آینده‌پژوهی رواداری اجتماعی در ایران: کاربرد روش تحلیل لایه‌ای علّی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد گروه جامعه‌شناسی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران

2 دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی، دانشگاه کاشان، کاشان، ایران

چکیده

زمینه و هدف: رواداری اجتماعی، به‌مثابه اساسی‌ترین پیش‌شرط تعامل سازنده میان افراد و گروه‌های گوناگون، از چنان اهمیتی برخوردار است که نقش آن را باید در تضمین همزیستی مسالمت‌آمیز و درک متقابل جستجو نمود. امروزه، این موضوع در جامعه ایرانی به مسأله مهمی تبدیل شده است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر آینده‌پژوهی رواداری اجتماعی جامعه ایرانی در افقی بیست ساله است.
 
روش و دادهها: روش پژوهش حاضر آینده‌پژوهی مبتنی بر تحلیل لایه‌ای علّی است. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان و صاحب‌نظرانی است که در حوزه رواداری اجتماعی صاحب‌نظر بوده‌اند. شرکت‌کنندگان با استفاده از نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. حجم نمونه براساس معیار اشباع نظری، 15 نفر تعیین شد. برای گردآوری داده‌ها از ابزار مصاحبه باز و برای تحلیل داده‌ها از تحلیل تِماتیک استفاده گردید.
 
یافتهها: یافته‌ها در چهار سطح تحلیل لایه‌ای علّی مورد بررسی قرار گرفت. در سطح لیتانی دو مقوله اصلی جامعه عصبانی و شکاف اجتماعی، در سطح علل اجتماعی عوامل اقتصادی، زیست‌محیطی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و جهانی‌شدن، در سطح گفتمان، جهان‌بینی و ایدئولوژی مقوله‌هایی چون اسلام سیاسی، مدرنیته، ملی‌گرایی و رواقی‌گری و در سطح اسطوره‌ها و استعاره‌ها، مقوله‌هایی چون بنی‌آدم اعضای یک پیکرند، دیگی که برای من نجوشد، خواهم سر سگ در آن بجوشد و کلاه خودت را سِفت بچسب باد نبرد از مهم‌ترین یافته‌های این پژوهش است.
 
بحث و نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان می‌دهد که با نگاهی آینده‌پژوهانه و اتخاذ افقی 20 ساله، رواداری اجتماعی در جامعه ایرانی ضعیف‌تر از گذشته خواهد شد و رواداری در جامعه ایرانی، در آینده دچار تغییر و تحولاتی خواهد شد که نیازمند مطالعات بیشتر است.
 
پیام اصلی: براساس یافته‌های بدست آمده از پژوهش حاضر، انتظار می‌رود که رواداری اجتماعی در ایران طی ۲۰ سال آینده کاهش یابد. این روند تحت تأثیر عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همراه با گفتمان‌های غالب و نگرش‌های فرهنگی است. برای بهبود وضعیت، تقویت همبستگی اجتماعی، کاهش دوقطبی‌سازی و ترویج فرهنگ گفت‌وگو ضروری است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Futures Study of Social Tolerance in Iran: Applying the Causal Layered Analysis Method

نویسندگان [English]

  • Mohsen Niazi 1
  • Zahra Heydari 2
1 Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Law and Human Sciences, Kashan University, Kashan, Iran
2 PhD Candidate of Sociology, Faculty of Law and Humanities, Kashan University, Kashan, Iran
چکیده [English]

Background and Aim: Social tolerance is one of the most fundamental prerequisites for constructive interaction between individuals and groups, and its necessity and importance must be sought in its role as a guarantor of coexistence and mutual understanding. Social tolerance has become a significant concern in Iranian society today. This study aims to examine the future of social tolerance within Iranian society over the next twenty years.
 
Data and Method: This futures research employs the causal layered analysis method. The study population was comprised of experts and scholars with recognized expertise in the field of social tolerance, selected through purposive sampling. A sample size of 15 individuals was determined based on the theoretical saturation criterion. Open-ended interviews were utilized for data collection, and thematic analysis was employed for data analysis.
 
Findings: The findings were examined across the four levels of causal layered analysis. The litany level revealed two primary categories: angry society and social divide. At the social causes level, the key factors identified included economic, environmental, political, social, and cultural influences, as well as globalization. The discourse, worldview, and ideology level highlighted categories such as political Islam, modernity, nationalism, and stoicism. Finally, the myths and metaphors level revealed categories including "human beings are members of one body," "if a pot does not boil for me, I will let a dog's head boil in it," and "hold on tightly to your hat, the wind of battle."
 
Conclusion: The results of this future-oriented study, spanning a 20-year horizon, suggest that social tolerance within Iranian society is likely to be weaker than previously observed. Additionally, tolerance in Iranian society is anticipated to undergo future changes that require further investigation.
 
Key Message: Research indicates that a decline in social tolerance in Iran is likely over the next 20 years. This trend is influenced by economic, political, social, and cultural factors, along with prevailing discourses and cultural attitudes. To address this, it is crucial to enhance social cohesion, reduce polarization, and foster a culture of dialogue.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Future studies
  • Iranian society
  • Social tolerance
  • Causal layer analysis
  • Iranian studies

مقدّمه و بیان مسأله

رواداری یکی از ضرورت‌های زندگی اجتماعی است که ضامن هم‌زیستی صلح‌آمیز به دور از خشونت با «دیگری» است. رواداری که در علوم اجتماعی با مفاهیمی چون مدارا، تسامح و تساهل در یک معنی به‌کار می‌رود، جلوه‌ای از اخلاق عمومی است که حاصل نگرش مثبت و خردمندانه به تفاوت‌ها اعم از تفاوت‌های دینی، هویتی و رفتاری است؛ آن‌کس که به این نگرش مثبت دست می‌یابد حقوق و آزادی‌هایی را که برخود روا می‌دارد، برای دیگران هم به رسمیت می‌شناسد. در دنیای امروز، گوناگونی و تکثر و تفاوت‌های رو به تزاید، اهمیت رواداری اجتماعی را چندین برابر می‌کند. صلح اجتماعی بدون وجود این ارزش دموکراتیک امکان‌پذیر نخواهد بود.

 اندیشه مدارا در ابتدا در ارتباط با حق انتخاب مذهب شکل گرفت، اما به‌تدریج قلمرو مفهومی آن گسترش یافت و تحمل هر نوع عقیده اخلاقی، سیاسی و مذهبی را در برگرفت. منشأ قدیمی‌تر مدارا در اروپا را باید در مشرب اصالت تکثر یافت که به عقاید ارسطو بازمی‌گردد. به اعتقاد او سعادت اجتماعی نه از راه وحدت مطلق، بلکه از راه وحدت در کثرت یا کثرت در وحدت بهتر تأمین می‌گردد (عنایت، 1379: 158). بر این اساس مفهوم مدارا، دارای محتوایی کثرت‌گراست، زیرا حیات بشری، جمعی و محل تکثر ارزش‌ها و غایت‌ها و رویارویی آن‌هاست (جهانبگلو، 1381: 52). در کشور ما تنوعات قومی، دینی، مذهبی، زبانی و هویتی، بسیاری تفاوت‌ها را به امری بدیهی تبدیل کرده است. سابقه تاریخی هم‌زیستی ایرانیان، خود گواه سطوحی از مدارای اجتماعی است؛ اما ایران معاصر، با ورود اندیشه‌های مدرن و تکنولوژی‌های ارتباطی، تا حدود زیادی دچار دگرگونی شده است؛ در یک صد سال گذشته به‌تدریج، ارزش‌های نوینی به جامعه ایران وارد شد. هم‌سو با این تغییر در حیطة اندیشه، سبک زندگی و رفتار مردم نیز دچار تغییرات اساسی شد. این روند تا امروز هم ادامه داشته و مدرنیته بر اندیشه و عمل گروه زیادی از ایرانیان تأثیرگذاشته است. طبیعی است در این وضعیت گروه‌های سنتی جامعه، ارزش‌های مدرن را به ‌دلیل نداشتن تناسب با نظام فکری خودشان زیر سؤال ببرند و آن را در مقابل هویت سنتی خویش بدانند، اگر این گروه‌ها هویت خود را در معرض خطر و فروپاشی ‌بینند، احتمال بروز رفتارهای خشونت‌آمیز دور از ذهن نیست. از سوی دیگر، ممکن است برخی اعضای جامعه که سبک زندگی مدرنی دارند، به مقابله با اندیشه‌های سنتی، تخریب و حتی تحقیر افرادی بپردازند که براساس این ارزش‌ها زندگی می‌کنند. در این میان، مدارا نقش بسیار مؤثری ایفا می‌کند؛ زیرا با نهادینه‌شدن فرهنگ مدارا، گروه‌های سنتی و مدرن، اندیشه‌ها و رفتارهای مخالف خود را می‌پذیرند و از رفتارهای سرکوب‌گرایانه دوری خواهند کرد. عوامل متعددی می‌تواند در تقویت رفتارهای متعصبانه چه در حوزه اجتماع و چه در حوزه‌های شخصی به رفتارهای خشونت‌آمیز منجر شود. در ایران امروز حاکمیت اسلام سیاسی و دوقطبی‌های عقیدتی و سیاسی ایجاد شده در فضایی ایدئولوژیک، می‌تواند از عوامل تقویت تعصبات و جزم اندیشی‌هایی باشد که زمینه‌ساز خشونت وتضعیف مدارای اجتماعی هستند. همه عوامل ذکر شده از جمله جامعه موزائیکی، تعارضات سنت و مدرنیته و حاکمیت سیاسی در کنار سایر مسائل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی سطح مدارای اجتماعی در جامعۀ ایرانی را رقم می‌زنند و یا می‌توانند نهادینه شدن رواداری را به تأخیر بیا‌ندازند (حسینی بهشتی 1399).

براساس آنچه گفته شد، مسأله رواداری اجتماعی با بسیاری از مسائل دیگر در جامعه ایرانی مرتبط است، همچنین به نظر می‌رسد در چند سال اخیر، مدارای اجتماعی در جامعه ایرانی تضعیف شده است، این‌که در آینده وضعیت مدارای اجتماعی به چه صورت خواهد بود، پرسشی است که بنیادهای اساسی پژوهش حاضر را صورت‌بندی می‌کند، بنابراین، اتخاذ رویکردی آینده‌پژوهانه، برای بررسی وضعیت رواداری اجتماعی در آینده در جامعه ایرانی ضروری به نظر می‌رسد. آینده‌پژوهی یکی از روش‌های تحقیق میان‌رشته‌ای است که هم از روش‌های کیفی و هم روش‌های کمی بهره می‌جوید، اما در این پژوهش، بیشتر تأکید بر بعد کیفی آینده‌پژوهی است که امکان شناسایی رویدادها و روندهای مؤثر در شکل‌گیری تحولات آینده و دست‌یابی به تصویری از آینده را فراهم می‌کند. آینده‌پژوهی به ضرورت نقش آینده‌نگری در مهار کردن بحران تأکید دارد. اگرچه در مورد آینده هیچ چیز را نمی‌توان به‌طور قطعی پیش‌بینی کرد، اما یک اصل ‌قطعی در آینده‌پژوهی این است که انسان می‌تواند در آینده تاثیرگذار باشد. آینده‌پژوهی فراتر از پیش‌بینی و شناخت تغییرات است؛ می‌تواند به‌عنوان برنامه‌ای راهبردی برای تحقق هدفی مشخص مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین شاید بتوان هدف اصلی آینده‌پژوهی را ایجاد آمادگی برای رویارویی با آینده عنوان‌کرد. در این تحقیق با هدف مطالعۀ گفتمان‌های مداخله‌گر در رواداری‌اجتماعی، برآنیم که با روش تحلیل لایه‌ای علت‌ها، چشم‌اندازهایی از آینده رواداری اجتماعی در ایران را ارائه دهیم و به درک عمیق‌تری از مسئلۀ خشونت برسیم.

 

پیشینه تجربی

اسلامی، حسینی‌جو و پولادی (1401) در پژوهشی، به مطالعۀ مفهوم مدارا در مکتب لیبرالیسم پرداخته‌‍‌‌اند و نسبت آن را با مفهوم مدارا در نزد نواندیشان دینی در ایران بررسی کرده‌اند. و به این نتیجه رسیده‌اند که مدارا در نزد هر دو گروه معنایی یکسان دارد، با تفاوت‌هایی ظریف. یعنی درباره باورها و رفتارهای اخلاقی افراد به نسبیت اخلاقی معتقدند یعنی هرکس می‌تواند هر نوع باوری داشته باشد و براساس باورهای خود رفتار کند و دیگران نباید برای او مزاحمتی ایجاد کنند و احترام به تفاوت‌ها توصیه می‌شود.

