهران: طرح نو.
کاستلز، مانوئل (1380). عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ؛ ظهور جامعه شبکه‌ای، (ترجمه احمد علیقلیان و افشین خاکباز)، جلد اول، تهران: طرح نو.
کوزر، لوئیس (1383). زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، (ترجمة محسن ثلاثی)، تهران: انتشارات علمی.
کوزر، لوئیس و روزنبرگ، برنارد (1385). نظریه‌های بنیادی جامعه‌شناختی، (ترجمة فرهنگ ارشاد)، تهران: نشر نی.
کوششی، مجید و قربانی، زهرا (1391). مطالعه جمعیت‌شناختی تاثیر جوان همسری بر ازدواج دختران، مطالعات اجتماعی-روانشناختی زنان، 10(2)، 134-109. https://jwsps.alzahra.ac.ir/article_1428.html
گودرزی، سعید (1389). تغییر ارزش‌های جوانان و عوامل مرتبط بر آن، رفاه اجتماعی، 10(39)، 421-444. https://refahj.uswr.ac.ir/article-1-350-fa.html
گیدنز، آنتونی (1400). جامعه‌شناسی، (ترجمه حسن چاوشیان)، تهران: نشر نی.
محسنیان‌راد، مهدی (1387). ارزش‌های مندرج در مطبوعات: مقایسه انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، علوم اجتماعی، 15(42و43)، 187-153. https://qjss.atu.ac.ir/article_5362.html
محسنیان‌راد، مهدی (1387). آسیب‌شناسی مخاطب‌‌پنداری، در حوزه رسانه‌ها، جهانی شدن و عصر پس از دهکده جهانی، تحقیقات فرهنگی ایران، 1(3)، 113-79. https://www.jicr.ir/article_37.html
مرشدی، ابوالفضل. (1401). جامعه ایرانی در منازعه سنت و تجدد: گسست در عین تداوم. تداوم و تغییر اجتماعی، 1(2)، 217-228. https://doi.org/10.22034/jscc.2022.2795
معیدفر، سعید و صبوحی خسروشاهی، حبیب (1389). بررسی میزان فردگرایی فرزندان در خانواده، پژوهش‌های جامعه‌شناختی، 4(4)، 110-93. https://www.magiran.com/paper/984581
نصرتی‌نژاد، فرهاد (1396). مدرنیسم ایرانی و عقلانیت خودمدار: چارچوبی برای تبیین آسیب‌های اجتماعی، مسائل اجتماعی ایران، 8(2)، 193-185. https://jspi.khu.ac.ir/article-1-2813-fa.html
 
Besley, J. C. (2008). Media use and human values. Journalism & Mass Communication Quarterly, 85(2), 311–330. https://doi.org/10.1177/107769900808500206
Cooley, C. H. (2018). Human Nature and the Social Order: The Interplay of Man's Behaviors, Character and Personal Traits with His Society. Null edition.
Cote, J. E. & Levine, C. (1988). A critical analysis of the ego identity status paradigm. Developmental Review, 8(2), 147-184. https://doi.org/10.1016/0273-2297(88)90002-0
Francis, B., Dittrich, R., Hatzinger, R. & Penn, R. (2002). Analyzing Partial Ranks by Using Smoothed Paired Comparison Methods: An Investigation of Value Orientation in Europe, Journal of the Royal Statistical Society, 51(3), 319-336. https://doi.org/10.1111/1467-9876.00271
Giacalone, R. A., & Jurkiewicz, C. L. (2004). The Interaction of Materialist and Postmaterialist Values in Predicting Dimensions of Personal and Social Identity, Human Relations, 57(11), 1379-1405. https://psycnet.apa.org/doi/10.1177/0018726704049414
Han-Yin Chang, J. (2010). "The Values of Singapore's Youth and Their Parents: A Case Challenging the Adequacy of Inglehart's Interpretation of Top Value Priorities Derived from World Values Surveys", Journal of Sociology, 46(2), 149-168. https://doi.org/10.1177/1440783309351772
James, W. (1920). The Letters of William James (Vol. 1). Little, Brown.
Kitayama, S., Duffy, S., & Uchida, Y. (2007). "Self as Cultural Mode of Being" in Shinobu Kitayama and Dov Cohen (eds.), Handbook of Cultural Psychology, The Guilford Press.
Kroger, J., & Marcia, J. E. (2011). The Identity Statuses: Origins, Meanings, and Interpretations. In Seth J. Schwartz, Koen Luyckx, Vivian L. Vignoles (eds.) Handbook of Identity Theory and Research, London: Springer.
Marcia, J. E. (1966). Development and validation of ego identity status, Journal of Personality and Social Psychology, 3(5), 551-558. https://psycnet.apa.org/doi/10.1037/h0023281
Markus, H. R., & Kitayama, S. (1991). "Culture and the Self: Implications for Cognition, Emotion, and Motivation", Psychological Review, 98(2), 224-253. https://psycnet.apa.org/doi/10.1037/0033-295X.98.2.224
McLuhan, M., & Fiore, Q. (2001). War and peace in the global village. Gingko Press, Incorporated.
Mead, G. H. (2015). Mind, Self and Society. University of Chicago Press.
Prevos, P. (2004). Cultural Identity, Function of Social Science, Sydney: Macquarie University.
Stryker, S., Owens, T. J., & White, R. W. (2000). Self, Identity, and Social Movements (Vol. 13). Universirty of Minnesota Press.
Theocharis, Y. (2011). "Young People, Political Participation and Online Postmaterialism in Greece", New Media & Society, 13(2), 203-223. https://doi.org/10.1177/1461444810370733
Turner, J. H. (2003). The Emergence of Sociological Theory, New York: Wads Worth.