نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد جامعهشناسی، دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
2 دانشجوی دکتری، دانشکده اقتصاد و علوم اجتماعی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background and Aim: Adolescence marks a crucial phase in personal development, representing a transformative period physically, physiologically, and psychologically. During these ages, the rapid and extensive changes that occur make it a sensitive and critical time for the emergence and growth of body image concerns. Considering the increasing influence of social media in the daily lives of today's adolescents and its key role in shaping perceptions and behaviors, this research examined the status of body image concerns among female students and analyzed the relationship between these concerns and the type, motivation, and intensity of their social media use.
Data and Method: This study employed a quantitative, survey-based approach. A sample of 321 female students was selected using Cochran's formula and a random sampling method. Data were collected using the Body Self-Image Questionnaire – Short Form (BSIQ-SF) and a researcher-made social media questionnaire. The reliability of these instruments was assessed using Cronbach's alpha and Composite Reliability (CR), while validity was determined through Average Variance Extracted (AVE) and diagnostic validity. Data analysis was conducted at both descriptive and inferential levels using the Partial Least Squares (PLS) method.
Findings: The descriptive findings revealed that students expressed some concerns about their body image. More specifically, body image concerns among female students ranged from moderate to high. The results showed a significant relationship between the type, motivation, and intensity of social media use and body image, collectively predicting 21% of the variance in the dependent variable.
Conclusion: Based on the findings, educational institutions and policymakers should prioritize promoting media literacy and critical thinking skills. Furthermore, organizing training courses for students on the conscious and informed use of social media is essential.
Key Message: Recognizing the complexity of the relationship between social media and body image concerns, this research demonstrates that merely the type of media or duration of use is not a complete explanation. Instead, to deeply understand this connection, it's crucial to examine more nuanced aspects of social media use, such as its type, motivation, and intensity.
کلیدواژهها [English]
مقدّمه و بیان مسأله
بدن مادهای پایاننایافتنی برای عملکردهای اجتماعی و بازنماییها است. ممکن نیست بتوانیم از یک انسان سخن بگوییم بدون آنکه ابتدا فرض بگیریم چنین انسانی دارای بدنی محسوس و دارای حساسیتهای خاص خود باشد. همانطور که مرلئو پونتی[1] (1962) میگوید: «بدن ابزار عام ادراک جهان است». بسیاری از عملکردهای اجتماعی، بدن را در مرکز موضوع خود قرار میدهند عملکردهای سلامت، بهداشت، فعالیتهای فیزیکی و ورزشی، بدنسازی، نمایش، رقص، روابط زیباشناسانه (آرایش، خالکوبی، سوراخکردن پوست، بدنآرایی)، موسیقی، استفاده از داروهای خاص، الکل، روانگردانها و غیره. همه این فعالیتها روابط خاصی را با بدن خود، دیگران، ارزشها و غیره ایجاب میکنند و همۀ این ابعاد میتوانند موضوعهایی برای کنجکاوی پژوهشگرانه جامعهشناسان و انسانشناسان باشند (بروتون[2]، 1392).
تصویر بدن یک ساختار چندبعدی است که شامل نحوه درک، تفکر، احساس و ارزیابی ما نسبت به بدنمان است (Cash, 2004). مفهوم تصویر بدن به این موضوع اشاره میکند که شخص چگونه بدن خود را تجربه میکند. بهعبارتدیگر، شخص چگونه بدن خود را میبیند، چه احساسی نسبت به آن دارد و چقدر از بدن خود راضی است. نکته کلیدی این است که این موضوع امری عینی نیست و بیشتر شامل ادراکات، باورها، افکار و احساسات شخص در مورد بدنش است (Cash, 2008). تصویر بدن بهویژه در بین نوجوانان و دانشآموزان از اهمیت خاصی برخوردار است. نوجوانی که دارای تصور مثبت از خود نیست؛ ممکن است در جمع همکلاسیهای خود جایگاه اجتماعی مطلوبی نداشته باشد، احساس کند که مورد پذیرش و احترام دیگران نیست. این امر باعث میشود که وی انگیزه خود را برای کسب دانش و پیشرفت تحصیلی از دست بدهد. همچنین، نوجوان بهدلیل احساس تنهایی و انزوا، از ارتباطات اجتماعی خود میکاهد. این امر بهتدریج به کاهش عزتنفس و احساس عدم کارایی و بیکفایتی در وی منجر میشود (قدرتی و همکاران، 1395؛ یارمحمدیان، مولوی و ایران پور، 1382).