ذکایی و امیری‌مقدم (1400) در پژوهش خود به دنبال فهم چیستی، فرایند و منطق شکل‌گیری مدارا، الزامات و اقتضائات آن در متن زندگی روزمره شهری بوده‌اند و در نهایت نظریه‌ای دربارۀ چگونگی برساخت مدارا در زندگی روزمرۀ شهری ارائه نموده‌اند. این تحقیق در کلان‌شهر تهران به روش پیمایشی انجام شده است و نتایج حاصله نشان می‌دهد در فرایند برساخت مدارا در زندگی روزمره، شهروندان آن را به منزله امری درجه‌مند، چندبعدی والبته به‌گونه‌ای کژنما و اغراق‌شده درک و فهم و بازنمایی می‌کنند.

نیازی، آقابزرگی و گودرزی (1401) به فراتحلیل پژوهش‌های بین سال‌های 1388-1398 پرداخته‌اند. و مطالعۀ رابطه بین سرمایه اجتماعی و مدارای اجتماعی درایران هدف پژوهش آن‌ها بوده است. در این فراتحلیل 11 پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج بیانگر ناهمگونی مطالعات انجام شده است. میانگین اندازه اثر سرمایه اجتماعی بر مدارای اجتماعی در پژوهش‌های مورد مطالعه معادل 205/0 است که در سطح کم متمایل به متوسط قرار می‌گیرد.

پیری و نیازی (1400) به مطالعۀ تاثیر متغیر اعتماد اجتماعی بر مدارای اجتماعی پرداخته‌اند و با بررسی 15 پژوهش انجام شده از مجموع پژوهش‌های سال‌های 1387 تا 1397، 7 مقاله مورد مطالعه قرار گرفته است. براساس نتایج این تحقیق تأثیر اعتماد اجتماعی بر مدارای ‌اجتماعی با ضریب 296/0 تایید شده است و متغیر مداخله‌گر سن رابطه معناداری با مدارای اجتماعی داشته است.

  داسه، صلاحی و توسلی (1398) برای پاسخ به این مسئله که چرا با توجه به این‌که در دهه‌های پایانی قرن بیستم مفهوم مدارا از اقبال عمومی و علمی بسیاری برخوردار شد، بسط و توسعه نیافته است، دست به پژوهش زده‌اند و ضمن بررسی ابهامات ابعاد مفهومی و سطوح سیاسی، اخلاقی، مذهبی و اخلاقی مدارا، به روش تحلیلی – تطبیقی پس از تبارشناسی مفهوم مدارا، به ارائه تعریف و طبقه‌بندی آن پرداخته‌اند و به ابهامات مفهومی مدارا در ایران تأکید ویژه داشته‌اند.

 مالیها و فیتریاسری[1] (2023) با هدف تقویت بردباری اجتماعی مردم بومی مویی، مطالعه‌ای توصیفی با نگاهی پدیدارشناسانه انجام‌ داده‌اند. در این پژوهش، هدف شناخت دلایل تضعیف و از بین رفتن مدارای اجتماعی است و نتایج نشان می‌دهد که عوامل متعددی و از همه مهم‌تر جهانی شدن همان‌قدر که در افزایش سطح مدارای اجتماعی مؤثر بوده‌اند، در تضعیف ارزش‌ها و قوانین هم نقش داشته‌اند.

ویجایانته و کورنیوان[2] (2023) پژوهشی با هدف بررسی تقویت ویژگی مدارا از طریق عادت دادن به مهربانی به‌عنوان تلاشی برای پیش‌بینی درگیری در جوامع چند فرهنگی در روستای تمپور، منطقه جپارا انجام داده‌اند. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که تنوع یک تهدید نیست، بلکه موهبتی خدادادی است که به مردم یک کشور فرصت می‌دهد با استفاده از اصول و ارزش‌های دموکراتیک از آن‌ها حمایت شود. اجرای شیوه‌های تقویت شخصیت مدارامدار، در جهت تلاش برای حفظ وحدت جامعه چندفرهنگی، می‌تواند راه‌حلی راهبردی باشد. این طرح از طریق تقویت عادت‌های مهربانی طی یک‌سری مطالعه انجام‌ شده است و یافته‌ها نشان می‌دهند که عادت به مهربانی، بردباری افراد را افزایش می‌دهد و نقش مؤثری در کاهش درگیری‌ها و ایجاد هماهنگی در جوامع چندفرهنگی دارد.

ولتویس[3]، ورکوتین و اسمیکز (2021) در پژوهشی نشان داده‌اند که بین همزیستی و تحمل تمایز وجود دارد. آن‌ها در سه مطالعه‌ای که بر روی چهار گروه نمونه از مردم هلند انجام داده‌اند، به صورت تجربی دوصورت متفاوت مدارا را در گروه‌های هدف تشخیص داده‌اند. یافته‌ها نشان می‌دهد که مدارای منفی احترام همراه با پیش‌داوری برای جلب کمک‌های مالی به مهاجرین است و مدارای مثبت با پذیرش اقلیت‌ها و بدون تعصب. هم‌زیستی می‌تواند برپایه یک مدارای مصلحتی و منفعت‌گرایانه باشد ولی احترام به تساهل پایدارتر است و برپایه شناخت و آگاهی است.

ورکویتن و کلین[4] (2021) در پژوهش خود به دنبال پاسخ به سه سئوال اصلی هستند. 1.آیا سن با پذیرش تنوع عقاید رابطه دارد؟ 2. دلایل تمرکز و آموزش مدارا به کودکان چیست؟ 3. دلایل و شرایطی که مدارا را کاهش می‌دهند کدامند؟ نتایج تحقیق نشان می‌دهد که سن تنها عامل تاثیرگذار بر مدارا یا نامدارگری نیست؛ بلکه سطح توقع تحمل، چگونگی آموزش و زمان آن در سطح و میزان تحمل اختلاف عقاید مؤثر است.

در مجموع پژوهش‌های انجام شده در زمینه مدارا و رواداری در ایران عمدتاً به مطالعه وضع موجود و متغیرهای اثرگذار بر میزان رواداری افراد در گروه‌های مختلف اجتماعی پرداخته‌اند، و با مطالعۀ ابعاد مدارای اجتماعی و تبیین آن‌ها در گروه‌های مختلف به شناخت موانع مدارای اجتماعی کمک کرده‌اند؛ پژوهش‌های انجام شده در سال‌های اخیر نشان می‌دهد متغیرهای مؤثر بر میزان مدارای اجتماعی بدین شرح‌اند: مشارکت اجتماعی (گلابی و رضایی، 1392) سرمایه اجتماعی (افشانی و رام، 1396؛ فیروزجائیان و فرزام، 1399؛ بیاتی، جهانبخش و بهیان،1397؛ گلابی و دیگران،1400)، اعتماد اجتماعی(جلائیان، قاسمی و ایمان، 1397؛ مرتضوی وحاجی‌یوسفی، 1399)، دینداری (مؤمنی،‌ ایمان و رجبی،1395)، هوش‌فرهنگی (بهشتی، علیزاده و کنعانی،1398)، فردگرایی (افرا، 1401) سرمایه اقتصادی (گلابی و رضایی، 1392) تحصیلات (عسگری و شارع‌پور، 1388)، ‌جنس، وضعیت تأهل، اشتغال، تحصیلات‌ (شریفی، 1392) و ...

همان‌طور که مشاهده می‌شود در هیچ یک از پژوهش‌های انجام شده در کشور، به آینده‌پژوهی سطح رواداری و مدارا در جامعه ایران پرداخته نشده است و صرفاً بر عوامل مؤثر بر مدارا در وضعیت کنونی تمرکز داشته‌اند. آینده‌پژوهی رواداری می‌تواند با مطالعۀ همه‌جانبه وضعیت کنونی جامعه، روند پیچیدۀ شکل‌گیری آینده را به تصویر بکشد.

 

ملاحظات نظری

نخستین بار پیر بیل[5] بود که در غرب نظریه تساهل را در کتابی به نام «مجبورشان کن تا بگروند» در دفاع از مدارای مذهبی طرح کرد. جان لاک[6] هم در کتابی باعنوان «رساله‌ای در باب تساهل» (1687) بر تساهل مذهبی تأکید دارد و معتقد است اشخاص، کلیساها و حتی دولت به بهانۀ دین، حق تجاوز به حقوق مدنی و مواهب دنیوی دیگران را ندارند و قدرت فرمانروا نیز آنقدر نیست که بتواند با استفاده از قوانین خود، احکام ایمان و اشکال عبادات را معین کند (لاک، 1377؛ شریفی، 1392). وی تنها وظیفۀ حاکم یا دولت را تأمین امنیت، سلامت، حفظ جان و مال مردم می‌داند و ایمان اجباری را بی‌پایه و پیامد زور می‌داند (سادا -ژاندرون، 1378: 100-99). در اندیشه میل[7] مفهوم مدارا به کمال می‌رسد. به نظر میل، ضرورت احترام به آزادی دیگران، عدم دخالت و لزوم مدارا را توجیه می‌کند.  وی معتقد است نه تنها تنوع باید وجود داشته باشد، بلکه دولت نیز باید در حفظ و بسط آن بکوشد، هم‌چنین بر این امر تأکید دارد که اگر انسان‌ها بخواهند خودمختار باشند باید حق انتخاب داشته و این حق انتخاب ممکن نیست مگر در جوامعی که در آن‌ها تنوع و تعدد افکار وجود دارد (شریفی، 1392). آنتونیوگرامشی مدارا را عمل مؤثر (پراکسیس) می‌داند، بدین معنا که آن را شرط تعهد گروه اجتماعی و عمل سیاسی و نقطۀ مقابل بی‌تفاوتی می‌داند، بر این اساس مدارا از نظر گرامشی، روش گفت و شنود بین انسان‌هاست (سادا -ژاندرون، 1378: 214-217). هابرماس مدارا را حاصل بحث مباحثه کنندگان در زیست جهان با هم‌دیگر می‌داند واین ‌که هر فردی (فارغ از هر تقسیم بندی) این امکان را داشته باشد که در گفتگوی آزاد شرکت کند (هابرماس، 1379). وگت[8] (1997) مدارا را خویشتن‌داری در برابر چیزی که دوست نداریم یا چیزی که نسبت به آن احساس تهدید می‌کنیم، می‌داند. او معتقد است که ما معمولاً برای حفظ یک گروه اجتماعی یا سیاسی و هماهنگی در گروه، این راه را انتخاب می‌کنیم (Vogt, 1997; as cited in Volhardt et al., 2008: 145). سازۀ مدارا در نظر وگت از سنت علوم سیاسی می‌آید که می‌پرسد: مدنیت چه نیازهایی دارد؟ پاسخی که دانشمندان علوم سیاسی از جمله وگت به این سؤال می‌دهند این است که اساسی‌ترین ضرورت برای نگهداری جامعه مدنی، مداراست (او مدارا را به سه دسته تقسیم می‌کند که با یکدیگر هم‌پوشانی دارند: مدارای سیاسی، اخلاقی و اجتماعی (Phelps, 2004; Colesante, 1997). منظور او از مدارای سیاسی به خودداری ارادی در مواجه با عمل افراد در فضای عمومی یا احترام به آزادی‌های مدنی دیران است. مدارای اخلاقی، مدارا نسبت به اعمال دیگران در فضای خصوصی است (  Phelps, 2004: 26) منظور وگت از مدارای اجتماعی مدارا نسبت به حالت‌های مختلف انسان بودن است، چه ویژگی‌هایی که از هنگام تولد همراه افراد است مانند رنگ پوست و جنسیت، و چه آنهایی که در طول زندگی از طریق فرایند اجتماعی شدن کسب می‌شوند مانند زبان ( Phelps, 2004: 25: Colesante, 1997: 5).

 اسکارمن[9] (1987)، مدارا را به دو دستۀ مدارای مثبت و مدارای منفی تقسیم کرده است. مدارای منفی به معنای عدم مداخله در امور مردم و رها کردن مردم به حال خودشان معرفی شده است،یعنی هر فرد در ارتباط با مسائل مختلف زندگی، گزینش‌ها و تصمیم‌گیری‌ها دارای آزادی کامل است و افراد حق دخالت در محدودة آزادی فرد را ندارند (عسگری و شارع‌پور، 1388). مدارای مثبت هم به معنی پشتیبانی از حقوق و آزادی‌های مردم برای دست‌یابی به اهداف زندگی و برخورداری آنها، از فرصت‌های برابر در جامعه است (افشانی و  رام، 1396). از منظر جامعه‌شناختی، جامعه‌شناسانی از جمله پیتر کینگ[10] (1976) تحمل و مدارا را بخشی از سرمایۀ اجتماعی می‌دانند. کینگ مدارا را برحسب موضوع، به سه دستۀ هویتی، سیاسی و رفتاری تقسیم کرده است. این تقسیم‌بندی بدین ترتیب است:

  • مدارای هویتی یعنی اعِمال مدارا نسبت به ویژگی‌هایی که اختیاری نیستند که خود شامل مدارا نسبت به هویتهای مختلف از قبیل ادیان مختلف، ملیت‌های گوناگون و قومیت‌های متمایز می‌شود؛
  • مدارای سیاسی که ناظر به قبول حق برای گروه‌هایی است که مورد تأیید فرد نیستند؛
  • مدارای رفتاری که خود ناظر به سه نوع مداراست: مدارا در الگوهای روابط جنسیتی، مدارا نسبت به جرم، و مدارا نسبت به مجرمان (کینگ، 1976؛ به نقل ازسراج‌زاده و دیگران، 1383).

