نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
2 دانشآموخته کارشناسیارشد جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background and Aim: In recent decades, the enhancement of women's economic and social capital has led to their increased empowerment within Iranian society and familial life. This change in women's roles represents a significant domain of social change within the Iranian family. A woman's economic role in the family seems to correlate with the level of similarity in social and economic status with her husband, and women who hold similar positions and status to their husbands exhibit greater power and independence in decision-making. This research aimed to examine the influence of homogamy on the economic decision-making disparities among women in families in the city of Eslamabad-e Gharb, Kermanshah province, Iran.
Methods and Data: Using quantitative research approach, the study surveyed a statistical population of married women in Islamabad-Gharb city in the year 2022. A total of 377 participants were selected through a cluster sampling technique.
Findings: The average decision-making score for women in various economic domains within the family was 3.05 out of 5. Women exhibited higher decision-making scores particularly in purchasing food, children's education, clothing, and household appliances. A higher degree of homogamy was observed in educational backgrounds, as well as in the economic and social foundations of both the wife's and husband's families. Additionally, the number of family members and the birth order of both spouses were influential factors. Notably, women in homogamous marriages demonstrated a greater average in economic decision-making compared to those in non-homogamous unions.
Conclusion: Objective homogamy, defined as the similarity between husband and wife in age, education, income, employment, etc., has increased. This rise has led to shifts in key family decisions, including those related to economics, which were traditionally considered the sole domain of men.
Key Message: Despite persistent gender inequality in family and societal structures, and lower economic participation of women relative to men, women's influence on family economic decisions has grown due to homogamy. Consequently, homogamy may serve as a mechanism for altering traditional family structures and facilitating broader societal change.
کلیدواژهها [English]
مقدّمه و بیان مسأله
در گذشته زن و مرد که تشکیل خانواده میدادند به لحاظ ویژگیهای فردی، اقتصادی و اجتماعی همسان نبودند؛ سن، تحصیلات، درآمد و ... مردان بیش از زنان بود و همین عدمهمسانی، زمینههای قدرت و تصمیمگیری مردان در درون خانواده را فراهم کرده بود. اما با تغییرات جامعه، زنان نیز توانمند شده و امروزه به نظر میرسد درصد همسانهمسری در ویژگیهای عینی مانند سن، تحصیلات، اشتغال و درآمد افزایش یافته است.
امروزه زنان در ادبیات توسعه، جایگاه مهمی یافتهاند، و بخش زیادی از توسعه، معطوف به زنان شده است (Boserup, Tan, & Toulmin, 2013). تعداد زنان تحصیلکرده در جامعه به شکل قابلتوجهی افزایش یافته است. زنان تحصیلکرده، نقشهای اجتماعی، فرهنگی قابلتوجهی دارند که این مشارکت فعال در روند توسعه پایدار مهم است (Shetty & Hans, 2019). وانگهی در جامعه ایران نیز، خروج زنان از خانه و حضور آنان در عرصة تحصیل و اشتغال و پیشرفت در این حوزهها، از جمله پدیدههایی است که با ورود و گسترش صنعت و فناوری جدید در ایران شکل گرفته و در دهههای اخیر شدت و قوت بیشتری گرفته است. این امر، که با گذشت زمان و تحوّل در زمینههای اجتماعی و اقتصادی صورت گرفت، این انتظار را به وجود آورد که بهتدریج نقش مرد، بهعنوان تنها نانآور خانواده تغییر کند و زنان نیز تا اندازهای در این مسئولیّت سهیم شوند (میرحسینی و همکاران، 1400).
در زمینة تصمیمگیری و قدرت نیز میتوان گفت مفهوم قدرت در رابطة مستقیم با مفهوم تصمیمگیری است (Opoku, Anyango & Alupo 2018). افرادیکه دارای قدرت بیشتری هستند، امکان تصمیمگیری بیشتری دارند و چون قدرت، توانایی تحمیل اراده فرد بر اشخاص دیگر است، لذا واضح است فردی که صاحب قدرت است در مواجهه با سایر افراد نفوذ بیشتری دارد و تصمیمگیرندة نهایی است از طرفی این قدرت با دسترسی فرد به منابع و امکانات بهدست میآید و هرچه این منابع و امکانات بیشتر باشد، قدرت فرد نیز افزایش مییابد (Abate, 2019).
به نظر جامعهشناسان، ایران کشوری در حال گذار است؛ بدین معنی که برخی از ارزشهای سنّتی حاکم بر جامعه و خانواده را حفظ کرده و به آنها پایبند است و از سوی دیگر، ارزشهای نوین ناشی از جهان صنعتی را پذیرفته است. بر همین اساس، خانواده ایرانی، در صد سال اخیر در کشاکش فرهنگی میان الگوهای سنّتی و مدرن قرار داشته است. در این کشاکش فرهنگی، ارزشها و رفتارها نیز در خانوادهها دچار دگرگونی شدهاند. بسیاری از رفتارهای ثابت و دیرین خانوادگی کمرنگ شده و رفتارهای دیگری به جای آن نشستهاند (Foroutan, 2019).
یکی از اساسیترین شاخصها در تصمیمگیری زنان در اقتصاد خانواده، سرمایه فرهنگی، دانش یا بهعبارت دیگر تحصیلات است. زیرا تحصیلات علاوه بر این که منجر به افزایش سرمایة فرهنگی میشود نقش مهمّی در افزایش سرمایة اقتصادی و همچنین سرمایة اجتماعی میشود؛ زیرا تعامل سرمایة فرهنگی و اقتصادی، برخی مناسبات و روابط اجتماعی ایجاد میکند که منجر به افزایش سطح سرمایة اجتماعی میشود و این نیز سبب بهوجودآمدن نوعی مقبولیت اجتماعی در خانواده میشود. زنان شاغل، بهخاطر استقلال مالی، دارای قلمرو خصوصی شفافتری هستند و این قلمرو فقط شامل وظایف مادری و همسری نیست. تصمیمگیری زن در قلمرو مشترک که حوزة اجرا و تصمیمگیری است، با تحصیلات و اشتغال بالا میرود، چراکه در جامعه فراصنعتی، دیگر داراییهای افراد، متضمن قدرت او نیستند، بلکه اساس قدرت، دانش و تخصّص است.