نوجوانی بهدلیل نوع و میزان تغییراتی که در این سن رخ میدهد، دورهای حیاتی برای رشد نگرانی از تصویر بدن است. تردید چندانی وجود ندارد که مهمترین تغییراتی که جوانان باید خود را با آن تطبیق دهند، گستره تحولات جسمانی است که طی دوره نوجوانی رویداده و با بلوغ همراه است. بلوغ پیوند نزدیکی با تغییرات جسمی دارد. اینگونه تغییر و تحولات لاجرم تأثیر عمیقی بر فرد باقی میگذارند. در این دوره بدن از نظر شکل و اندازه دچار تغییرات شدیدی میشود و چندان تعجبی ندارد که بسیاری از نوجوانان در راه تطبیق خویش با اینگونه تغییرات دورهای از عدم تعادل جسمانی را پشت سر میگذارند (هِندری[3] و همکاران، 1380). پژوهشها نشان میدهد تغییرات این دوره از زندگی بر تصویر بدن نوجوانان تأثیرگذار است (Nair & Kotian, 2023; Alharballeh & Dodeen, 2021; Zhang et al., 2020 ) همچنین پژوهشها نشان میدهد که نگرانی از تصویر بدن در نوجوانان با مشکلات عاطفی و رفتاری (Ren et al., 2018) بروز علائم روانی (Zhang, Liu & Sun, 2021) اختلالات خوردن، چاقی و اضافهوزن (Volker, Reel, & Greenleaf, 2015) افسردگی (Bornioli et al., 2021) عزتنفس (Ajmal, 2019) و بهداشت عمومی (Bucchianeri & Neumark, 2014) اختلالات رشد، ترس از افزایش وزن، کاهش شدید وزن، بروز اختلالات خوردن و پرخوری (احمدنیا، 1385؛ لطفآبادی، 1378) کاهش سلامت، رضایت و کیفیت زندگی (Heshmat et al., 2015) مرتبط است. علاوه بر این تصور بدن میتواند بر ایجاد روابط صمیمی بینفردی، احساس تعلق و دلبستگی (هاشمیان و همکاران، 1400) بهبود سلامت و کیفیت زندگی دانشآموزان (Liu et al., 2019) و خودکارآمدی و عملکرد تحصیلی (عابد و کشاورز، 1395) آنان تأثیرگذار باشد.
تصویر ذهنی ما از بدن صرفاً براساس آنچه خود را شبیه به آن میپنداریم شکل نمیگیرد، بلکه عوامل مختلفی ازجمله توسعه فناوریهای جدید، چرخش به مدرنیته متأخر، افزایش فرهنگ مصرفی و غیره، باعث افزایش توجه به بدن در جوامع امروزی شده است (اباذری و حمیدی، 1387). یکی از جنبههای توسعه فناوریهای نوین گسترش استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی آنلاین هستند. رسانههای اجتماعی پلتفرمهای بسیار بصری و متمرکز بر ظاهر هستند که فرصتهای زیادی برای درگیرشدن در رفتارهای القاءکننده نارضایتی از بدن ایجاد میکنند (Rodgers, 2016). با توجه به مطالعات مختلف، استفاده نوجوانان از تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی بهطور چشمگیری افزایش یافته است. براساس گزارش مرکز تحقیقات پیو[4]، تقریباً تمام نوجوانان به تلفن هوشمند دسترسی دارند و ساعتهای زیادی را در شبکههای اجتماعی سپری میکنند.(Perrin, 2015) همچنین، گزارش مؤسسه تحقیقات روزنامهنگاری رویترز[5] نشان میدهد که رویدادهای اخیر مانند همهگیری کرونا و جنگ اوکراین، این روند را تسریع کرده است .(Nielsen et al., 2023) در ایران نیز، براساس گزارش مرکز آمار ایران (1400)، عضویت و زمان حضور روزانه در شبکههای اجتماعی بهطور قابلتوجهی افزایش یافته و انتظار میرود این روند در میان نوجوانان حتی سریعتر باشد.