گلد اشمیت[11] (1973) مدارای اجتماعی را به دو دستۀ فعال و منفعل تقسیم کرده است؛ مدارای فعال نیز به نوبه خود به دو دسته انتزاعی و عینی تقسیم می‌شود. مدارای فعال انتزاعی بدین معنی است که فرد به لحاظ شفاهی معتقد به مدارا نسبت به دیگرانِ متفاوت باشد و زمانی که فرد علاوه بر اینکه شفاهاً معتقد به مدارا نسبت به دیگران بود عملاً نیز مدارای خود را نشان داد، تبدیل به مدارای فعال عینی می‌شود. مدارای منفعل نیز حکایت از نوعی بی‌تفاوتی افراد نسبت به یکدیگر دارد. به اعتقاد گلد اشمیت، اگر توسعۀ اجتماعی و توسعه در سایر عرصه‌ها با موفقیت صورت گرفته باشد، مدارای منفعل باید به مدارای فعال تبدیل شود. هم‌چنین، وی معتقد است ادامۀ روند توسعۀ اصول جامعه‌پذیری مجدد، به‌عنوان تشخیص ضوابط جنایی، بدون در نظر گرفتن پیشینۀ این نوع مدارا خطرناک است؛ مدارای منفعل، ناکامی و بی‌علاقگی، همگی حاکی از این است که واکنش‌های خشونت آمیز، دوباره گسترش خواهند یافت (Goldschmidt, 1973: 161).

 در یک‌ نگاه کلی مطالعات مربوط به مدارا به دیدگاه‌های سنتی و مدرن تقسیم می‌شوند: نظریات سنتی بیشتر نگاهی اخلاقی به رواداری دارند و به‌عنوان یک فضیلت فردی دانسته می‌شود، اما در نظریات مدرن رواداری یکی از مؤلفه‌های جامعۀ مدنی محسوب می‌شود و از تسهیل‌کننده‌های زیست اجتماعی سالم و از پیش‌برنده‌های توسعۀ انسانی است. تأکید بر نقش تنش‌زدا و خشونت پرهیز رواداری ابتدا در زمینه مدارای دینی و مذهبی مطرح شد وقتی در اروپا خشونت‌های مذهبی و جنگ‌های عقیدتی عامل اصلی کاهش همبستگی اجتماعی و گسست به حساب می‌آمد، اما رفته‌رفته ابعاد دیگر رواداری اهمیت یافت مانند رواداری سیاسی، قومی، فرهنگی، رفتاری، جنسیتی و... در نظریات نوین نقش حکومت‌ها و گروه‌های حاکم در میزان رواداری مردم مورد توجه بیشتری قرار گرفته است و رواداری از یک فضیلت فردی فراتر رفته و به‌عنوان یک ویژگی اجتماعی در گروه‌های مختلف انسانی مورد پژوهش و مطالعه قرار می‌گیرد. در این پژوهش با توجه به چندساحتی بودن مفهوم رواداری، سعی کرده‌ایم با انتخاب خبرگان دانش‌های مختلف از زوایای مختلف به تصویرآیندۀ رواداری در ایران دست بیابیم و عوامل مختلف کاهنده و افزایندۀ سطح رواداری در نگرش و رفتار انسان‌ها، در ابعاد گوناگون رواداری را شناسایی کنیم. مولفه‌های رواداری مورد مطالعه در این پژوهش از دیدگاه‌های وگت، کینگ و گلداشمیت گرفته شده است.

 

روش و داده‌های پژوهش

پژوهش حاضر برمبنای روش‌های کیفی و با بهره‌گیری از رویکرد اکتشافی و استراتژی استقرایی صورت گرفته است. رویکرد مورد استفاده در این پژوهش، آینده‌پژوهی و استفاده از تکنیک «تحلیل لایه‌ای علّی» است. روش آینده‌پژوهی با ارائه توصیف‌ها و تجویز‌هایی در خصوص آینده، شرایط را مهیا می‌کند تا بتوان از طیف آینده‌های بدیلی که پیش رو قرار دارند، انتخابی کرد که زمینه رفتار کنشگرانه و پیش‌دستانه را فراهم کند (عیوضی، 1395: 179). از نگاه وندل بِل (2011: 73)، آینده‌پژوهی، مطالعه نظام‌مند، کشف، ابداع، ارائه، آزمون و ارزیابی آینده‌های ممکن، محتمل و مطلوب است. آینده‌پژوهی، انتخاب‌های مختلفی راجع به آینده فراروی افراد و سازمان‌ها قرار می‌دهد و در انتخاب و پی‌ریزی مطلوب‌ترین آینده به آنان کمک می‌کند.

جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل صاحب‌نظران حوزه علوم اجتماعی است که درباره موضوع پژوهش صاحب‌نظر بوده یا مطالعاتی انجام داده‌اند. این خبرگان از طریق روش نمونه‌گیری هدفمند و گلوله‌برفی انتخاب شده‌اند، بر این اساس، از افراد خبره درخواست شد، ضمن بیان دیدگاه خود در مورد موضوع پژوهش، افراد دیگری را که می‌شناسند به‌عنوان خبره معرفی کنند. بر این مبنا، شیوه «اشباع نظری» به‌مثابه یک معیار استاندارد برای پایان نمونه‌گیری استفاده شد.به‌منظور طراحی پروتکل مصاحبه از مرور ادبیات، تکنیک پستل[12] و روش مصاحبه [13]W1H5 استفاده شده و پرسش‌های به شکلی طراحی شده که مفهوم رواداری اجتماعی در افق بیست سال آینده از صاحب‌نظران پرسیده شود. تحلیل پستل شامل جمع‌آوری و به تصویرکشیدن اطلاعات در مورد عوامل داخلی و خارجی است. تحلیل پستل ابزار ساده و مؤثری است که در تجزیه و تحلیل موقعیت‌های مختلف برای شناسایی عوامل کلیدی مؤثر بر یک پدیده به‌کار می‌رود (سلاجقه، صفدریان و خیری 1393: 32).

به‌منظور بررسی اعتبار و کیفیت‌ یافته‌های مربوط به مضمون‌های پژوهش از روش لینکلن و گوبا (1985؛ به نقل از فیلیک،1399: 420) استفاده شده است. در این روش چهار عنصر باورپذیری، اطمینان‌پذیری، تأییدپذیری و انتقال‌پذیری برای اعتبار یافته‌های پژوهش مورد استفاده قرار می‌گیرد. باورپذیری به معنای باور داشتن به یافته‌های حاصل از پژوهش و خودبازبینی محقق در فرآیند گردآوری و تحلیل داده‌ها است، اطمینان‌پذیری از طریق توانایی محقق در شناسایی منبعی که داده‌های یک مطالعه از آن آمده، انتقال‌پذیری که بر مبنای کاربرد پژوهش است و در نهایت تأییدپذیری که بر مبنای واقعی‌بودن یافته‌های پژوهش است. بر این اساس، به‌منظور افزایش اعتبار این پژوهش از شاخص «کاپای کوهن[14]» استفاده شد. کدگذاری توسط چند نفر از صاحب‌نظران صورت گرفته و مقدار کاپای کوهن بیش از 80/0 بوده که مقدار قابل قبولی است و حکایت از اعتبار یافته‌های پژوهش دارد.

در این پژوهش به‌منظور تحلیل یافته‌ها از تحلیل مضمون کیفی براون و کلارک استفاده شده است. در این روش، مضمون بیانگر اطلاعات مهمی درباره داده‌ها و پرسش‌های پژوهش است و تا حدی، معنی و مفهوم الگوی موجود در دامنه‌ای از داده‌ها را نشان می‌دهد (کمالی، 1397: 192). تحلیل مضمون(درون‌مایه)، یکی از روش‌های اساسی تحلیل در پژوهش کیفی است. این روش برای شناسایی، تحلیل و گزارش‌دادن الگوهای موجود در داده‌ها به‌کار می‌رود. مضمون در اصل، مهم‌ترین پاسخ و معنای موجود در داده را در رابطه با سؤال پژوهش نشان می‌دهد. در این روش تحلیل‌گر الگوهای معنایی و موضوعاتی که جذابیت بالقوه دارند را مورد نظر قرار می‌دهد. این تحلیل شامل یک رفت و برگشت مستمر بین مجموعه داده‌ها و کدگذاری آن‌ها است. علاوه بر این تحلیل تم فراگردی است که در طول زمان باید انجام پذیرد، به این معنی که محقق در طول زمان داده‌ها را گردآوری و تحلیل می‌کند (ابویی اردکان و دیگران، 1393: 22) مضمون‌، ویژگی تکراری و متمایزی در متن است که به نظر پژوهشگر او را به پاسخ سئوال تحقیق نزدیک می‌کند (عابدی جعفری و دیگران،1390: 159) برای بالا بردن اعتبار مضمون‌های مشخص شده، از سه عنصر مورد نظر گوبا و لینکن (1985) یعنی اعتبارپذیری، انتقال‌پذیری و تأیید‌پذیری استفاده شده است. اعتبار‌پذیری ازطریق خودبازبینی محقق در جریان جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها و همچنین استفاده از تکنیک سه‌گانۀ و انتقال از طریق گسترش و توصیف داده‌ها در طول مرحلۀ گردآوری و به‌کارگیری رویه‌های خاص تحلیل طرح‌واره‌ای (شماتیک) عوامل مورد بررسی قرار گرفت و برای دستیابی به تأیید‌پذیری، همۀ داه‌های خام و یادداشت‌ها و اسناد برای بازبینی‌های بعدی بایگانی شدند تا کیفیت یافته‌ها و تفسیرها بررسی شود.

 روش تحلیل لایه‌ای علی که روش اصلی این پژوهش است، نخستین نظریه و روش جدید و عمده آینده‌پژوهی پس از روش دلفی در چهل سال گذشته است (Bell, 2011: 73). این روش به دنبال حرکت در فراسوی سطح ظاهری پژوهش‌های متعارف علوم اجتماعی و روش پیش‌نگری است؛ چرا که این روش‌ها در اغلب موارد توانایی شکافتن و طرح مسائل گفتمان‌ها، جهان بینی‌ها و ایدئولوژی‌ها را ندارند و نمونه‌های آرمانی، اسطوره‌ها و استعاره‌ها را بیان نمی‌کنند. تحلیل لایه‌ای علی دارای چهارسطح یا لایه است:

  • سطح نخست «لیتانی» است. این سطح جایگاه روندهای کمی، مشکلات و مسائل است؛ در این سطح اغلب حس انفعال در مقابل سئوال «چه باید کرد؟» به وجود می‌آید. این سطح متعارف اکثر تحقیقات آینده‌پژوهی است که می‌تواند به سرعت منجر به خلق سیاست بیم و ترس شود. سطح لیتانی آشکارترین و مرئی‌ترین سطح است و نیاز به توانایی تحلیلی اندکی دارد. در این لایه فرض‌ها به‌ندرت مورد پرسش قرار می‌گیرند.
  • سطح دوم به علل نظام‌مند از جمله عوامل اجتماعی، فناورانه، اقتصادی، سیاسی، زیست محیطی و تاریخی ارتباط دارد. این سطح عملکرد مناسبی در بیان شرح‌های فنی و هم چنین تحلیل علمی و دانشگاهی دارد. نقش دولت و بازیگران دیگر و منافع آن‌ها در اغلب موارد در این سطح مورد اکتشاف قرار می‌گیرد. در اغلب موارد در مورد داده پرسش می‌شود.
  • سطح عمیق‌ترِ سوم به گفتمان‌ها و جهان‌بینی‌هایی ارتباط دارد که از موضوع پشتیبانی می‌کنند و اقدام به مشروع‌سازی آن می‌نماید. وظیفه این سطح یافتن فرآیندهای عمیق‌تر اجتماعی، زبانی و فرهنگی مستقل بازیگران و تا حدی مستقل از نظام است. در این سطح تشخیص فرض‌های عمیق‌تر پیش‌زمینه، یک موضوع بسیار مهم است و تلاش‌هایی در جهت چشم‌انداز‌سازی مجدد مسئله و موضوع صورت می‌گیرد. در این مرحله می‌توان به اکتشاف این امر پرداخت که چگونه گفتمان‌های مختلف، بیش از علت یا میانجی عمل می‌کنند. این سطح به تحقیق در این مورد می‌پردازد که چگونه گفتمان مورد استفاده در درک مسئله، بخشی از چارچوب‌بندی موضوع و مسئله است.
  • لایۀ چهارم تحلیل، سطح استعاره و اسطوره است. در این سطح داستان‌های عمیق و الگوهای جمعی، یعنی ابعاد ناخودآگاه و اغلب احساسی مشکل، مسئله وجود دارند. این سطح تجربه سطحی غریزی/ احساسی در مورد جهان‌بینی مورد نظر فراهم می‌سازد. زبان مورد استفاده کمتر خاص و ویژه بوده و ارتباط بیشتری با تصاویر دیداری رو به تکامل دارد و به لمس قلب به‌جای خواندن ذهن می‌پردازد. این سطح ریشه و مبدأ طرح پرسش است. لایه چهارم، ما را به سطح اسطورهای هویت می‌برد. این دورنما، گامی به عقب از آینده واقعی است تا به فرض‌های عمیق‌تر درباره آیندۀ مورد بحث، به‌ویژه آن‌هایی که غیرمنطقی یا پسامنطقی‌اند، پرداخته‌شود. استعاره‌ها و اسطوره‌ها نه تنها بنیان‌های تمدنی عمیق‌تر را برای آینده‌های خاص آشکار می‌سازند، بلکه خلق و درک آینده را به سطحی فراتر از تلاش‌های منطقی و طراحی می‌رسانند. آن‌ها مفاهیم ناخودآگاه و اسطورها را به گفتمان‌های ما از آینده باز می‌گردانند، دیالکتیک‌های آسیب و تعالی تمدنی تبدیل به بخش‌هایی می‌شوند که موجب کسب بصیرت درباره گذشته، حال و آینده می‌شوند (طاهری دمنه، 1394: 117).