شهر اسلامآباد از توابع استان کرمانشاه همانند کلّ کشور، دچار تغییرات اقتصادی و اجتماعی شده است. تحصیلات، اشتغال و درآمد زنان نیز افزایش یافته است. آیا افزایش سرمایة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان در مدیریّت و تصمیمگیری آنان در خانواده نقشی داشته است؟ حال سؤال این است آیا این تغییرات زنان منجر به همسانهمسری و به تبع آن افزایش تصمیمگیری آنان در حوزة خانواده شده است؟ با توجّه بهاینکه معمولاً به شکل سنّتی امور اقتصادی خانواده به عهدة مردان بوده است در این پژوهش تصمیمگیریهای اقتصادی زنان در شهر اسلامآباد مورد بررسی قرار گرفته است.
پیشینة پژوهش
1) پیشینة نظری
در زمینة تصمیمگیریهای اقتصادی در خانواده چندین نظریّه وجود دارد: نظریة بلاد و ولف[1] که به نظریّة منبع معروف گشته است، بر این مطلب تأکید دارد که توازن قدرت در تصمیمگیری به طرف فردی خواهد بود که با اهمیتترین منابع را در اختیار دارد (Blood & Wolfe, 1960). هرچه منابعی که فرد در اختیار دارد بیشتر باشد، از قدرت بیشتری برخوردار است و چنین فردی حق دارد تصمیمات مهمّی را که بر کلّ خانواده تأثیر میگذارد اتّخاذ کند (Williams, 2019). همچنین اگر بتوانند با استفاده از آن منابع، درآمدهای بیشتری به سوی خانه روانه نمایند و به این ترتیب چنین افرادی در تصمیمگیری در خانواده نقش مهمی بازی میکنند (Mottiar & Quinn, 2004). در گذشته منابع درآمدی خانواده از جانب پدر خانواده فراهم میشد اما امروزه با افزایش سطح سواد زنان و ورود به بازار کار، زنان هم بهعنوان منابع درآمدی خانواده اضافه شدهاند.
نظریة دیگری که در این زمینه مطرح است، نظریّه بوردیو[2] است. از نظر بوردیو شرایط دیالکتیک ساختهای فرهنگی مبنایی است که توزیع سرمایه، یعنی ترازنامه روابط قدرت را، به نظامی از تفاوتهای احساس شده و خصوصیات متمایز، یعنی توزیع سرمایه مشروع، متحول میسازد ((Bourdieu, 1984:172 بوردیو اعتقاد داشت که در بیشتر جوامع، مردان به دو دلیل سرمایه نمادی (قدرت و منزلت) و اقتصادی بیشتری نسبت به زنان دارند. اوّل، مردان به دلیل تحصیلات بالاتر، امکان دسترسی به آموزشهای کاربردیتر و پیوندهای شبکهای گستردهتری دارند، همچنین میتوانند مشاغل بهتر و با سطح بالای درآمدی داشته باشند و از این طریق منابع اقتصادی خود را تقویت کنند و هرچه فرد در شبکه روابط خانوادگی منابع اقتصادی بیشتری داشته باشد، دیگران را برای تأمین نیازهای مالی و رفاهی به خود وابسته میکند، بنابراین قدرت (سرمایة نمادی) بیشتری دارد. دوم، مردان به علّت وجود ایدئولوژی مردسالارانه و جنسیّتی و رواج باورهای قالبی درباره تواناییها و صفات زنان، فرصت بیشتری برای به دست آوردن منابع مختلف دارند (Skeggs, 2004). براساس نظریّههای مذکور، سرمایة اقتصادی و اجتماعی زنان که میتواند از راههای تحصیلات و آموزش، اشتغال، ارث و ... بهدست آید، نقش مهمّی در تصمیمگیری زنان در خانواده دارد.
از جمله نظریّات دیگری که در این زمینه وجود دارد، نظریّه بم[3] است. براساس این نظریّه، نقشپذیری جنسیّتی در افراد از طریق فرآیند یادگیری تدریجی محتوای طرحواره جنسیّتی جامعه است چون تداعیهای منسوب به جنسیّت در فرهنگ ما چشمگیر است. برای مثال، پسران قویتر از دختران هستند که باعث میشود به مرور دختران با این هنجار خود را در جامعه سازگار نمایند (Bem, 1981) براساس این نظریّه، طرحواره جنسیّتی که در جامعه و خانواده شکل میگیرد بر تصمیمگیری زنان در خانواده تأثیرگذار است بنابراین تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جامعه (تحصیلات و اشتغال زنان) نیز بهتدریج به تغییر در طرحواره جنسیّتی منجر میشود و زمینه را برای تصمیمگیری زنان در خانواده فراهم مینماید.