با توجه به آمارهای فوق، میتوان نتیجه گرفت که نوجوانان نسل حاضر به شدت به دنیای دیجیتال وابسته شدهاند و این وابستگی تأثیرات عمیقی بر زندگی روزمره، روابط اجتماعی و سلامت جسمی و روانی آنها دارد (Kwon, 2020). این امر باعث شده است که برخی از دختران و زنان ایرانی بهدنبال رعایت رژیم غذایی لاغری برای رسیدن بهتناسب اندام باشند. این دغدغه و توجه بیش از حد، آنها را به اتخاذ رفتارهایی افراطی برای مطابقت با الگوهای فرهنگی زیبایی چهره و اندام که در رسانههای اجتماعی و صنعت زیبایی تبلیغ میشود، ترغیب میکند. این رفتارهای افراطی میتواند عواقب نامطلوبی را برای سلامتی آنها به همراه داشته باشد (احمدنیا، 1385)؛ بنابراین شناخت ابعاد این مسئله و شناسایی رابطه پیچیده آن با رسانههای اجتماعی ضروری است؛ اما باتوجهبه شیوع نگرانی از تصویر بدن در کشور (Heshmat et al., 2015) بیشتر مطالعات در این زمینه بر روی زنان متمرکز بوده است تا دانشآموزان (سهرابزاده و همکاران، 1398؛ احمدی و همکاران، 1395؛ قادرزاده، قادرزاده و حسن پناه، 1391) حتی پژوهشهای داخلی که این موضوع را در بین دانشآموزان موردتوجه قرار دادهاند عمدتاً از منظری روانشناسانه (سراوانی و شیرازی، 1397؛ هاشمییان و همکاران، 1400) آن را مطالعه نمودهاند درحالیکه برای شناخت کامل عوامل مؤثر بر نگرانی از تصویر بدن در بین دانشآموزان لازم است که این مسئله از منظر جامعهشناختی نیز مورد بررسی قرار گیرد؛ همچنین از آنجایی که در اکثر تحقیقات، رسانههای اجتماعی بازمان صرفشده مفهومسازی شده است، رویکرد دقیقتری برای اندازهگیری استفاده از آن مورد نیاز است. زیرا استفاده از رسانههای اجتماعی یکسان نیست و همه کاربران در معرض محتوای یکسانی قرار نمیگیرند، باتوجهبه این موارد، این تحقیق درصدد است تا با بررسی جامعهشناختی نگرانی از تصویر بدن در بین دانشآموزان دختر به شناسایی رابطه آن با رسانههای اجتماعی بپردازد؛ بنابراین این پژوهش در پی پاسخ به این سؤالات است که وضعیت نگرانی از تصویر بدن در بین دانشآموزان چگونه است؟ ابعاد مختلف رسانههای اجتماعی (نوع، انگیزه، شدت) تا چه حد میتوانند تبیینکننده نگرانی از تصویر بدن در بین دختران دانشآموز باشند؟ در همین راستا این تحقیق برای پاسخ به سؤالات پژوهش با مرور ادبیات تجربی و نظری یک الگوی نظری مناسب ترسیم میکند و آن را مورد آزمون قرار میدهد.