 

بر این اساس مراحل انجام پژوهش حاضر به شرح زیر است: 1) انجام مصاحبه با خبرگان، 2) بررسی محتوای مصاحبه‌ها با روش تحلیل تم و مشخص کردن تم‌های اصلی و فرعی. 3) لایه‌بندی یافته‌های تحلیل‌تم در قالب سطوح تحلیل لایه‌ای علی (لیتانی، علل اجتماعی، گفتمان یا جهان‌بینی، اسطوره). 4) طراحی آینده‌های ایده‌آل، محتمل، باورپذیر و ممکن. 5) تهیه گزارش نهایی.

 

یافته‌های پژوهش

جدول 1، اطلاعات توصیفی مصاحبه‌شوندگان در پژوهش حاضر را نشان می‌دهد. تعداد 15 نفر از متخصصان و خبرگان در رشته‌های علمی مرتبط در پژوهش حاضر به‌عنوان شرکت‌کننده مورد مصاحبه قرار گرفتند که ویژگی‌های آن‌ها در جدول نشان داده شده است.

 

1) تحلیل در لایۀ اول (لیتانی)

تحلیل در این سطح براساس عینی‌ترین و آشکارترین وجوه مسئله مورد مطالعه است؛ آن‌چه که برای همگان قابل مشاهده است. در این لایه، به دنبال پاسخ این سئوال هستیم که شواهد و محسوسات، وضعیت مدارا و رواداری را چگونه گزارش می‌دهند؟

 

 

مؤلفه‌ها و شاخص‌های مندرج در جدول(2) حاصل مطالعه و تحلیل داده‌های به‌دست آمده از مصاحبه‌هاست که در دو مقولۀ اصلی و پنج مقولۀ فرعی دسته‌بندی و عمده‌ترین شاخص‌های هر کدام فهرست شده است. دو مقوله اصلی خشونت و شکاف اجتماعی است که شدت و ضعف هر کدام با سطح رواداری و مدارای اجتماعی رابطه مستقیم دارد. در مقولۀ جامعۀ عصبانی، سه مقولۀ فرعی خشونت در فضاهای‌عمومی، خشونت خانگی و خشونت ساختاری و سازمان یافته مشخص گردید، اگر چه هر سه مقوله در مواردی هم‌پوشانی دارند ولی سعی شده است این دسته‌بندی‌ها براساس شاخص‌های طرح شده از سوی خبرگان در مصاحبه‌ها باشد. به‌عنوان نمونه بخشی از درگیری‌ها و نزاع‌های اجتماعی و اختلافات خانوادگی ناشی از خشونت ساختاری هستند. شاخص‌های شکاف اجتماعی هم در دو مقولۀ بی‌اعتمادی اجتماعی و بی‌تفاوتی اجتماعی تقسیم شده‌اند. مدارا را می‌‌توان پذیرش و کنار آمدن با افراد و گروه‌‌هایی که از نظر نظام ارزشی و عقیدتی با ما متفاوت هستتند، تعریف کرد. مدارا، پاسخی به تفاوت‌ها و تضادهاست و ظرفیتی است که افراد به میزان‌های متفاوت از آن برخوردارند. سطح مدارای‌اجتماعی متضمن داشتن صفت شکیبایی است و مفهوم مقابل آن عدم تحمل، ناشکیبایی و خشونت‌ورزی است. شاخص‌های جامعه عصبانی اعم از خشونت در فضاهای عمومی و خشونت خانگی حاصل کاهش سطح تاب‌آوری اجتماعی است؛ تاب‌آوری اجتماعی را می‌توان ظرفیت تبدیل و تحول، تطبیق و سازگاری و توان مقابله با تنش‌ها و بحران‌های اجتماعی دانست. تاب‌آوری اجتماعی از ظرفیت و توانایی خاصی در افراد و گروه‌ها، خانواده و جوامع صحبت می‌کند که عمدتاً یادگیری سازگاری و همچنین قدرت تطبیق با شرایط و متقضیات را در بردارد؛ تاب‌آوری اجتماعی قدرت مبتنی بر انعطاف است؛ کاهش تاب‌آوری و انعطاف منجر به خشونت در صورت‌های مختلف می‌شود. هیرشی معتقد است که بزهکاری و انحرافات اجتماعی نظیر خشونت زمانی اتفاق می‌افتد که قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شود یا به کلی از بین برود (سام‌آرام و منصوری، 1396). خشونت ساختاری شکلی از خشونت است که با نهادینه کردن تعصب و تبعیض‌های سیستماتیک و قطبی‌سازی جامعه به کاهش سطح تاب‌آوری و در نتیجه رواداری اجتماعی دامن می‌زند.

مهارت‌های اجتماعی افراد شامل فرد خشونت‌ورز و خشونت‌‌پذیر اهمّیت بسیار دارد. خشـونت‌ورز بـا تقویـت مهارت‌های کنترل خشم می‌تواند تا اندازه‌ای خشم خود را کنترل کند، اما عموماً چنین مهارتی به شـکل رسـمی آمـوزش داده نمی‌شـود. افرادی که‌ در مهارت کنترل خشم ضعف دارند، در هر موقعیت دشواری، خشمگین می‌شوند و برای کـاهش خشـم خـود ممکن است مرتکب خشونت بشوند که در محیط خانه عموماً  زنان در معرض خشونت هستند. مهارتهـایی کـه زنـان در مواجـه بـا موقعیت خشونت می‌توانند داشته باشند و از آن‌ها استفاده کنند هم از اهمّیت بسزایی برخوردار است و می‌تواند منجر بـه کـاهش خشـونت شود (کوچانی‌اصفهانی  و دیگران، 1401: 404).

مقولۀ اصلی دیگر شکاف اجتماعی است که محصول کاهش سرمایه‌های اجتماعی است و در دو مقولۀ فرعی بی‌اعتمادی اجتماعی و بی‌تفاوتی اجتماعی آورده شده است؛ سرمایه اجتماعی، یکی از مهم‌ترین دارایی‌هاست که از شاخصه‌های رشد و توسعه هر جامعه‌ای به‌شمار می‌آید و از رهگذر این سرمایه حیاتی است که انسجام، اعتماد متقابل و حسن اطمینان و همبستگی در جامعه فراهم می‌شود و هرگونه کاهش در آن، منجر به کاهش مشارکت‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهروندان می‌شود (صالحی‌امیری و امیر انتخابی، 1392).

 اعتماد هستۀ اصلی روابط اجتماعی و از عوامل مؤثر در رشد و گسترش آن است، موجب تسهیل تعاملات کنشگران می‌شود و زمینۀ بروز رفتار مداراجویانه را فراهم می‌کند. مدارای اجتماعی در بستر اعتماد و تعاملات اجتماعی موجودیت پیدا کرده و توسعه و تقویت می‌شود. از نظر گیدنز ارتباط ناب منوط به اعتماد متقابل است. نکتۀ مهم در ساختن و پرداختن اعتماد در روابط ناب این است که هرکس باید شخصیت دیگری را به رسمیت بشناسد و قادر باشد به‌طور منظم برخی پاسخ‌های مطلوب را از گفتار و رفتار او استنباط کند. همچنین اعتماد باید براساس نوعی تعهد متقابل ولی خودخواسته توسعه یابد تا رابطه ژرف‌تری را به ارمغان بیاورد (گیدنز، 1378: 140).

 بی‌تفاوتی اجتماعی گاهی در کنار مفاهیمی مانند بی‌تفاوتی سیاسی، بی‌تفاوتی اخلاقی و بی‌تفاوتی فرهنگی به‌کار می‌رود؛ با این وجود، بی‌تفاوتی اجتماعی با زندگی مردم در کلان‌شهرها، تسلط روحیه فردگرایی، غلبه روح عینی بر روح ذهنی، انزوای اجتماعی و نهایتاً دل‌زدگی اجتماعی مورد ارزیابی قرار داده است. در بی‌تفاوتی اجتماعی؛ مردم در جوامع مدرن الگوی یکسانی را در وابستگی‌های گروهی خود ندارند. در این حالت ایجاد روابط اجتماعی، همزمان با وابسته شدن فرد به گروه‌ها، چندگانه می‌شود. لذا زمینه برای ظهور فردگرایی نیز فراهم می‌شود، البته حین بروز فردگرایی نیز، بسیاری از وابستگی‌های گروهی با تضاد همراه می‌شود (Turner et al., 2012: 259) بی‌تفاوتی سیاسی، نوعی بی‌میلی در رابطه با مشارکت و درگیری فعال در فرایندهای سیاسی به‌کار می‌رود. از جمله این فرایندهای سیاسی می‌توان به بی‌تمایلی شهروندان جهت شرکت در انتخابات، رأی دادن به کاندیداها، بی‌اعتنایی به جریانات و اتفاقات سیاسی روز، بی‌اعتنایی به آینده سیاسی کشور و عدم مشارکت در تصمیم‌گیری‌های سیاسی یک جامعه اشاره کرد. بی‌تفاوتی سیاسی نوعی تنفر سیاسی و احساس بی‌قدرتی را برای شهروندان به ارمغان می‌آورد (نادری و همکاران، 1388: 30). از طرفی بی‌تفاوتی فرهنگی و اخلاقی به عدم توجه به اصول اخلاقی و فرهنگی حاکم بر جامعه دانست که افراد در کنار رفتارهای غیراخلاقی و غیرهنجاری و غیرارزشی دیگران واکنشی نشان نمی‌دهند و به تعبیری نسبت به اوامر و نواهی بی‌احساس و بی‌اعتنا می‌شوند. بی‌تفاوتی فرهنگی که باعنوان تنفر فرهنگی هم از آن یاد می‌شود؛ احساسی است که در آن فرد نسبت به باورها و اهدافی که در یک جامعه خاص ارزشمند و دارای پاداش اجتماعی است، اعتقاد نازلی دارد (Seeman, 1966: 354). داده‌ها در این سطح ازکاهش سطح رواداری و افزایش خشونت و شکاف اجتماعی حکایت می‌کنند.

 

 2) تحلیل در لایۀ دوم (علل اجتماعی)

در این لایه به تصاویر آشکاری که در سطح لیتانی ساخته شده‌اند، پاسخ داده و ذکر می‌شود این تصاویر چه علل اجتماعی دارند؟ و یا این که چه کسی و چه کسانی باعث ایجاد آن‌ها شده‌اند؟ در سطح علل اجتماعی از تحلیل پستل برای رسیدن به علل آینده ارزش‌ها در ذهن خبرگان پرداخته می‌شود.