نظریة لرنر[4] نیز یکی دیگر از نظریّههای مطرح در زمینة تصمیمگیری است. این نظریّه بیان میکند که عناصر و سازوکارهایی که حامل نوسازی هستند در آمادگی روانی و تحرک ذهنی انسان برای پذیرش عناصر جدید تجدّد اثر قابلتوجهی دارند (Rangel, Camerer, & Montague, 2008). همدلی ناشی از زمینههای مشترک مانند تحصیلات، شهرنشینی، رسانهها و ... بر قابلیت درک احساس و توانمندی دیگران نقش مهمی دارد (Lerner, 1964: 62). براساس این نظریّه با گذر زمان، پیشرفتها و سبک زندگی نو، میتواند روی قدرت تصمیمگیری اثر داشته باشد. بنابراین در زمینه همسرگزینی افراد سعی در انتخاب افرادی در موقعیّت نزدیک به خود میکنند. همسانهمسری عبارت از همسانهمسری سنّی، جغرافیایی، طبقاتی، مذهبی، قومی، تحصیلاتی، درآمدی، شغلی و باوری (باورهای جنسیّتی) است (قادری، 1392). موارد نامبرده جنبههای عینی همسانهمسری هستند که احتمالاً منجر به همسانهمسری ذهنی یعنی توافق در نظام ارزشی و هماهنگی سلیقههای آنها میشود.
بهترین انطباقپذیرتریها و انطباقناپذیریهای اجتماعی را میتوان در درونهمسری طبقاتی و حتّی پارهطبقاتی یافت که تاختوتاز آزاد عواطف و احساسات و مداخلههای عمدی خانوادهها به یکسان در حتمی ساختن آن نقش دارند. سلیقه در حکم نوعی زوجیاب است که موجب پیوند رنگها و نیز آدمیان میشود؛ آدمیانی که زوجهای جور و همساز تشکیل میدهند و این همسازی در وهله اول در سلیقههاست. در اینجا نوعی عملیات قرائت نشانههاست (خصوصاً در آغاز آشنایی و معاشرت) که یک ریختار از طریق آن قرابت خود را با ریختار دیگری مسجّل میکند. این رمزگشایی خلقالسّاعه یک ریختار توسط ریختاری دیگر پایه و اساس قرابتهایی است که به معاشرتهای اجتماعی جهت میدهند و مانع از روابط ناهمساز میشوند. البتّه این عملیّات با زبان معصومانه دوستداشتنها و دوستنداشتنها فرمولبندی میشود (Ofole, 2015).
در مجموع براساس نظریّات مختلف مطرحشده عوامل زیادی روی قدرت تصمیمگیری افراد در داخل خانواده اثرگذار هستند. از عوامل تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده میتوان به ویژگیهای فردی، تحصیلات، شغل، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و میزان اقتصادیبودن را نام برد. سنّ زنان از جمله عواملی است که روی تصمیمات اقتصادی میتواند اثرگذار باشد و براساس مطالعات پیشین، زنان مسنتر در تصمیمات اقتصادی کمتر مشارکت میکنند و زنان جوانتر هستند که در تصمیمگیری بیشتر مشارکت دارند که این به علّت توانایی پایینتر در تحلیل مسائل خانواده است. زنان تحصیلکرده، نقشهای اجتماعی، فرهنگی قابلتوجهی دارند که این مشارکت فعال باعث نقشآفرینی بیشتر آنها در مسائل خانواده و کشور میشود که این بهدلیل سطح آگاهی افراد است (Shetty & Hans, 2019).
2) پیشینة تجربی
قادری (1392) در مطالعهای به بررسی نقش همسانهمسری در رضایت زناشویی پرداخته است و عواملی همانند همسانهمسری تحصیلی، مذهبی، طبقاتی، شغلی، درآمدی، سکونتی، قومیّتی و باورهای جنسیّتی بهعنوان عوامل اثرگذار در رضایت زناشویی اشاره کرده است. خانمحمّدی و پرتوی (1396) بر همسانهمسری تحصیلی، طبقاتی و شغلی اشاره کرده است. عسکریندوشن و ترابی (1389) به کاهش درصد همسانهمسری تحصیلی برای زنان متولدین 1320 تا 1360 در ایران اشاره کردهاند. طبق یافتههای این پژوهش همسانهمسری تحصیلی از 75 درصد به 48 درصد در طی این دوره کاهش یافته است. میرحسینی (1400) در مطالعهای به بررسی عوامل مؤثر بر قدرت زنان در خانواده پرداخته است، یافتهها نشان داد که افزایش سطح تحصیلات زنان و مردان، اشتغال زنان و همچنین گسترش روابط و اطلاعات آنان، منجر به توزیع قدرت عادلانه در خانواده میشود.
زنجانیزاده اعزازی و همکاران (1391) در پژوهشی به بررسی قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده و عوامل مؤثر بر آن پرداختند و گزارش کردند که میزان اعتقاد زوجین به کلیشههای جنسیّتی و باورهای قالبی و ویژگیهای شوهران از جمله عوامل اثرگذار روی قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده است. زارعشاهآبادی و ماندنی (1392) نیز در پژوهشی به بررسی عوامل مؤثر بر قدرت تصمیمگیری زنان در خانوادههای شهر سپیدان پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که قدرت تصمیمگیری زنان در خانوادههای مورد مطالعه تابعی از درآمد زن، تحصیلات زن، تحصیلات همسر، اشتغال زن، محل تولد، نحوة انتخاب همسر، قدرت مادر در خانوادة خاستگاه، و نگرشهای کلیشهای به جنسیّت بود. نایبی و گلشنی (1392) در یک مطالعه در شهر بابل به بررسی تأثیر منابع در دسترس زنان بر قدرت تصمیمگیری در خانواده پرداختند. نتایج این مطالعه حاکی از آن بود که بهطورکلّی قدرت تصمیمگیری زنان در خانواده در سطح بالایی قرار دارد و میان اشتغال، تحصیلات، و دارایی شخصیِ زنان با افزایش قدرت تصمیمگیری در خانواده رابطة مستقیم و مثبتی برقرار است.