پیشینه تجربی
ویسی، نورمحمدی و باباشاهی (1400) در پژوهش خود نتایج نشان دادند که بین مدت زمان استفاده از رسانههای اجتماعی با نارضایتی از تصویر بدنی و اختلالات خوردن، ارتباط معنیداری وجود دارد. علوی (1399) در مطالعه خود، به این نتایج رسید: متغیر ترس از تصویر بدنی با میزان استفاده از شبکههای اجتماعی رابطه مثبت و معنادار داشت که معناداری این روابط در زنان بیشتر از مردان بود. سهرابزاده و همکاران (1398) در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که رابطۀ شبکههای اجتماعی مجازی و تصویر ذهنی از بدن معنیدار است. تحلیل رگرسیون چندمتغیره رضایت از تصویر بدن نشان داد که از 6 متغیر استفاده از فیسبوک، توییتر، گوگلپلاس، واتسآپ، تلگرام و اینستاگرام تنها دو متغیر فیسبوک و اینستاگرام توانستهاند رضایت از تصویر بدن را پیشبینی کنند. یافتههای مطالعه اکبرزاده، رضوی زاده و شیخی (1398) نشان داد، با افزایش مصرف اینستاگرام، تمایلات مدرن زنان در مدیریت بدن افزایش مییابد. همچنین نحوه مصرف اینستاگرام با نحوه مدیریت بدن در ارتباط است، علاوه بر این یافتهها نشان میدهند زنانی که صفحات سلبریتیها را دنبال میکنند، میزان رضایتشان از ظاهر و بدن خود پایینتر است. یافتههای پژوهش احدزاده و رودسری (1395) بیانگر آن بود که فعالیتهای مرتبط با تصاویر ایدئال در فیسبوک پیشبینیکننده معنادار ایماژ منفی از بدن و اختلاف از خود است. یافتههای مطالعه عدلیپور، قاسمی و برندگی (1393) نشان داد که بین مدتزمان عضویت در فیسبوک، میزان استفاده از فیسبوک، میزان مشارکت و فعال بودن کاربران در فیسبوک و واقعی تلقی کردن محتوای فیسبوک با تصور بدن در میان دانشجویان دختر و پسر رابطه معنادار مثبتی وجود دارد. همچنین میانگین تصویر بدن برحسب جنس افراد متفاوت است. یافتههای پژوهش حقیقتیان، کاوه زاده و کیوان آرا (1391) نشان میدهد که رسانه، خانواده، مدرسه و اطرافیان از عناصر تأثیرگذار بر تصویر بدن هستند و از میان این عناصر، رسانه قدرت تبیین بیشتری داشته است. نتایج پژوهش احمدی و همکاران (1395) نشان داد که میان متغیرهای پذیرش اجتماعی، احساس فشارهای اجتماعی، سرمایة فرهنگی، وضعیت شغلی و تأهل، طبقة اجتماعی و استفاده از رسانههای جمعی خارجی با مدیریت بدن رابطة مستقیم و معناداری وجود دارد و متغیرهای پژوهش توانستهاند 41 درصد از متغیر تصویر بدن را پیشبینی کنند.
چاکمک و تانریوور[6] (2024) یه این نتیجه رسیدند که اعتیاد به رسانههای اجتماعی میتواند منجر به افزایش عوامل خطر چاقی و در نتیجه اختلال در ادراک بدن در جوانان شود. ژو[7] (2023) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که بین رضایت از تصویر بدن و میزان قرارگرفتن در معرض رسانهها همبستگی منفی وجود دارد. نارضایتی از بدن با درگیری بیشتر در محتواهای خاص و شدت مرور، بیشتر خواهد شد. بنیتو و دوران[8] (2023) در تحقیق خود دریافتند که استفاده شدید از رسانههای اجتماعی با نارضایتی از بدن، اعتمادبهنفس پایین، رفتارهای پرخطر و اختلالات خوردن مرتبط است. نتایج تحقیق گوپتا، جاسی و کربس[9] (2023) نشان داد که رسانههای اجتماعی مبتنی بر تصویر و انگیزههای مبتنی بر ظاهر، ارتباط مثبتی با علائم بدشکلی بدن دارند. گورسکا[10] و همکاران (2023) در مروری نظاممند به این نتایج دست یافتند: صرف زمان بیشتر برای دنبالکردن رسانههای اجتماعی، اختلالات تصویر بدن را در بین زنان و مردان جوان تشدید میکند. استفاده مشکلساز، منفعل و متمرکز بر تصویر در رسانههای اجتماعی، خطر ایجاد نارضایتی از خود و نگرانیهای بدن را افزایش میدهد. رفتارهای اختلال در خوردن بهطور قابلتوجهی با استفاده مکرر از پلتفرمهای رسانه اجتماعی مرتبط است. اسکالی، سوردز و نیکسون[11] (2023) در مطالعه خود دریافتند که نارضایتی از بدن بهطور قابلتوجهی با زمان صرف شده در رسانههای اجتماعی