 

جدول (3) نشان می‌دهد که 5 سطح به‌عنوان علل اجتماعی مؤثر بر سطح رواداری اجتماعی شناسایی شده‌اند. این مؤلفه‌ها علل اجتماعی شاخص‌های سطح لیتانی را نشان می‌دهند و بیان می‌کنند که زمینه‌های اجتماعی کاهش یا افزایش سطح رواداری کدامند. این پنج سطح عبارتند از: عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی، عوامل زیست‌محیطی،عوامل فرهنگی-اجتماعی، جهانی شدن. چهار سطح نخست‌ معرف مجموعه‌ای ازفشارهاست که تاب‌آوری انسان‌ها را کاهش می‌دهند و آن‌ها را آسیب‌پذیرتر می‌کنند و در نتیجه سلامت اجتماعی را که یکی از شاخص‌های آن رواداری و مدارای اجتماعی است به خطر می‌‌اندازند؛ سطح پنجم یعنی جهانی شدن از تعدیل‌کننده‌های فشارهای اجتماعی است که موجب ارتقای سطح رواداری می‌شود. بحران‌ها و تنش‌های پی‌درپی اقتصادی و به هم‌خوردن تعادل رفاه اجتماعی با ایجاد اساس بی‌قدرتی، موجب انباشت خشم می‌شود و انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری را کاهش می‌دهد و زمینه بروز خشونت در سطح اجتماع را فراهم می‌کند. سطح دوم یعنی عوامل زیست محیطی در دو سطح منطقه‌ای و جهانی قابل طرح است، بدین معنی که خطرات زیست‌محیطی باعث کاهش سطح سلامت جسم و روان می‌شود و از طریق به خطر انداختن موقعیت‌های شغلی، تحمیل فشارهای اقتصادی، کاهش سطح تاب‌‌آوری و نگرانی‌های مزمن، می‌تواند در روابط ناسالم اجتماعی و بروز خشونت و کاهش سطح رواداری ومدارا نقش داشته باشد. در سطح سوم به عوامل سیاسی پرداخته‌ایم، عواملی که نشان‌دهندۀ سطح پایین رواداری حاکمان و نهادهای حکومتی با تودۀ مردم است که موجب گسترش ناخرسندی در سطح وسیع، بی‌اعتمادی و کاهش مدارای ‌اجتماعی در دوسطح می‌شود: نارواداری نسبت مردم به حکومت و قوانین، نارواداری مردم نسبت به یکدیگر به دلیل احساس نا‌امنی ناشی از نابرابری و تبعات سیاست‌های نادرست حکومتی و دوقطبی‌سازی جامعه. برخی ازشاخص‌های سطح چهارم متأثر از سه سطح پیش است، مانند کمبودها و تضعیف ارزش‌ها. اما برخی از شاخص‌ها مانند خانواده هسته‌ای و شیوه‌های فرزندپروری ناشی از فرایند مدرنیته و سطح پنجم یعنی جهانی شدن‌اند که از‌سویی با پیشنهاد سبک‌های جدید زندگی‌ که گاه در تقابل با سبک‌های سنتی است موجب دو قطبی و یا چند قطبی شدن جامعه می‌شوند و به تقابل و رفتارها و نگرش‌های تعصب‌آلود دامن می‌زنند؛ و از سوی دیگر، با گسترش فرهنگ فرد‌گرایی و خودمحوری که پتانسیل نارواداری را درخود دارند. وجه مثبت سطح پنجم آشنایی و مواجهه به فرهنگ‌های دیگر است که این آشنایی پذیرش تفاوت‌ها را آسان‌تر می‌کند. 

در واقع با گسترش فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی همچون، اینترنت، ماهواره و همچنین گسترش شبکه‌های ارتباطی در جهان همانند پلتفرم‌های مجازی، فرهنگ جدیدی در جهان گسترش پیدا کرده است. می‌توان گفـت کـه رسانه‌های جهانی منجر به تمایز در میان مردم شده و یا تمایزهای گوناگون در میان آنان را تقویت و برجسـته می‌کننـد. بـدان معنـا کـه ارزش‌های افراد به مراتب بیشتر از گذشته در معرض تغییر قرار می‌گیرند؛ چراکه با توجه به امکانات و فرصـت‌های عمـده‌ای کـه جهـان اجتماعی جدید در اختیار افراد قرار می‌دهد آنان را قادر میسازد که هر لحظه در رابطه با مبانی فرهنگی، ارزشی و هویتی خود بازاندیشـی نمایند (Prevos, 2004 به نقل از: مرادی و دیگران، 1402: 268).

 

3) تحلیل در لایۀ سوم (گفتمان/ جهانبینی/ ایدئولوژی(

در این لایه این پرسش مطرح می‌شود که کدام جهان‌بینی، ایدئولوژی و گفتمان‌های غالبی بر جامعه‌ی کنونی سلطه دارد که زمینه‌ساز بروز مسائلی می‌شود که تصاویر غالبی آن در سطح لیتانی آورده شده است؟

 

گفتمان‌های تاثیرگذار بر اخلاق عمومی و رواداری اجتماعی براساس داده‌های تحقیق مندرج در جدول 4 شامل گفتمان اسلام سیاسی، گفتمان مدرنیته، گفتمان ملی‌گرایی، گفتمان رواقی‌گری است.

گفتمان پرقدرت انقلاب اسلامی با برداشتی که از اسلام سیاسی داشت، با شعارهای گفتمان‌ساز به مقابلۀ همه‌جانبه با هرگونه گفتمان رقیب پرداخت و با ظرفیت بالای غیریت‌سازی به مقابله با مظاهر ارزشی غرب پرداخت. این رویکرد، در نفی هژمونی گفتمان مدرن پیش از انقلاب بود که تمایل به مظاهر ارزشی غرب داشت؛ با ادعای استکبارستیزی به غیریت‌سازی و دشمن‌انگاری و دشمن‌تراشی در سطوح بین‌المللی و با ایجاد شبکه‌ای از معنا، و تعریف، تبیین و مرکزیت‌یابی هویت دینی در چهارچوب اسلام سیاسی به دوقطبی‌سازی جامعه پرداخت. هم‌چنین با بستن راه گفت‌وگو با گفتمان‌های رقیب و ترویج نگرش‌های تعصب‌آلود نسبت به دگراندیشان سیاسی و عقیدتی و حمایت از وابستگان به سیستم قدرت، هم موجب نابرابری‌های اجتماعی‌ شد و هم کاهش سطح رواداری عمودی و افقی در جامعه را در پی داشت. دوقطبی شدن؛ آغازگر تقابل و گسست اجتماعی است، دوقطبی شدن هم محصول نارواداری است و هم علت نارواداری. تقابل‌های دوگانه حول دال مرکزی انقلاب اسلامی مانند انقلابی/ ضد انقلاب، با حجاب/ بی‌حجاب و... همۀ امور را در دو گروه مقدس و نامقدس قرار می‌دهد و تقابل زیان‌بار و چالش برانگیز«با ما» و «بر ما» را در یک محدودۀ سیاسی و فرهنگی شکل می‌دهد و با کاهش ضریب همبستگی اجتماعی موجب تخریب وحدت ملی می‌شود. تقابل افراد و مقابل هم قراردادن آن‌ها رشد خودخواهی‌ها را به‌دنبال دارد. این دوقطبی بودن باعث می‌شود تا مردم به صورت نمایشی زندگی کنند و فخرفروشی رواج یابد و هیچ کدام از افراد تمایل ندارند که خود واقعی باشند، بلکه به اشکال مختلف سعی می‌کنند تا خودشان را به نمایش بگذارند و به تحقیر دیگری بپردازند؛ تحقیری که در طبقات مختلف اتفاق می‌افتد و باعث بروز ناامیدی در جامعه می‌شود. بنابراین در چنین شرایطی رضایت‌مندی و رواداری در جامعه کاهش پیدا می‌کند. دلیل وجود چنین امری حرکت جامعه به سمت تجدد و ظهورفرهنگ فردگرایانه‌ای است که از اساس همبستگی جامعه را دچار دگرگونی عمیقی کرده است. گفتمان مدرنیته، به‌عنوان گفتمانی غرب‌گرا گفتمانی است با تاریخ حدود صد ساله که مبنای تقسیم‌بندی تاریخ معاصر ایران است و با اتکا بر ابعاد فرهنگی جهانی شدن از دیگر گفتمان‌های جریان‌ساز در جامعه ایران بوده است و با روند رو به رشد شهرنشینی، افزایش جمعیت، افزایش فردگرایی، گسترش محاسبه‌گری، گسترش ارتباط با جوامع و فرهنگ‌های دیگر و تضعیف نهاد دینی، انسان‌گرایی و اعتقاد به لیبرالیسم و آزادی‌های فردی، از یک‌سو موجب انعطاف در پذیرش تفاوت و تکثر و نسبی‌گرایی فرهنگی و دینی و سیاسی شد و هم‌زمان با تلاش برای شکل‌گیری جامعۀ مدنی، با گسترش فرهنگ مصرف‌گرایی، فردگرایی و خودمحوری و فایده‌گرایی، زمینه‌ساز بی‌تفاوتی اجتماعی و کاهش سطح رواداری و یا افزایش سطح رواداری منفعل شد. گفتمان ملی‌گرایی به‌عنوان یک گفتمان باستان‌گرا یکی از گفتمان‌های رقیب اسلام سیاسی است که با تأکید بر ریشه‌های هویت ملی در دوران تاریخی ایران پیش از اسلام و برجسته‌سازی شکوه امپراطوری‌های ساسانی و هخامنشی سعی درگفتمان‌سازی دارد و لوازم وحدت ملی را درفرهنگ ایران باستان و تفکرات و اساطیر زردشتی می‌جوید. این گفتمان نیز در ضدیت با اسلام‌گرایی و عرب‌گرایی و سیاست‌های یکسان‌ساز اجباری جمهوری اسلامی به غیریت‌سازی می‌پردازد و زمینه نارواداری سیاسی و عقیدتی را فراهم می‌کند.

رواقی‌گری فلسفه زندگی کسانی است که از اوضاع نابسامان اجتماعی روزگار خود سرخورده و افسرده‌اند و نسبت به بهبود شرایط کاملاً ناامید؛ بی‌طرفی و سهل‌گیری دو موضع اساسی رواقیون در مقابل تأثیرات خارجی است و معتقدند برای کسی که در مبارزه با بیدادگری محکوم به شکست است، راه عاقلانه همان بی‌اعتنایی و لاقیدی است، آرامش خاطر دراین نیست که کارهای ما مطابق آمال و آرزوهای‌مان باشد بلکه در این است که سطح آمال همواره پایین‌تر از سطح افعال باشد (ویل دورانت، 1401: 93). رواقی‌گری یا موضع‌گیری‌های اجتماعی شبیه و نزدیک به این فلسفه در فرایند خلق بی‌تفاوتی اجتماعی نقش دارند و بی‌تفاوتی اجتماعی اگر چه در ظاهر به رواداری می‌انجامد اما محصول مدارای منفعل است و با شکل مدارای فعال که حاصل کارآمدی شناختی در جامعۀ مدنی ‌است فاصله دارد. احساس بی‌قدرتی مهمترین مشخصه این گفتمان است.

 

4) تحلیل در لایۀ چهارم (اسطوره/استعاره)

آخرین لایه در تحلیل لایه‌ای علی، سطح استعاره‌ها و اسطوره‌هاست که به‌عنوان عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین سطح، جایگاه بیان احساسات است. پیچیدگی این لایه از چند منظر قابل تأمل است. اول آنکه احساسات وقتی به صورت جمعی مدنظر قرار گیرند، پای محقق را به حوزۀ روانکاوی اجتماعی و بررسی ناخودآگاه جمعی باز می‌کند و دوم آنکه هر دو واژۀ اسطوره و استعاره خود پیچیده و چندبعدی هستند. به نظر مارک شورر[15] اسطوره عرصه نمایشی عمیق‌ترین حیات غریزی ماست، عرصۀ آگاهی بدوی انسان است در جهان که می‌تواند به هیئت‌های بسیار درآید و همۀ عقاید و نگرش‌های خاص به آن بستگی دارند. به اعتقاد آلن واتس[16] اسطوره را باید مجموعه‌ای از داستان‌ها تعریف کرد - برخی بی‌شک واقعی و برخی خیالی- که انسان‌ها به دلایل مختلف آن‌ها را تظاهر معنای درونی جهان و زندگی انسان تلقی می‌کنند (Green, 2007).