عسکریندوشن و موسوی (1399) در مطالعهای به بررسی اشتغال زنان و قدرت تصمیمگیری در خانواده: مطالعه تطبیقی زنان شاغل و غیرشاغل در شهر یزد پرداختند و گزارش کردند که اشتغال زنان بر قدرت تصمیمگیری در امور اقتصادی و امور مربوط به فرزندان تأثیر ندارد، امّا بر قدرت تصمیمگیری در امور اجتماعی تاثیرگذار است. ساروخانی و ناصری (1396) در تحقیقی به بررسی عوامل مؤثر بر ساخت قدرت در خانواده در شهر تهران پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که منزلت شغلی زن، تحصیلات همسر، درآمد زن، فاصلة سنّی زوجین، بعد خانوار و تصوّر اقتدارگرای شوهر روی قدرت در خانواده تأثیرگذار بودند. در مطالعهای دیگر که به بررسی سرمایة فرهنگی زنان و ساختار توزیع قدرت در خانواده در شیراز پرداخته شد، محقّقان نشان دادند که با افزایش انواع سرمایة فرهنگی در زنان، قدرت آنها نیز افزایش مـییابـد. همچنـین از بـین متغیّرهـای زمینهای تحصیلات مرد، اشتغال زن و بعد خانواده با قدرت زنان ارتباط معناداری را نشان داده است (کافی و همکاران، 1395). در پژوهشی دیگر به بررسی تأثیر جایگاه زن و ساختار خانواده بر سبکهای تصمیمگیری خرید خانواده پرداخته شد. نتایج این مطالعه نشان داد که شناسایی ساختار خانواده و جایگاه زنان میتواند به جامعهشناسان در تحلیل درست رفتار خرید خانوار کمک کرده و شناسایی سبکهای تصمیمگیری خرید میتواند به بازاریابان در بخشبندی درست بازار و تدوین استراتژی مناسب برای آنان کمک نماید (اسدزاده منجیلی و لطفیزاده، 1400).
در پژوهشهای پیشین عوامل مختلفی همانند عوامل جمعیّتشناختی، تحصیلی و اقتصادی بهعنوان عوامل اثرگذار روی قدرت تصمیمگیری در خانواده ذکر شده است. با اینحال تأثیر همسانهمسری و غیرهمسانهمسری روی قدرت تصمیمگیری مورد مطالعه قرار نگرفته است. جنبة دیگری از نوآوری این کار این است که در این مطالعه نقش زنان در تصمیمهای اقتصادی خانواده مورد مطالعه قرار گرفته است که در مطالعات پیشین به این صورت مورد بررسی قرار نگرفته است.
با توجّه به مبانی نظری مطرحشده در زمینة مسأله پژوهش میتوان فرضیات زیر را مطرح کرد:
روش و دادهها
روش پژوهش، کمی و با استفاده از پیمایش بوده است. جامعة آماری این مطالعه شامل تمام زنان همسردار شهر اسلامآبادغرب در سال 1401 بود که براساس نتایج سرشماری 1395 کل کشور تقریباً شامل 20 هزار نفر بودند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 377 نفر بدست آمد. برای نمونهگیری در این پژوهش به این صورت عمل شد که ابتدا شهر براساس شمال، جنوب، غرب و شرق آن به چهار خوشه تقسیم و از هر خوشه 10 بلوک انتخاب و از هر بلوک یک کوچه انتخاب شد و در آن کوچه پلاکهای فرد از ابتدای کوچه تا وقتی که تعداد پرسشنامه مختص آن کوچه تمام شد خانه انتخاب و در هر خانه زنان همسردار بعنوان نمونه آماری انتخاب شدند.
در این مطالعه منظور از همسانی یعنی زن و همسر در آن ویژگی تقریباً همسان بودهاند مثلا اگر تحصیلات زن و مرد دیپلم بوده است همسانی تحصیلی قلمداد شده است و منظور از عدمهمسانی یعنی زن و یا مرد در ویژگی خاص بیشتر بوده است اگر مرد بیشتر بوده است با عدمهمسانی مرد و اگر زن بیشتر بوده است با عدمهمسانی زن مشخص شده است. مثلاً اگر تحصیلات زن بیشتر از مرد بوده است همسانی تحصیلی به نفع زن و اگر تحصیلات مرد بیشتر بوده است همسانی تحصیلی به نفع مرد قلمداد شده است. در این مطالعه همسانهمسری سنی، تحصیلی، درآمدی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده پدری، رتبه تولد، تعداد افراد خانواده پدری بررسی شده است.
در این مطالعه، برای شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده از پرسشنامه محققساخته استفاده شده و اعتبار محتوای صوری آن توسط 8 نفر از متخصصان جامعهشناسی تأیید شد. برای بررسی پایایی، 30 پرسشنامه بین زنان همسردار (متأهل) توزیع شد. گویهها و بار عاملی هر گویه (تحلیل عاملی تأییدی) برای شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده به شرح جدول 1 بوده است.
جدول 1- بار عاملی گویههای شاخص تصمیمگیری اقتصای زنان همراه با آلفای کرونباخ
گویه |
بارعاملی |
گویه |
بارعاملی |
خرید خانه |
78/0 |
هزینه مسافرت |
75/0 |
خرید زمین |
75/0 |
هزینه مهمانی |
82/0 |
خرید ماشین |
74/0 |
پسانداز |
91/0 |
خرید لوازم خانه |
71/0 |
سرمایهگذاری |
84/0 |
خرید اشیاء گران قیمت |
83/0 |
گرفتن وام |
77/0 |
خرید پوشاک |
79/0 |
قرضگرفتن |
73/0 |
خرید مایحتاج روزانه |
74/0 |
میزان هدایای نقدی و غیرنقدی |
81/0 |
هزینه تحصیل فرزندان |
75/0 |
آلفای کرونباخ شاخص |
79/0 |
مقیاس هر گویه براساس طیفی از اصلاً (کد صفر) تا خیلی زیاد (کد 5) بوده است. آزمون توزیع نرمال شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده با استفاده از آزمون کولموگرف- اسمیرنف تکنمونهای انجام شد که نتایج آزمون نشان از عدمتوزیع نرمال شاخص مربوطه داشت (مقدار آزمون 60/1 و سطح معنیداری 011/0). بنابراین برای مقایسة میانگینها از آزمون کروسکال والیس استفاده شده است.