ارتباط دارد. جرار، آووبامیسه و نویک[12] (2022) در پژوهشی خود نشان دادند که بین استفاده از رسانههای اجتماعی و نارضایتی از بدن رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین یافتهها بیان میکند که کاربرانی که بیشترین استفاده از رسانههای اجتماعی را دارند بهطور قابلتوجهی بیشتر از نارضایتی بدن رنج میبرند. یونگ[13] و همکاران (2022) در مطالعه خود دریافتند، یافتههای کلی، مسیرهای احتمالی را نشان میدهد که از طریق آن شدت استفاده از رسانههای اجتماعی ممکن است بر نتایج تصویر بدن در زنان جوان تأثیر بگذارد. نتایج پژوهش خدابخش و لنگ[14] (2020) نشان داد که بین استفاده از رسانههای اجتماعی و ارزیابی تصویر بدن رابطه منفی وجود دارد. این بدان معنی است که اگر جوانان بیش از حد از رسانههای اجتماعی استفاده کنند، ممکن است ارزیابی منفی از تصویر بدن خود داشته باشند. نتایج پژوهش سالومون و برون[15] (2019) حاکی از آن بود که میزان زمان صرف شده برای استفاده از رسانههای اجتماعی شرم بدنی بیشتری را در میان نوجوانان پیشبینی میکند. نتایج مطالعه ورنهولت[16] (2018) نشان داد که یک رابطه مثبت، اما ضعیف بین زمان صرف شده در رسانههای اجتماعی بصری و نارضایتی از بدن وجود دارد، بااینحال، به نظر نمیرسد استفاده فعال در مقابل استفاده غیرفعال از رسانههای اجتماعی بصری بر این رابطه تأثیر بگذارد. یافتههای مطالعه کایوپرادوب[17] و همکاران (2017) حاکی از آن بود که استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی برای محتواهای مرتبط با تصویر بدن و رفتارهای غذایی، با رضایت از تصویر بدن رابطه منفی داشت؛ همچنین زمان صرف شده در اینترنت، با کاهش رضایت از تصویر بدن و رفتارهای غذایی مشکلساز همراه بود. نتایج پژوهش فردولی[18] و وارطانیان (2016) نشان داد مطالعات همبستگی بهطور مداوم نشان میدهد که استفاده از رسانههای اجتماعی با نگرانیهای مربوط به تصویر بدن در بین زنان و مردان جوان مرتبط است.
بهطورکلی مرور تحقیقات داخلی حاکی از چند شکاف مهم در ادبیات تصویر بدن است: اول، کمتوجهی به تصویر بدن در بین نوجوانان، بهویژه دانشآموزان بهخصوص در جامعه مورد بررسی (جهرم). در کل تحقیقات داخلی بر روی زنان و دانشجویان متمرکز بوده است و فراوانی تحقیقات در بین نوجوانان بهخصوص دانشآموزان بسیار کمتر است؛ بنابراین تحقیقات بیشتری در میان نوجوانان در این زمینه موردنیاز است. دوم، تعداد کمی از مطالعات داخلی ابعاد مختلف رسانههای اجتماعی را مورد بررسی قرار دادهاند. سوم، تحقیقات قبلی اغلب رسانههای اجتماعی را با زمان صرف شده مفهومسازی کردهاند درحالیکه این مطالعه پیشنهاد میکند که تعیین زمان صرف شده برای اندازهگیری رابطه رسانههای اجتماعی و تصویر بدن کافی نیست. از طرفی، نتایج متفاوت تحقیقات علمی در مورد تأثیر زمان صرف شده در رسانههای اجتماعی نمیتواند اتکای محکمی برای تأثیر رسانهها بر تصویر بدن ایجاد نماید؛ به همین دلیل، میتوان استدلال کرد که اندازهگیری زمان صرف شده در رسانههای اجتماعی معیار کافی برای توضیح ماهیت مبهم رسانههای اجتماعی و فضاهای اجتماعی آنلاین نیست (Eckersley, 2011). رابطه بین رسانههای اجتماعی و تصویر بدن چندوجهی و پیچیده است و صرفاً با نوع رسانه استفادهشده و زمان صرف شده نمیتوان آن را توضیح داد و باید از معیارهای ظریفتر دیگری استفاده نمود؛ تحقیقات خارجی نیز اگرچه تا به امروز ثابت کرده است که استفاده از رسانههای اجتماعی با افزایش نارضایتی از بدن همراه است، اما این تأثیرگذاری با ابهاماتی همراه است و مطالعات برای شناسایی عناصر مثبت و منفی رسانههای اجتماعی برای جوانان ادامه دارد (Radovic et al., 2017)؛ بنابراین مطالعه حاضر با مفهومسازی دیگری از رسانههای اجتماعی و ابعاد آن (شدت، نوع و انگیزه استفاده) در بین دختران نوجوانان سعی میکند تا شکافهای مذکور را پوشش دهد.