 

براساس تحلیل لایه‌ای علی درسطح چهارم، سه مقوله و استعارۀ طرح شد که کدهای فرهنگی مرتبط با رواداری ومدارا را در خود دارند. این مقوله‌ها حاوی نگرش فرهنگی به «دیگری» است که به موضع‌گیری رفتاری گروه‌های مختلف جامعه جهت می‌دهند؛ استعاره اول «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند» نگرشی صلح‌محور دارد و با تأکید بر همبستگی اجتماعی در افزایش سطح مدارا و رواداری نقش دارد، در این نگرش فرهنگی، انسان‌ها فارغ از هرگونه تفاوتی «بنی‌آدم»اند و همین امر دلیل محکمی برای رواداری محسوب می‌شود و می‌تواند تأثیر همۀ عوامل غیریت‌ساز را خنثی کند. پرهیز از کشمکش و تلاش برای حفظ آرامش خود و محیط، در سایه احترام و حفظ کرامت انسانی از اصول این نگرش فرهنگی است. این استعاره با تأکید بر همدلی و کنار هم بودن به واسطه رواداری و مدارای اجتماعی، از بدیل و نگاهی حکایت دارد که در مقابل جامعه اتمیزه‌شده و فردگرای افراطی قرار می‌گیرد. امروزه بر کسی پوشیده نیست که تمامی جوامع با سلطه گفتمان فردگرای اقتصادی ناشی از اقتصادی سیاسی زمانه معاصر، به سوی نوعی از هم گسیختگی گام بر می‌دارند، اما بازاندیشی در این استعاره، ما را به سوی بدیلی بهتر برای زیست بهتر در کنار یکدیگر هدایت می‌کند. استعاره دوم «دیگی که برای من نجوشد، خواهم سر سگ درآن بجوشد» موضع فکری گروهی از افراد خودمحور را بیان می‌کند که نه تنها خودمحور و فردگرا هستند بلکه با مرزهای نامعلوم و گستردۀ دامنۀ «دیگری»، از نوعی خشونت حکایت می‌کند که خود از موانع رواداری ومدار است. این استعاره در مقابل استعاره قبلی و در جهت همسان با گفتمان سرمایه‌داری معاصر در حرکت است. اساساً سوژه‌ای که اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری برساخت کرده است، به شدت رقابت‌جو و ستیزطلب است. براساس چنین نگاهی، جامعه به میدان رقابت افراطی تبدیل می‌شود که هرکس به فکر منافع و سود خویش است و این همان آرمانی است که اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری معاصر در طلب آن است. استعاره سوم «کلاه خودت را سفت بچسب باد نبرد» از زمینه‌های فکری مدارای منفعل است. شکلی از مدارا که از روی بی‌تفاوتی و انفعال است در این نگرش «بیرون کشیدن گلیم خویش از آب» کفایت می‌کند؛ این مقوله با نفی مسئولیت‌های اجتماعی افراد و خودمحوری و فردگرایی، درجه‌ای از شکاف اجتماعی را به تصویر می‌کشد. زمانی که افراد تمام راه‌ها را تجربه می‌کنند و فرصت عمل و انتخاب را برای خود نمی‌یابند، از شرایط موجود دلزده و ناامید می‌شوند. این گروه از افراد ترجیح می‌دهند به‌جای عملگرایی، گفتگو و شکل‌گیری رابطه برای حل مشکلات و بهبود اوضاع به دور از درگیری و بحران، با قطع ارتباط و پناه بردن به عزلت و انزوا از دیگری کناره‌گیری کنند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

جامعۀ ایرانی در وضعیت تلاش برای دستیابی به دموکراسی و مردم‌سالاری و احیای حقوق شهروندی‌ست، و عنصر اساسی در شکل‌گیری جامعۀ دموکراتیک، رواداری اجتماعی و مداراست؛ایران جامعه‌ای است که انتظار می‌رود با وجود تنوع فرهنگی، قومی و زبانی و وجود خرده‌فرهنگ‌ها و موقعیت ترانزیتی و ارتباطی مطلوب در طول تاریخ، نمونۀ خوبی از جوامع روادار باشد و از سوی دیگر طبیعی است متأثر از  فرایند نوسازی و پیامدهای آن مانند مهاجرت، افزایش میل و توان سفر و گردشگری، افزایش روابط میان فرهنگی و هم‌چنین ظهور رسانه‌ها به‌عنوان ابزار آشنایی با عقاید، باورها، فرهنگ‌ها و آداب و رسوم و خلق و خو‌ها، زمینۀ لازم برای پذیرش دیگری و مدارا و رواداری در سطوح و ابعاد مختلف فراهم‌باشد؛ اما این نکته را هم‌نباید از نظر دور داشت که علی‌رغم این که انسان موجودی است اجتماعی و زندگی در کنار دیگر انسان‌ها نیاز ذاتی اوست، وجود تفاوت‌ها و اختلافات زبانی، قومی، مذهبی، اجتمـاعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در طول تاریخ عامل اختلاف و بروز خشونت بوده است. چرا که در جوامع همگن مدارا و رواداری اهمیت موضوعی چندانی ندارد؛ در طـول تاریخ و در همۀ جوامع بشری، انسان‌ها به طرق مختلف با این تفـاوت‌هـا برخورد کرده‌اند. وجـود انـواع جنگ‌های مذهبی و قومی گویای این واقعیـت تلـخ اسـت کـه در صـورت عـدم‌تحمـل و پذیرش دیگری، انسان‌ها همیشه در معرض جنگ و ستیز و خشونت‌ هستند و تنها راه اجتناب از ایـن وضعیت، گسترش دامنة مدارای اجتماعی بین انسان‌ها اسـت.

در جامعه امروز ایران شواهد و گزارشات و نتایج پژوهش‌ها خبر از جامعه‌ای عصبانی و شکاف‌های اجتماعی و دو قطبی‌هایی موجود می‌دهد که نمونه‌هایی از آن‌ها در لایۀ لیتانی آورده شد؛ این بدان معناست که عواملی سرمایه‌های فرهنگی جامعه ایرانی را به خطر انداخته‌اند و با تقویت رفتارهای متعصبانه در حوزه اجتماع و حوزه‌های شخصی به کاهش سطح تاب‌آوری و رواداری و افزایش رفتارهای خشونت آمیز دامن زده‌اند و طیف وسیعی از تعارضات و برخوردهای خشونت بار کلامی و فیزیکی را موجب شده‌اند؛

این لایه مؤید نتایج تحقیقات افشانی و رام (1396)، فیروزجائیان و فرزام (1399)، بیاتی و دیگران (1397)، گلابی و دیگران (1400) در زمینه تاثیر سرمایه اجتماعی بر رواداری دانست. تقویت‌کننده‌هایی که در لایۀ سوم ذیل عنوان علل‌اجتماعی آورده شده‌اند و شامل: عوامل اقتصادی، سیاسی، زیست‌‌محیطی، فرهنگی و اجتماعی هستند؛ نتایج حاصل در این لایه را هم می‌توان مؤید پژوهش‌های جلائیان و دیگران (1397)،  مرتضوی‌امامی و حاجی‌یوسفی (1399)، مومنی ودیگران (1395)، گلابی و دیگران (1400)، بهشتی و دیگران (1398)، افرا (1401) در زمینه تاثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر رواداری دانست. جهانی شدن می‌تواند تأثیری دوگانه داشته باشد، از یک‌سو انعطاف و پذیرش انسان‌ها را با گسترش روابط میان فرهنگی ارتقا دهد و از سوی دیگر در اثر خشونت ذاتی سرمایه‌داری، و نابرابری‌های پیش‌آمده در مردم کشورهای عمدتاً در توسعه نیافته، موجب احساس سرخوردگی و تقویت حس انتقام خشم و نگرش‌ها و رفتارهای تعصب‌آلود و ستیزه‌جویانه شود. این تقویت‌کننده‌ها در گفتمان‌های پرقدرتی شکل گرفته‌اند که به حذف، سرکوب و تحقیر دیگری مشروعیت می‌بخشند؛ گفتمان‌های اسلام سیاسی، مدرنیته، ملی‌گرایی و باستان‌گرایی از آن جمله‌اند که در لایۀ سوم به تحلیل آن‌ها پرداختیم. داده‌ها در این مؤید یافته‌های پژوهش ذکایی و امیری‌مقدم (1400) است.

رواداری چه در برداشت سنتی آن که یک فضیلت اخلاقی و چه در برداشت امروزی که یکی از مؤلفه‌های جامعۀ مدنی به شمار می‌آید در دو بعد نگرشی و رفتاری و یا ذهنی و عینی قابل طرح است. برای دستیابی به میزان رواداری در بعد نگرشی مطالعۀ فرهنگ و موضع‌گیری‌های فرهنگی، کدهایی را می‌نمایاند که سازنده و پردازندۀ نظام‌های فکری در درون یک بافت فرهنگی است. بسیاری از اموری که بدیهی می‌انگاریم و به ارزیابی درست و غلط بودن آن‌ها توجهی نداریم، مجموعه‌ای از دانسته‌های ماست که از بدو تولد انباشته‌ایم و ناخودآگاه بر شیوه‌های رفتار ما اثر می‌گذارند. کدهایی که گاه با هم در اصطحکاک‌اند و در برهه‌هایی از زندگی فرد را دچار تناقض و دوگانگی می‌کنند. در لایه چهارم تحلیل لایه‌های ‌علی به این مواضع پیشنهادی که در ذات فرهنگ ماست اشاره کرده‌ایم، که انسان‌ها را در موقعیت انتخاب سه مسیر برای شیوۀ رفتار با دیگری قرار می‌دهد، در موقعیت اول فرهنگ با استعاره «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند» سطح بالایی از رواداری و مدارای اجتماعی را پیشنهاد می‌کند و بهتر است بگوییم القاء می‌کند؛ در موقعیت دوم نگرشی خصمانه به دیگری وجود دارد و نفع شخصی به نگرش و رفتار اخلاقی با دیگری ترجیح داده می‌شود، استعاره انتخابی ما برای این موضع فرهنگی «دیگی که برای من نجوشد، خواهم سر سگ درآن بجوشد» است. این موقعیت و موضع بیانگر سطح پایینی از رواداری اجتماعی است و از این منظر مرزهای بین خود و دیگری بسیار عمیق به نظر می‌آید. موقعیت سوم را با استعارۀ «کلاه خودت را بچسب باد نبرد» آورده‌ایم که نشانگر نوعی کم اهمیت بودن دیگری نسبت به خود است، اما خصومت و خشونت کم‌تری از آن برداشت می‌شود، در این موضع فرد ظاهراً روادار و صلح اندیش است اما در واقع منفعل و بی‌تفاوت نسبت به دیگری است که مدارا راهبردی برای پیشبرد اهداف خویش است نه جمع و دیگری و نه حاصل شناخت و آگاهی‌ازحقوق دیگران. در مجموع با توجه به گستردگی ابعاد رواداری می‌توان گفت اعمال و اندیشه‌های روادارانه هم گوناگون‌اند و ممکن است شدت و ضعف‌هایی در ابعاد مختلف رواداری در جوامع انسانی دیده شود، این شدت و ضعف‌ها خود محصول ضعف و قدرت گفتمان‌های حاکم‌اند. لذا مدارا و رواداری را می‌توان یک ویژگی فرهنگیِ زمینه‌مند دانست و نسبی بودن آن را در دوره‌ها و موقعیت‌های مختلف زمانی و مکانی در نظر داشت. به‌عنوان مثال، بسیاری از رفتارها و نگرش‌هایی که امروزه مصداق خشونت و ناوراداری علیه زنان محسوب می‌شوند، در برخی زمینه‌های فرهنگی و برخی دوره‌های تاریخی نشان غیرت‌اند و تحسین شده‌اند و رواداری نسبت به ایل و قبیله به حساب می‌آمده‌اند، و حتی از سوی خود زنان آن جامعه پذیرفته شده‌اند؛ مدارا با هنجارهای درون گروهی که ممکن است برای افرادی در خارج از گروه ضد هنجار محسوب شوند. اما آن‌چه در مطالعه رواداری اهمیت دارد توجه به کرامت انسانی و حقوق انسان‌هاست که لازمۀ آن کسب آگاهی و تغییر در نگرش‌هاست. آگاهی و کارآمدی شناختی که از ناامنی‌های و نابرابری‌های جهان می‌کاهد و تلاش برای ساماندهی اخلاق عمومی و روابط بین فردی‌ و بین‌گروه‌ها است.برای تحقق سناریوی مطلوب یعنی جامعه روادار، یکی از مهم‌ترین گام‌ها بازنگری محتوای آموزشی مدارس است. آموزش و تأکید بر دگردوستی و آموزش اهمیت پیوندهای اجتماعی به کودکان و نوجوانان از یک‌سو و آموزش اصول تفکر انتقادی از سوی دیگر، می‌تواند در دستیابی به جامعه‌ای روادار مؤثر باشد. ترویج فرهنگ گفت‌وگو در دانشگاه‌ها از بسترهای اصلی پذیرش تفاوت‌ها و ارتقاء شناختی است. برای جلوگیری از تحقق سناریوی محتمل، یعنی جامعه ناروادار، آگاهی دادن به جامعه در خصوص تبعات نارواداری و بازخوانی فرهنگ ایرانی با تأکید بر وجوه مثبت و منفی و ظرفیت‌های پذیرش دیگری در فرهنگ در سطحی وسیع در رسانه‌ها پیشنهاد می‌شود. برای ممانعت از تحقق سناریوهای سوم و چهارم، پیشنهاد می‌شود، سیاستگذاران برای اقناع افکار عمومی، برنامه‌ریزی بلندمدت خود را صادقانه به اطلاع مردم برسانند؛ حاکمان باید با پذیرش تصمیمات اقتضایی مصلحت‌گرایانه بر مبنای اصول شرعی، حفظ مصالح ملی و اشتراک منافع و حافظه تاریخی، توجه ویژه‌ای به انضمام در عین پراکندگی تفاوت‌های مذهبی و قومیتی، فرهنگی و سیاسی در تمامی سطوح داشته باشند.

 

تشکر و قدردانی

 این مقاله برگرفته از رساله دکتری نویسنده دوم مقاله در رشته جامعه‌شناسی مسائل اجتماعی ایران است که در دانشکده علوم انسانی دانشگاه کاشان به انجام رسیده است. نویسندگان مقاله از مصاحبه‌شوندگانی که با صبر و حوصله به ما در انجام این پژوهش یاری رسانده‌اند، و صاحب‌نظرانی که در تعیین اعتبار یافته‌های پژوهش همکاری داشته‌اند، تشکر می‌کنند.