برای تجزیه و تحلیل دادهها در بخش توصیف شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان و ویژگیهای فردی پاسخگویان از جدول توزیع فراوانی و در بخش آزمون فرضیات از ضرایب همبستگی پیرسون، اسپیرمن، اتا، کروسکال والیس و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرمافزار SPSS استفاده شده است.
یافتهها
در ابتدا ویژگیهای فردی، اجتماعی و اقتصادی پاسخگویان مورد توصیف واقع میشود. میانگین سنّ زنان 4/41 سال و میانگین سنّ همسران آنها 46 سال بوده است. متوسط درآمد زنان 6/2 میلیون تومان و برای همسران آنها 04/7 میلیون تومان بوده است. زنان بیشتر دارای تحصیلات راهنمایی و دیپلم بودهاند. از نظر وضعیّت فعّالیّت و اشتغال، تقریباً 50 درصد خانهدار و 28 درصد نیز شاغل مستقل یا خود اشتغالی داشتهاند. به دلیل مشکلات وضعیّت اشتغال، زنان معمولاً خود را خانهدار معرفی میکنند به همین دلیل درصد بیکاری زنان کم بوده است.
جدول 2- توزیع درصدی تحصیلات و شغل زنان و همسران نمونه پژوهش
تحصیلات |
زن |
همسر |
فعالیت و شغل |
زن |
همسر |
بیسواد |
2/8 |
9/6 |
بیکار |
3/1 |
8/8 |
ابتدایی |
9 |
2/4 |
دولتی |
9/11 |
6/19 |
راهنمایی |
2/34 |
8/26 |
کارکن مستقل |
6/28 |
2/30 |
دیپلم |
2/25 |
9/32 |
خانهدار (زن) کارگر (همسر) |
7/50 |
9/28 |
فوقدیپلم |
9/6 |
9/6 |
بازنشسته |
2/3 |
8/5 |
لیسانس |
5/13 |
7/16 |
مستمریبگیر |
9/1 |
2/4 |
فوقلیسانس و دکتری |
9/2 |
6/5 |
سایر |
4/2 |
4/2 |
یافتهها نشان داد که میانگین شاخص تصمیمگیری در حوزههای مختلف اقتصادی توسط زنان در خانواده 05/3 از ۵ بوده است. شکل 1 نشان داده است که بیشترین میانگین تصمیمگیری مربوط به خرید مواد غذایی، هزینه تحصیل فرزند و خرید پوشاک و کمترین میانگین مربوط به خرید ماشین، سرمایهگذاری و خرید زمین بوده است.
شکل 1- توصیف نقش زنان در تصمیمگیری اقتصادی خانواده
جدول 3 نتایج رابطه شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان با ویژگیهای فردی زنان و همسران آنان را نشان میدهد. نتایج نشان داد بین شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده با ویژگیهای فردی، اقتصادی و اجتماعی زنان و همسران آنان رابطه معنیداری وجود دارد ولی مقدار ضرایب در سطح پایین بودهاند. هرچه سنّ زن و یا همسر کمتر بوده است شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان بیشتر بوده است و این نشان از تأثیر نسل جدید در تغییرات خانواده دارد و البتّه با توجّه به تفاوت ضریب همبستگی، این وضعیّت برای زنان بارزتر بوده است. هرچه سطح درآمد، تحصیلات، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده پدری زنان و همسران آنان بالاتر بوده است (بیشتر برای زنان) شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده بیشتر بوده است.
بین وضعیّت فعّالیّت و شغل زنان و همسران با شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان نیز رابطة معنیداری بوده است. زنانی که بیکار بودهاند و یا این که همسران آنان بازنشسته و مستمریبگیر بودهاند شاخص تصمیمگیری زنان کمتر بوده است. البتّه در مورد زنانی که همسران آنان بازنشسته و یا مستمری بگیر بودهاند شاید بتوان گفت با توجّه به وضعیّت اقتصادی چنین خانوادههایی مقدار تصمیمگیری اقتصادی کمتر معنا داشته باشد؛ زیرا چنین تصمیمگیریهای اقتصادی نیازمند درآمد برای هزینه و خرید است. زنانی که شاغل (دولتی و یا غیردولتی) بودهاند و یا همسران آنان شاغل بودهاند، نیز شاخص تصمیمگیری اقتصادی آنان بیشتر بوده است. شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان با تعداد اعضای خانوادة زن و همسر و همچنین رتبة تولّد زن رابطة معنیداری نداشته است امّا با رتبة تولّد همسران رابطة معنیداری داشته است به این صورت که هرچه رتبة تولّد همسر بالاتر بوده است شاخص تصمیمگیری زنان بیشتر بوده است. شاخص تصمیمگیری زنان در خانواده با تعداد سالهای زندگی مشترک رابطه داشته است و هرچه خانوادهها به اصطلاح جوانتر بودهاند شاخص تصمیمگیری زنان بیشتر بوده است.