ملاحظات نظری
نظریه فرهنگی اجتماعی تامپسون و استیس[19] (2001)، رسانههای غربی را بهعنوان منبع اصلی نارضایتی از بدن، بهویژه در میان زنان جوان، معرفی میکند. براساس این دیدگاه، شیوع نارضایتی از بدن در میان زنان، اعم از جوان و مسن، پیامد اجتنابناپذیر نمایش الگوهای ایدئال بدن در رسانهها است که به رفتارهای ریاضتگونه در بین آنان منجر میشود. تامپسون اشاره میکند که در جوامع غربی، تأکید فراوانی بر ظاهر فیزیکی وجود دارد و هنجارهای ثابت و مشخصی برای جذابیت ظاهری تعریفشده است. باور عمومی بر این است که افرادی که از جذابیت ظاهری برخوردارند، به جایگاه اجتماعی مطلوبتر، موفقیت بیشتر، زندگی کاملتر و مزایای بیشتری در روابط بینفردی و موقعیتهای اجتماعی دست مییابند. بهعنوانمثال، این باور وجود دارد که افراد جذابتر، احتمال بیشتری برای دریافت کمک و فرصت بالاتری برای پیشرفت و کسب شهرت دارند.
گیدنز[20] از جامعهشناسان معاصری است که مفهوم تصویر از بدن را در قالب مفاهیم کلانتری چون هویت شخصی و خود مطرح میکند. او از تجربه معرفت به خود و تغییرات گستردهتری که از هجوم مدرنیسم پا به عرصه وجود گذاشتهاند بحث میکند (مایلز[21]، 1392: 38). از نظر او تجدد، تغییراتی ریشهای در کیفیت زندگی روزمره پدید میآورد و بر خصوصیترین وجوه تجربیات ما تأثیر مینهد. او معتقد است تجدد را باید بهعنوان نوعی نهاد اجتماعی درک کرد. با این وصف، تغییرات حاصل از نهادهای امروزین بهطور مستقیم با زندگی فردی و بنابراین با «خود» ما درهم میآمیزند (گیدنز، 1378: 15). بازتابندگی «خود» همراه با نفوذ نظامهای مجرد بهطرزی فراگیر جسم آدمی و فرایندهای روانی او را تحت تأثیر قرار میدهد. در عصر تجدد، جسم مادی را کمتر از گذشته بهعنوان موجودیتی برونی در نظر میگیرند که باید خارج از هرگونه کنترل درونی به انجام وظیفه مشغول باشد. واقعیت آن است که خود جسم مادی نیز بهطرزی بازتابی بسیج میشود. آنچه ممکن است نوعی خودشیفتگی بهحساب آید در عمل چیزی نیست جز تجلی گرایش عمیقتری به «ساختن بدن» و کنترل آن. در اینجا ارتباط کاملی بین توسعه جسمانی و شیوه زندگی به چشم میخورد که بهعنوان مثال در رژیم گرفتنهای مرسوم بهخوبی تشخیص داده میشود (گیدنز، 1378: 24).