 

[1] . Malihah, E., & Fitriasari, S

[2] . Wijayanti, T., & Kurniawan, M. A

[3] . Velthuis, E., Verkuyten, M., & Smeekes, A

[4] . Verkuyten, M., & Killen, M

[5]. Pierre Bayle

[6]. John Locke

[7]. John stuart Mill

[8]. Vogt

[9]. Scarman

[10]. King

[11]. Goldschmidt

[12]. PESTEL

[13] . تکنیک پستل یک چارچوب تحلیلی برای ارزیابی عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیکی، زیست‌محیطی و قانونی اثرگذار بر یک سازمان یا محیط اجتماعی است. روش مصاحبه W1H5 با طرح پرسش‌‌هایی از «چه چیزی؟»، «چگونه؟»، «چه‌قدر؟»، «چه‌مدت؟»،«چه زمانی؟» ، «چه کسی؟» به جمع‌آوری اطلاعات دقیق وجامع در مورد یک موضوع می‌پردازد.

[14]. Chohen’s Kappa

[15]. Marc Surer

[16] .Alan Watts

ابویی‌اردکان، محمد؛ لبافی، سمیه؛ آذر‌پور، سمانه؛ جلال‌پور، مهدیه. (۱۳۹۳). شناسایی عوامل حیاتی موفقیت تفکر راهبردی در دیدگاه مدیران سازمان‌های فرهنگی شهر اصفهان. پژوهشنامه مدیریت اجرایی، ۶(۱۱)، ۳۵-۷۳. https://dorl.net/dor/20.1001.1.20086237.1393.6.11.1.1 
اسلامی، سعید؛ حسینی جو، سید امیر؛ پولادی، کمال. (۱۴۰۱). تحلیل چارچوب‌های تساهل و مدارا در شاخص‌های فکری نواندیشان دینی ایران و لیبرالیسم. ماهنامه جامعه‌شناسی سیاسی ایران، ۵(۱۱)، ۱۳۵۱-۱۳۶۴. https://doi.org/10.30510/psi.2022.317206.2713 
افرا، هادی. (۱۴۰۱). مدارای اجتماعی در جامعۀ فردگرا: مطالعۀ تأثیر فردگرایی بر مدارای اجتماعی جوانان در شهر بجنورد. تحقیقات فرهنگی ایران، ۱۵(۱)، ۴۳-۶۰. https://doi.org/10.22035/jicr.2022.2832.3202 
افشانی، سیدعلیرضا؛ رام، نجمه. (۱۳۹۶). رابطه سرمایه‌اجتماعی با مدارای‌اجتماعی در بین جوانان شهر یزد. تحلیل اجتماعی نظم و نابرابری اجتماعی، ۹(۴/۷۲)، ۱۱۵-۱۳۴. https://jsoa.sbu.ac.ir/article_99312.html 
بهشتی، سیدصمد؛ علیزاده آرند، مصطفی؛ کنعانی، زهرا. (۱۳۹۸). تبیین جامعه‌شناختی رابطۀ هوش فرهنگی و مدارای اجتماعی بین شهروندان شهر یاسوج. پژوهش‌های راهبردی مسائل اجتماعی، ۸(۲)، ۸۷-۱۰۶. https://doi.org/10.22108/srspi.2020.121070.1489 
بیاتی، پروانه؛ جهانبخش، اسماعیل؛ بهیان، شاپور. (۱۳۹۷). تبیین جامعه‌شناختی چالش‌ها و فرصت‌های مرتبط با مدارای اجتماعی شهروندان شهر تهران. بررسی مسائل اجتماعی ایران، ۹(۲)، ۱۷-۳۹. https://doi.org/10.22059/ijsp.2018.68618 
پیری، حسن؛ نیازی، محسن. (۱۴۰۰). فراتحلیل مطالعات نسبت اعتماد اجتماعی و مدارای اجتماعی در ایران. اسلام و مطالعات اجتماعی، ۳۳(۱)، ۱۵۰-۱۷۷. https://doi.org/10.22081/jiss.2021.59385.1729 
جلائیان بخشنده، وجیهه؛ قاسمی، وحید؛ ایمان، محمدتقی. (۱۳۹۷). تبیین جامعه‌شناختی رابطه اعتماد اجتماعی و مدارای اجتماعی مبتنی بر نظریه ساختاربندی گیدنز. توسعه اجتماعی، ۱۲(۴)، ۷-۳۲. https://doi.org/10.22055/qjsd.2018.13678 
جهانبگلو، رامین. (۱۳۸۱). موج چهارم (منصور گودرزی، مترجم). نشر نی. 
حسینی بهشتی، علیرضا. (۱۳۹۹). مدارا در ادیان ایران زمین. روزنه. 
داسه، حاصل؛ صلاحی، ملک یحیی؛ توسلی رکن‌آبادی، مجید. (۱۳۹۸). مدارای سیاسی-اجتماعی در ایران معاصر چشم‌اندازی نظری به آسیب‌شناسی مفهومی و انضمامی. مجلس و راهبرد، ۲۶(۹۷)، ۳۵۷-۳۸۰. https://nashr.majles.ir/article_307.html 
ذکایی، محمد سعید؛ امیری مقدم، محدثه. (۱۴۰۰). برساخت اجتماعی مدارا در زندگی روزمرۀ شهری. جامعه‌شناسی کاربردی، ۳۲(۴)، ۱-۲۴. https://doi.org/10.22108/jas.2021.124458.1958 
سادا- ژاندرون، ژولی. (۱۳۷۸). تساهل در تاریخ اندیشه غرب (عباس باقری، مترجم). نشر نی. 
سام‌آرام، عزت‌اله؛ منصوری، سمانه. (۱۳۹۶). تبیین و بررسی مفهوم تاب‌آوری اجتماعی و ارزیابی تحلیلی شاخص‌‌های اندازه‌گیری آن. برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی، ۸(۳۲)، ۱-۳۱. https://doi.org/10.22054/qjsd.2017.8424 
سراج زاده، سیدحسین؛ شریعتی مزینانی، سارا؛ صابر، سیروس. (۱۳۸۳). بررسی رابطه میزان دینداری و انواع آن با مدارای اجتماعی. علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱(۴)، ۱۰۹-۱۴۲. https://doi.org/10.22067/jss.v0i0.3092 
سلاجقه، سنجر؛ صفدریان، علی؛ خیری، بهناز. (۱۳۹۳). رابطه مؤلفه‌های تعهد سازمانی با عوامل مدل پستل از دیدگاه مشمولین قانون خدمات پزشکان و پیراپزشکان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان (رویکردی استراتژیک). تحقیقات نظام سلامت، ۱۰(۱)، ۳۰-۳۸. https://www.google.com/search?q=http://hsr.mui.ac.ir/article-%DB%B1-%DB%B6%DB%B8%DB%B6-fa.html 
شریفی، سمیرا. (۱۳۹۲). مطالعه و بررسی نقش شبکه‌های اجتماعی نوین در تغییر رفتار زنان در ایران در یک دهه اخیر [پایان‌نامه کارشناسی ارشد]. دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشکده علوم انسانی. 
صالحی امیری، سیدرضا؛ امیرانتخابی، شهرود. (۱۳۹۲). راهکارهای ارتقای سرمایه اجتماعی در کشور با توجه به سند چشم‌انداز بیست‌ساله نظام. راهبرد، ۲۲(۱)، ۶۱-۸۴. https://dor.isc.ac/dor/20.1001.1.10283102.1392.22.1.3.2 
طاهری‌دمنه، محسن. (۱۳۹۴). بررسی تحلیلی تصاویر آینده جامعه ایرانی در ذهن جوانان تحصیل کرده کشور براساس روش تحلیل لایه‌ای علّی CLA . [رساله دکتری]. دانشکده مدیریت دانشگاه تهران. 
عابدی‌جعفری، حسن؛ تسلیمی، محمدسعید؛ فقیهی، ابوالحسن؛ شیخ‌زاده، محمد. (۱۳۹۰). تحلیل مضمون و شبکه مضامین: روشی ساده و کارآمد برای تبیین الگوهای موجود در داده‌های کیفی. اندیشه مدیریت راهبردی، ۵(۲/۷۹)، ۱۵۱-۱۹۸.               https://doi.org/10.30497/smt.2011.163   
عسگری، علی؛ شارع‌پور، محمود. (۱۳۸۸). گونه‌شناسی مدارا و سنجش آن در میان دانشجویان دانشکده‌های علوم اجتماعی دانشگاه تهران و علامه طباطبایی. فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران، ۲(۴)، ۷-۴۰. https://www.jicr.ir/article_120.html 
عنایت، حمید. (۱۳۷۹). جهانی از خود بیگانه. امیرکبیر. 
عیوضی، محمدرحیم. (۱۳۹۵). آینده‌پژوهی سیاسی. راهبرد، ۲۵(۲)، ۱۷۷-۱۹۸.             https://dor.isc.ac/dor/20.1001.1.10283102.1395.25.2.6.8 
فیروزجاییان، علی اصغر؛ فرزام، نازنین. (۱۳۹۹). سرمایه اجتماعی و مدارا نسبت به مجرمان. جامعه‌شناسی فرهنگ و هنر، ۲(۴)، ۱۰۹-۱۳۰. https://scart.uok.ac.ir/article_61787.html 
فیلیک، اووه. (۱۳۹۹). درآمدی بر تحقیق کیفی (هادی جلیلی، مترجم) (چاپ یازدهم). نشر نی. 
کمالی، یحیی. (۱۳۹۷). روش‌شناسی تحلیل مضمون و کاربرد آن در مطالعات سیاستگذاری عمومی. سیاستگذاری عمومی، ۴(۲)، ۱۸۹-۲۰۸. https://doi.org/10.22059/ppolicy.2018.67875 
کوچانی اصفهانی، مسعود؛ نصرتی نژاد، فرهاد؛ صدیقی، حامد؛ نمازی، آسیه؛ رامشگر، حسین. (۱۴۰۱). بررسی جامعه‌شناختی خشونت خانگی نسبت به زنان در ایران: یک مطالعه مروری. تداوم و تغییر اجتماعی، ۱(۲)، ۳۹۹-۴۱۹. https://doi.org/10.22034/jscc.2022.2797 
گلابی، فاطمه؛ رضایی، اکرم. (۱۳۹۲). بررسی تأثیرمشارکت اجتماعی بر مدارای اجتماعی در بین دانشجویان. مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، ۲(۱)، ۶۱-۸۶. https://doi.org/10.22059/jisr.2013.36577 
گلابی، فاطمه؛ علیزاده اقدم، محمدباقر؛ آقایاری هیر، توکل؛ زردموی اردکلو، شاپور. (۱۴۰۰). بررسی رابطه سرمایه اقتصادی با سازه مدارا در بین شهروندان شهر مشهد. جامعه‌شناسی اقتصادی و توسعه، ۱۰(۲)، ۲۷-۶۴. https://doi.org/10.22034/jeds.2021.40331.1420 
گیدنز، آنتونی. (۱۳۷۸). تجدد و تشخص (ناصر موفقیان، مترجم). نشر نی. 
لاک، جان. (۱۳۷۷). نامه‌ای در باب تساهل (کریم گلشاهی، مترجم). نشر نی. 
مرادی، شکیلا؛ روحانی، علی؛ افشانی، سیدعلیرضا. (۱۴۰۲). خودمداری اجتماعی دانشجویان در گذار به جوانی: یک نظریة زمینه‌ای. تداوم و تغییر اجتماعی، ۲(۲)، ۲۶۷-۲۸۵. https://doi.org/10.22034/jscc.2024.19711.1066 
مرتضوی‌امامی‌زواره، سید علی؛ حاجی‌یوسفی، امیرمحمد. (۱۳۹۹). بررسی رابطه بین میزان اعتماد درسرمایه اجتماعی با میزان مدارای اجتماعی و ملی (مورد مطالعه دانشجویان تحصیلات عالی دانشگاه تهران). پژوهشنامه علوم سیاسی، ۱۶(۱)، ۱۶۵-۱۹۰. https://doi.org/10.22034/ipsa.2021.423 
مومنی، مریم؛ ایمان، محمدتقی؛ رجبی، ماهرخ. (۱۳۹۵). بررسی جامعه‌شناختی رابطۀ الگوهای دینداری با انواع مدارای اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه شیراز. فرهنگ در دانشگاه اسلامی، ۶(۳/۲۰)، ۳۲۲-۳۴۰. https://ciu.nahad.ir/article_368.html 
نادری، حمدالله؛ بنی‌فاطمه، حسین؛ حریری اکبری، محمد. (۱۳۸۸). الگوسازی ساختاری رابطة بین بیگانگی و بی‌تفاوتی اجتماعی. علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، ۶(۲)، ۲۹-۵۹. https://doi.org/10.22067/jss.v0i0.8768 
نیازی، محسن؛ آقابزرگی زاده، شیوا؛ گودرزی، امین. (۱۴۰۱). فراتحلیل مطالعات رابطۀ سرمایۀ اجتماعی و مدارای اجتماعی در ایران در سال‌های ۱۳۸۸-۱۳۹۸. علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۸(۲)، ۱-۲۶. https://doi.org/10.22067/social.2022.59038.0 
هابرماس، یورگن. (۱۳۷۹). کنش ارتباطی: بدیل خشونت (ابراهیم سلطانی، مترجم). مجله کیان، ۴۵، ۱۵۷-۱۵۹. https://ensani.ir/fa/article/175435 
دورانت، ویل. (۱۴۰۱). تاریخ فلسفه. (عباس زریاب خویی، مترجم)، (چاپ اول). نشر نگاه.
Abedi Ja’fari, H., Taslimi, M. S., Faghihi, A., & Sheikhzade, M. (2011). Thematic analysis and thematic networks: A simple and efficient method for exploring patterns embedded in qualitative data municipalities). Strategic Management Thought, 5(2), 151-198. [In Persian]. https://doi.org/10.30497/smt.2011.163
Abouei Ardakan, M., Labafi, S., Azarpoor, S., & Jalalpoor, M. (2014). Identifying critical success factors of strategic thinking from the perspective of managers of cultural organizations in Isfahan. Journal of Executive Management, 6(11), 35-73. [In Persian]. https://dorl.net/dor/20.1001.1.20086237.1393.6.11.1.1
Afra, H. (2022). Social tolerance in an individualistic society: Studying the effect of individualism on social tolerance of young people in Bojnord. Journal of Iranian Cultural Research, 15(1), 43-68. [In Persian]. https://doi.org/10.22035/jicr.2022.2832.3202
Afshani, S., & Ram, N. (2017). The relationship between social capital and social toleration among youth in the city of Yazd. Social Analysis of Order and Social Inequality, 9(72/4). [In Persian]. https://jsoa.sbu.ac.ir/article_99312.html
Askari, A., & Sharepour, M. (2010). Typology of tolerance among the students; University of Tehran and Allameh Tabatabaei University. Journal of Iranian Cultural Research, 2(4), 7-40. [In Persian]. https://www.jicr.ir/article_120.html
Bayaty, P., Jahanbakhsh, I., & Bahian, S. (2018). Sociological explanation of challenges and opportunities related to social tolerance of Tehran’s citizens. Journal of Social Problems of Iran, 9(2), 17-39. [In Persian]. https://doi.org/10.22059/ijsp.2018.68618
Beheshty, S., Alizade Arand, M., & Kanani, Z. (2019). Sociological explanation of relationship between cultural intelligence and social tolerance among Yasouj citizens. Strategic Research on Social Problems, 8(2), 87-106. [In Persian]. https://doi.org/10.22108/srspi.2020.121070.1489