با توجّه به نتایج رگرسیون از بین ویژگیهای ذکر شده ضرایب زیر معنیدار شدهاند و نقش بیشتری در شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده داشتهاند: سنّ زن (ضریب بتا 52/0-)، درآمد زن (ضریب بتا 17/0) و همسر (ضریب بتا 17/0)، شغل مرد (ضریب بتا 14/0-) و پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانوادة پدری زن (ضریب بتا 15/0).
جدول 3- نتایج رابطة شاخص تصمیمگیری اقتصادی زنان با ویژگیهای فردی، اجتماعی و اقتصادی زنان و همسران آنان
متغیر |
تصمیمگیری اقتصادی زنان |
||
گروه |
ضریب پیرسون |
سطح معنیداری |
|
سن |
زنان همسران |
206/0- 174/0- |
0001/0 001/0 |
درآمد |
زنان همسران |
253/0 229/0 |
0001/0 0001/0 |
تحصیلات |
زنان همسران |
202/0 195/0 |
0001/0 0001/0 |
وضع فعّالیّت و شغل (ضریب اتا) |
زنان همسران |
22/0 30/0 |
004/0 0001/0 |
پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده پدری |
زنان همسران |
280/0 138/0 |
0001/0 007/0 |
تعداد افراد خانواده پدری |
زنان همسران |
085/0- 090/0- |
099/0 082/0 |
رتبه فرزند خانواده پدری |
زنان همسران |
061/0 200/0 |
240/0 0001/0 |
سالهای زندگی مشترک |
|
169/0- |
001/0 |
از آنجاییکه ویژگیهای فردی، اجتماعی و اقتصادی زنان و همسران نمونة پژوهش در دست بوده است، و با توجّه به مسأله پژوهش که تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده بوده است سعی شده است ابتدا وضعیّت همسانهمسری در برخی ویژگیها مورد توصیف قرار گیرد.
جدول 4 نشان داده است که همسانهمسری در تحصیلات، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده زن و همسر، تعداد اعضای خانواده زن و همسر و رتبة تولّد زن و همسر بیشتر بوده است. منظور از رتبة تولّد یعنی در خانواده فرزند اوّل، وسط یا آخر بوده است که فرض بر این بوده است رتبة تولّد در جریان جامعهپذیری فرد و در نتیجه تصمیمگیری در حوزههای مختلف و در اینجا تصمیمگیری در حوزة اقتصادی خانواده نقش داشته است. در زمینة سنّ و درآمد همسانهمسری کمتر بوده و تفاوت بیشتر به نفع مردان بوده است.
در ادامه با توجّه به بررسی همسانهمسری در ویژگیهای فردی زنان و همسران به بررسی مقایسه میانگین تصمیمگیری اقتصادی زنان بر حسب همسانهمسری و یا عدمهمسانهمسری با استفاده از آزمون کروسکال والیس پرداخته شده است. نتایج مقایسة میانگینها نشان داد که میانگین تصمیمگیری اقتصادی زنان بر حسب همسانی یا عدمهمسانی تحصیلات و تعداد اعضای خانواده پدری تقریباً یکسان بوده است اما بر حسب همسانی و یا عدمهمسانی سنّی، درآمدی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده پدری و رتبه تولّد متفاوت بوده است. میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت همسانی سنّی کمتر از عدمهمسانی سنّی بوده است. میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت عدمهمسانی درآمدی به نفع زنان بیشتر از همسانی درآمدی و عدمهمسانی به نفع مردان بوده است. میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت همسانی پایگاه اقتصادی و اجتماعی کمتر از عدمهمسانی پایگاه اقتصادی و اجتماعی به نفع زنان بوده است و میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت همسانی رتبه تولّد کمتر از عدمهمسانی به نفع مردان و بیشتر از وضعیّت عدمهمسانی به نفع زنان بوده است.
جدول 4- توزیع درصدی همسانهمسری نمونة پژوهش
وضعیّت همسانی |
سنّ |
تحصیلات |
درآمد |
پایگاه اقتصادی و اجتماعی |
تعداد خانواده پدری |
رتبة تولّد |
عدمهمسانی به سود مرد |
5/91 |
5/39 |
6/67 |
6/19 |
17 |
9/19 |
همسانی |
3/5 |
7/46 |
3/22 |
3/62 |
6/67 |
9/63 |
عدمهمسانی به سود زن |
2/3 |
8/13 |
1/10 |
18 |
4/15 |
2/16 |
جدول 5- مقایسه میانگین تصمیمگیری اقتصادی زنان بر حسب وضعیّت همسانهمسری
وضعیت همسانی |
سنّ |
تحصیلات |
درآمد |
پایگاه اقتصادی و اجتماعی |
تعداد خانواده پدری |
رتبة تولّد |
عدمهمسانی به سود مرد |
06/3 |
04/3 |
02/3 |
96/2 |
09/3 |
25/3 |
همسانی |
76/2 |
04/3 |
97/2 |
03/3 |
3 |
3 |
عدمهمسانی به سود زن |
08/3 |
08/3 |
35/3 |
17/3 |
17/3 |
85/2 |
کایاسکور |
25/8 |
27/1 |
85/16 |
75/12 |
77/4 |
7/6 |
سطح معنیداری |
025/0 |
53/0 |
0001/0 |
002/0 |
092/0 |
034/0 |
در ادامه برای بررسی این که کدام یک از وضعیتهای همسانهمسری نقش بیشتری در تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده داشته است از رگرسیون چندگانه استفاده شده است. متغیرهای همسانی بهعنوان متغیرهای مستقل و میانگین تصمیمگیری زنان بهعنوان متغیّر وابسته در مدل رگرسیونی در نظر گرفته شد و با استفاده از روش برآورد همزمان رگرسیون برآورد شد. نتایج نشان داد که ضریب تعیین مدل برابر با 6 درصد و ضرایب همسانهمسری به لحاظ پایگاه اقتصادی و اجتماعی با ضریب بتای 105/0 و همچنین همسانهمسری به لحاظ درآمدی با ضریب بتای 122/0 معنیدار شدهاند و نقش بیشتری در تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده داشتهاند و بقیه ضرایب معنیدار نشدهاند. در مورد ضرایبی که معنیدار نشدهاند شاید بتوان گفت که همسانی در سطوح پایینتر تحصیلی، سنی و ... باعث کاهش میانگین تصمیمگیری اقتصادی زنان شده است.
جدول 6- نتایج رگرسیون چندگانه
متغیر مستقل |
ضریب بتا |
مقدار t |
سطح معنیداری |
همسانی سنّی |
078/0- |
5/1- |
13/0 |
همسانی تحصیلی |
028/- |
52/0- |
60/0 |
همسانی پایگاهی |
105/0 |
05/2 |
05/0 |
همسانی درآمدی |
122/0 |
75/2 |
026/0 |
همسانی تعداد افراد خانواده پدری |
043/0 |
82/0 |
41/0 |
همسانی رتبة تولّد |
055/0 |
5/1- |
29/0 |
بحث و نتیجهگیری
خارجشدن زنان از محیط خانواده و واردشدن آنان به اجتماع، شغل، درآمد، و ... از جمله عواملی بوده که با ارتقای جایگاه زنان در اجتماع، زمینه را برای تصمیمگیری در اقتصاد خانواده فراهم کرده است. از آنجا که تصمیمگیری زنان در اقتصاد خانواده نیازمند شرایط خاصی است، لذا فرایند به عمل درآمدن آن تحت تأثیر متغیرهای (سنّ، میزان درآمد، تعداد افراد خانواده پدری، چندمین فرزند خانواده پدری، زندگی مشترک و ...) قرار دارد که همگی آنها، به هر نحوی در تصمیمهای اقتصادی خانواده نقش بسزایی دارد. نتایج تحقیق با تحقیقات قبلی همسو است (اسدزادهمنجیلی و لطفیزاده، 1400؛ کافی و همکاران، 1395؛ میرحسینی و همکاران، 1400؛ Khoudja & Platt, 2018).
نتایج این مطالعه نشان داد که هرچه سطح درآمد، تحصیلات، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده پدری زنان و همسران آنان بالاتر باشد (بیشتر برای زنان) تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده بیشتر است. نتایج این مطالعه همراستا با نتایج گزارش شده توسط مطالعات قبلی است که گزارش کردند که قدرت تصمیمگیری زنان در خانوادههای مورد مطالعه تابعی از تحصیلات زن و تحصیلات همسر است (زارعشاهآبادی و ماندنی، 1392). همچنین نتایج همراستا با نتایج گزارش شده توسط نایبی و گلشنی است که گزارش کردند میان تحصیلات شخصیِ زنان با افزایش قدرت تصمیمگیری در خانواده رابطة مستقیم و مثبتی برقرار است (نایبی و گلشنی، 1392). در تبیین این یافته باید بیان کرد که امروزه بخش بزرگی از جامعة دانشگاهی در کشور را زنان تشکیل میدهند و با ورود زنان به عرصههای اجتماعی و پـذیرش نقشهای اجتماعی این انتظار پیش میآید که نقشهای آنان در خانه و خانواده نیز دستخوش تغییر شود و در تصمیمگیریهای اقتصادی خانواده بتوانند اثرگذار باشند. همچنین زمانیکه زنان از سطح تحصیلات مناسب برخوردار باشند، دانش و درک بیشتری دارند که این امر به افزایش قدرت تصمیمگیری کمک کرده است.
نتایج این مطالعه همچنین حاکی از آن بود که سنّ افراد همبستگی منفی با قدرت تصمیمگیری داشت. این نتایج نشان میدهد که با افزایش سنّ قدرت تصمیمگیری کاهش مییابد. نتایج این بخش نیز همراستا با نتایج مطالعات قبلی است که ارتباط منفی بین سنّ و قدرت تصمیمگیری را گزارش کردند (نایبی و گلشنی، 1392). این ارتباط منفی میتواند به این علّت باشد که جوانترها معمولاً از نسل جدید هستند و قدرت آنها در خانواده بیشتر است و شاید با نسل قبلی از نظر درآمد و شغل و ... بهتر هستند. نتایج این مطالعه نشان داد که همبستگی مثبتی بین میزان درآمد و قدرت تصمیمگیری در خانواده وجود دارد. این نتایج همراستا با نتایج این مطالعات است که نشان دادند قدرت تصمیمگیری زنان در خانوادههای مورد مطالعه تابعی از درآمد است (زارعشاهآبادی و ماندنی، 1392). همچنین نتایج همراستا با نتایج گزارششده توسط نایبی و گلشنی است که گزارش کردند میان درآمد زنان با افزایش قدرت تصمیمگیری در خانواده، رابطة مستقیم و مثبتی برقرار است (نایبی و گلشنی، 1392).
بیشک، زن شاغل، الگوی زندگی تمام خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد. دیگر او یک مدیر توزیع درآمد همسر در خانواده محسوب نمیشود بلکه خودش صاحب درآمد است و در افزایش درآمد خانواده با همسر خود شریک است و یا اینکه در بعضی موارد به تنهایی بار درآمد خانه را بر دوش میکشد. طبیعی است که زنان و همسرانی که از درآمد زیادی برخوردار هستند از استقلال بیشتری برخودار هستند و قدرت تصمیمگیری بیشتری دارند. براساس یافتهها، زنانی که بیکار بودهاند و یا این که همسران آنان بازنشسته و مستمریبگیر بودهاند قدرت تصمیمگیری زنان کمتر بوده است. البتّه در مورد زنانی که همسران آنان بازنشسته و یا مستمریبگیر بودهاند شاید بتوان گفت با توجّه به وضعیّت اقتصادی چنین خانوادههایی مقدار تصمیمگیری اقتصادی کمتر معنا داشته باشد زیرا چنین تصمیمگیریهای اقتصادی نیازمند درآمد برای هزینه و خرید است.