Bell, W. (2011). Foundations of futures studies: Human science for a new era, Vol. 2: Values, objectivity, and the good society. London: Transaction Publishers.
Colesante, R. J. (1997). Narrative and propositional approaches to promoting moral and political tolerance (Doctoral dissertation, University at Albany, Department of Educational Psychology and Statistics). Retrieved from:             https://www.proquest.com/openview/bea6486315e35e5249f855a219dcd534/1?pq-origsite=gscholar&cbl=18750&diss=y
Daseh, H., Salahi, M. Y., & Tavasoli Roknabadi, M. (2019). Social-political tolerance in contemporary Iran theoretical perspective on conceptual and specific pathology. Majlis and Rahbord, 26(97), 357-380. [In Persian]. https://nashr.majles.ir/article_307.html
Durant, W. (2022). The history of philosophy (Translated to Persian by Abbas Zaryab Khoei). Negah Publishing. [In Persian].
Enayat, H. (2000). A world of alienation. Amir Kabir Publishing. [In Persian].
Eslamee, S., Hoseinijo, S. A., & Pouladi, K. (2023). Analysis of frameworks of tolerance in the intellectual indicators of Iranian religious modernists and liberalism. Political Sociology of Iran, 5(11), 1351-1364. [In Persian]. https://doi.org/10.30510/psi.2022.317206.2713
Eyvazi, M. R. (2016). Political future studies. Strategy, 25(2), 177-198. [In Persian]. https://dor.isc.ac/dor/20.1001.1.10283102.1395.25.2.6.8
Filik, U. (2019). An introduction to qualitative research (Translated to Persian by Hadi Jalili). Ney Publishing. [In Persian].
Firouzjaeian, A. A., & Farzam, N. (2021). Social capital and toleration toward criminals. Sociology of Culture and Art, 2(4), 109-130. [In Persian]. https://scart.uok.ac.ir/article_61787.html
Giddens, A. (1999). Modernity and self-identity (Translated to Persian by Naser Mofaghian). Ney Publishing.
Golabi, F., & Rezayi, A. (2013). The impact of social participation on social tolerance. Quarterly of Social Studies and Research in Iran, 2(1), 61-86. [In Persian]. https://doi.org/10.22059/jisr.2013.36577
Golabi, F., Alizadeh Aghdam, M. B., Aghayari hir, T., & Zardmou Ordaklou, S. (2021). Investigating the relationship between economic capital and structure of tolerance among the citizens of Mashhad. Journal of Economic & Developmental Sociology, 10(2), 27-64. [In Persian]. https://doi.org/10.22034/jeds.2021.40331.1420
Goldschmidt, V. (1973). Social tolerance and frustration. International Journal of Sociology, 3(3-4), 147-163. https://doi.org/10.1080/15579336.1973.11769586
Green, C. (2007). Mapping the field: The landscapes of governance, SWITCH Report [Online]. Retrieved from http://www.Switchurbanwater.eu
Habermas, J. (2000). Communicative action as an alternative to violence (Translated to Persian by Ebrahim Soltani). Kian Journal, 45, 157-159. [In Persian]. https://ensani.ir/fa/article/175435
Hosseini Beheshti, A. (2020). Tolerance in the religions of Iran. Rozaneh. [In Persian].
Jahanbegloo, R. (2002). The fourth wave (Translated to Persian by Mansour Goodarzi). Ney Publishing. [In Persian].
Jalaeian Bakhshande, V., Ghasemi, V., & iman, M. T. (2018). Sociological explanation of the relationship between social trust and social tolerance based on Giddens’ structuration theory. Quarterly Journal of Social Development, 12(4), 7-32. [In Persian]. https://doi.org/10.22055/qjsd.2018.13678
Kamali, Y. (2018). Methodology of thematic analysis and its application in public policy studies. Iranian Journal of Public Policy, 4(2), 189-208. [In Persian]. https://doi.org/10.22059/ppolicy.2018.67875
King, P. (1976). Toleration. London: Allen & Unwin.
Koochani Esfahani, M., Nosrati Nejad, F., Seddighi, H., Namazi, A., & Rameshgar, H. (2022). A sociological study of domestic violence against women in Iran: A narrative review. Journal of Social Continuity and Change, 1(2), 399-416. [In Persian]. https://doi.org/10.22034/jscc.2022.2797
Locke, J. (1998). A letter concerning toleration (Translated to Persian by Golshahi Karim). Ney Publishing.
Malihah, E., & Fitriasari, S. (2023, December). Strengthening social tolerance among Moi indigenous people. In 2nd Annual Conference of Islamic Education 2023 (ACIE 2023) (pp. 142-147). Atlantis Press. https://doi.org/10.2991/978-2-38476-182-1_25
Momeni, M., Iman, M. T., & Rajabi, M. (2016). Social analysis of the relation between religious patterns and social tolerance among Shiraz University students. Culture in Islamic University, 6(20), 321-340. [In Persian]. https://ciu.nahad.ir/article_368.html
Moradi, S., Ruhani, A., & Afshani, S. A. (2024). Social self-control among junior university students in transition to youth: A contextual theory. Journal of Social Continuity and Change, 2(2), 267-285. [In Persian]. https://doi.org/10.22034/jscc.2024.19711.1066
Mortazavi Emami Zavareh, S., & Haji-Usefi, A. M. (2021). Social trust and its relation with social and national tolerance among graduate students in Iran. Research Letter of Political Science, 16(1), 165-190. [In Persian]. https://doi.org/10.22034/ipsa.2021.423
Naderi, H., Bani Fatemeh, H., & Hariri Akbari, M. (2010). Structural equations modeling of relationship between alienation and social apathy. Ferdowsi University of Mashhad Journal of Social Sciences, 6(2). [In Persian]. https://doi.org/10.22067/jss.v0i0.8768
Niazi, M., Aghabozorgizadeh, S., & Goudarzi, A. (2022). Meta-analysis of studies on the relationship between social capital and social tolerance in Iran in the years 1388-1398/2009-2019. 1 Ferdowsi University of Mashhad Journal of Social Sciences, 18(2), 26-1. [In Persian]. https://doi.org/10.22067/social.2022.59038.0   
Phelps, E. W. (2004). White students' attitudes towards Asian-American students at the University of Washington: A study of social tolerance and cosmopolitanism (Doctoral dissertation, New York University). Retrieved from:         https://www.proquest.com/openview/de4e78b0e56d19a79629a9058bba5778/1?pq-origsite=gscholar&cbl=18750&diss=y   
Piri, H., & Niazi, M. (2021). A meta-analysis of studies on the relationship between social trust and social tolerance in Iran. Journal of Islam and Social Studies, 9(33), 150-177. [In Persian]. https://doi.org/10.22081/jiss.2021.59385.1729
Prevos, P. (2004). Cultural identity, function of social science. Macquarie University.
Sada-Jeandron, J. (1999). Tolerance in the history of western thought (Translated to Persian by Abbas Bagheri). Ney Publishing. [In Persian].
Salageghe, S., Safdarian, A., & Khayeri, B. (2015). The effective factors on organizational commitment dimensions in the view of physicians and sub-physicians, inductees to service law, based on the PESTEL model (Strategic approach). Journal of Health System Research, 10(1), 30-38. [In Persian]. http://hsr.mui.ac.ir/article-1-686-en.html
Salehi Amiri, S. R., & Amir Entekhab, S. (2013). Mechanisms for promoting Iran’s social asset according to 20-year perspective plan. Strategy, 22(1). [In Persian]. https://dor.isc.ac/dor/20.1001.1.10283102.1392.22.1.3.2
Sam Aram, E., & Mansouri, S. (2017). Explaining the concept of social resilience and analyzing its measurement indicators. Social Development & Welfare Planning, 8(32), 1-31. [In Persian]. https://doi.org/10.22054/qjsd.2017.8424
Sarajzadeh, S. H., Shariati Mazinani, S., & Saber, S. (2004). Relationship between degrees and types of religiosity and social tolerance. Social Sciences, Ferdowsi University of Mashhad, 1(4), 109-142. [In Persian]. https://doi.org/10.22067/jss.v0i0.3092
Scarman, Lord. (1981). The Scarman report: The Brixton disorders, 10-12 April 1981. London: HMSO (Her Majesty's Stationery Office).
Seeman, M. (1966). Alienation, membership and political knowledge: A comparative study. Public Opinion Quarterly, 30(3), 353-367. https://doi.org/10.1086/267429
Sharifi, S. (2013). A study on the role of modern social networks in changing women’s behavior in Iran over the last decade [Master’s thesis in Women's Studies, Islamic Azad University, Science and Research Branch]. Faculty of Humanities. [In Persian].
Taheri Damaneh, M. (2015). An analytical study of the images of Iranian society in the minds of educated young people based on the Causal Layered Analysis (CLA) method [Doctoral dissertation, University of Tehran]. Faculty of Management. [In Persian].
Turner, J. H., Beeghley, L. & Powers, C. (2012). The emergence of sociological theory. Sage. https://dokumen.pub/the-emergence-of-sociological-theory-7thnbsped-1452206236-9781452206233.html 
Velthuis, E., Verkuyten, M., & Smeekes, A. (2021). The different faces of social tolerance: Conceptualizing and measuring respect and coexistence tolerance. Social Indicators Research, 158(3), 1105-1125. ‏https://link.springer.com/article/10.1007/s11205-021-02724-5   
Verkuyten, M., & Killen, M. (2021). Tolerance, dissenting beliefs, and cultural diversity. Child Development Perspectives, 15(1), 51-56. https://doi.org/10.1111/cdep.12399   
Vogt, W. P. (1997). Tolerance and education: Learning to live with diversity and difference. Thousand Oaks, CA: Sage.
Vollhardt, J. K., Migacheva, K., & Tropp, L. R. (2009). Social cohesion and tolerance for group differences. In J. de Rivera (Ed.), Handbook on building cultures of peace (pp. 139–152). Springer. https://doi.org/10.1007/978-0-387-09575-2_10 
Wijayanti, T., & Kurniawan, M. A. (2023, August). Strengthening the character of tolerance through habituation of kindness as an effort to anticipate conflicts in multicultural communities in Tempur Village, Jepara Regency. In 4th Annual Civic Education Conference (ACEC 2022) (pp. 668-678). Atlantis Press. https://doi.org/10.2991/978-2-38476-096-1_71
Zokaei, M., & Amiri Moqaddam, M. (2021). The social construction of tolerance in everyday urban life. Journal of Applied Sociology, 32(4), 1-24. [In Persian]. https://doi.org/10.22108/jas.2021.124458.1958