متغیّر دیگری که با قدرت تصمیمگیری ارتباط نزدیکی داشت، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانوادة پدری بود. پایگاه اجتماعی در خانوادهها کمک میکند که افراد خانواده اجتماعیتر باشند و در انزوا قرار نگیرند و بتوانند نظرات خود را در تصمیمهای مختلف بیان کنند و در واقع روی سبک زندگی اثرگذار است (Haller & Courvoisier, 2010). در رابطه با پایگاه اقتصادی نیز باید بیان نمود که زمانی افراد از خانوادههای پر درآمد باشند، طبیعتاً قدرت مالی بیشتر و توان تصمیمگیری بهتری را دارا هستند. تعداد افراد خانوادة پدری نیز از عوامل اثرگذار منفی بود که با افزایش تعداد فرزندان، قدرت تصمیمگیری کاهش مییابد. در خانوادههایی که تعداد فرزندان کمتر است، والدین به فرزندان توجّه بیشتری میکنند و به آنها قدرت تصمیمگیری میدهند در حالیکه اگر تعداد فرزندان بیشتر باشد، ممکن است خانوادهها در تصمیمگیریها از فرزندان کمک نگیرند و قدرت تصمیمگیری در آنها بسیار پایین باشد.
رتبة تولّد نیز یکی از عوامل تأثیرگذار بوده است. از گذشته تاکنون در خانوادههای ایرانی، به فرزندان بزرگتر بهای بیشتری میدادند و بهعبارتی پدر و مادرهای دوم در خانه بودند. این افراد از سنین پایینتر قدرت تصمیمگیری را در نبود پدر و مادر داشتند که این امر باعث میشود در سنین بزرگتر نیز از چنین قدرتی برخوردار باشند. نتایج همچنین نشان داد که هرچه خانوادهها جوانتر بودهاند تصمیمگیری زنان بیشتر بوده است. این نتیجه براساس تغییرات اجتماعی و پیشرفتهایی که امروزه رخ داده است، بیشتر تبیین میشود. در خانوادههای امروزی زن و مرد براساس شناخت ازدواج میکنند و از روز اوّل تصمیمهای مشترک را میگیرند، این در حالی است که در خانوادههای مسنتر، شناخت کمتر است و بیشتر تصمیمها در خانواده بر عهدة مرد است.
نتایج این مطالعه همچنین حاکی از آن بود که همسانهمسری در تحصیلات، پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده زن و همسر، تعداد اعضای خانواده زن و همسر، و رتبة تولّد زن و همسر بیشتر بوده است که این نتیجه نشان میدهد افراد سعی میکنند همسرانی با تحصیلات مشابه و در پایگاه اقتصادی نزدیک انتخاب کنند. با اینحال تفاوتهایی برای سنّ و درآمد بود که غالب آن به سمت مردان بود. در ایران معمولاً سنّ مردان بزرگتر از زنان است و مردان بیشتر از زنان در جامعه شاغل هستند که این باعث عدمهمسانی برای این دو متغیّر شده است. براساس یافتههای این مطالعه، میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت همسانی سنّی کمتر از عدمهمسانی سنّی بوده است. انتظار میرفت که زنان و مردان که به لحاظ سنّی همسان هستند، تصمیمگیریهای بهتری داشته باشند.
نتایج همچنین نشان داد که میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت عدمهمسانی درآمدی به نفع زنان، بیشتر از همسانی درآمدی و عدمهمسانی به نفع مردان بوده است. همانگونه که قبلاً بحث شد عدمهمسانی و داشتن درآمد بیشتر زنان باعث میشود که آنها قدرت اقتصادی بیشتری داشته باشند و این قدرت بزرگتر اقتصادی به قدرت تصمیمگیری بیشتر کمک میکند. همچنین براساس یافتهها، میانگین تصمیمگیری زنان در وضعیّت همسانی رتبة تولّد، کمتر از عدمهمسانی به نفع مردان و بیشتر از وضعیّت عدمهمسانی به نفع زنان بوده است که نشان میدهند، مردان فرزند اوّل قدرت تصمیمگیری بهتری دارند که ریشه در تصمیمهای خانوادگی آنها در گذشته دارد.
این مطالعه با هدف بررسی نقش همسانهمسری در تصمیمهای اقتصادی زنان در خانواده در شهر اسلامآبادغرب انجام شد. یافتهها نشان داد که همسانهمسری عینی یعنی همسانی زن و شوهر در سنّ، تحصیلات، درآمد، اشتغال و ... بیشتر شده است و این موضوع باعث تغییرات در تصمیمهای مهمّ خانواده از جمله تصمیمهای اقتصادی شده است. لازم به ذکر است تصمیمهای اقتصادی مذکور کاملاً مردانه فرض شده است. بنابراین در جامعة آماری میانگین تصمیمگیری اقتصادی زنان در خانواده بیشتر از حد متوسط شده است (07/3 از 5). تغییرات یاده شده منجر به تغییر در خانواده و متعاقب آن در جامعه خواهد شد و این موضوع سبب کاهش نابرابری جنسیتی در جامعه میشود.
[1] . Blood & Wolfe
[2] . Bourdieu
[3] . Bem
[4] . Lerner