بدن فقط نوعی موجودیت ساده نیست؛ بلکه بهعنوان وسیلهای عملی برای کنار آمدن با اوضاعواحوال و رویدادهای برونی مورد استفاده قرار میگیرد. حالات چهره و دیگر حرکات بدن فراهم آورنده محتوای اساسی همان قرائن و امارات و نشانههایی است که ارتباطات روزمره ما مشروط به آنها است. برای آنکه یاد بگیریم یک عامل صلاحیتدار باشیم یا بهعبارتدیگر برای آنکه بتوانیم بهطور مساوی با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی شریک شویم باید قادر باشیم نظارتی مداوم و موفقیتآمیز بر چهره و بدن خویش اعمال کنیم (گیدنز، 1378: 86). کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص بهوسیله آن روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ میدارد و درعینحال «خود» نیز به طرز کموبیش ثابت از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار میگیرد (گیدنز، 1378: 89). گیدنز در این زمینه به رژیمهای غذایی و پوشاک اشاره میکند. از نظر او رژیمها همیشه از نوعی سازماندهی اجتماعی و فرهنگی پیروی میکنند. رژیمها برای هویت شخصی اهمیتی اساسی دارند چون عادتهای رفتاری را با بعضی از جنبههای مشهود ظواهر بدن مربوط میسازند (گیدنز، 1378: 94).
بنابراین، از نظر گیدنز بازتابندگی خود تا محدوده بدن ما نیز امتداد مییابد و در اینجا بدن جزئی از یک نظام کنشی است و نه صرفاً یک شیء منفعل. نظارت بر فرایندهای جسمانی، جزء ذاتی نوعی توجه بازتابی مداوم است که فاعل باید نسبت به رفتار خویش نشان دهد (گیدنز، 1378: 114). واقعیت این است که رژیمهای ویژه بدنسازی و توجه به آراستگی و نظافت جسم در طی دوره اخیر تجدد، بدن را در برابر گرایشهای بازتابی مداوم، خاصه در شرایطی که کثرت انتخاب وجود داشته باشد، تأثیرپذیر ساخته است. هم برنامهریزی و تنظیم زندگی و هم پدیدآمدن گزینههایی برای انتخاب شیوه زندگی بهطور اصولی با رژیمهای غذایی درهمآمیختهاند. کاملاً کوتهبینانه خواهد بود اگر این پدیده را فقط بهعنوان تغییر الگوهای آرمانی ظواهر جسمانی (مثلاً رواج باریک اندامی یا جوان نمایی) یا فقط بهعنوان تأثیرات بازتابی تبلیغات تجارتی مورد تفسیر و تحلیل قرار دهیم. واقعیت این است که ما بیشازپیش مسئول طراحی بدنهای خویش میشویم (گیدنز، 1378: 149).
از نظر گیدنز در مدرنیته ما با این پرسش روبرو هستیم که چگونه باید زندگی کرد؟ از نظر او پاسخ به این پرسش چه در سطح فردی و چه در سطح کلان اجتماعی هر روز در حال تغییر است؛ از طرف دیگر رسانههای ارتباطجمعی، مهمترین ابزار گردآوری و انتقال آخرین پاسخها هستند (گیدنز، 1377). از نظر او نقش رسانهها این است که ماهیت ارتباط بین قلمرو عمومی و خصوصی را بازتعریف میکنند؛ بنابراین شما افرادی را میبینید که خصوصیترین ابعاد زندگی خود را در برنامههای تلویزیونی و رسانهها مطرح میکنند و بخشهایی از زندگی را که ما تصور میکردیم خصوصی هستند، عمومی میکنند (گیدنز، 1384: 136). تأثیر رسانههای ارتباطجمعی فقط در جهت کثرتگرایی و تنوعطلبی نیست. رسانههای جمعی ما را به موقعیتهایی هدایت میکنند که شخصاً هرگز امکان تماس یا آشنایی مستقیم با آنها را نداشتهایم (گیدنز، 1378: 124).
رسانههای ارتباطجمعی بهطور جاری عرضهکنندۀ شیوههای زندگی معینی هستند که طبعاً هر کس باید در آرزوی آنها باشد. شیوه زندگی منعطف بهوفور به صورتهای مختلف در برابر چشمها به نمایش گذاشته میشود و چنان تصویر میشود که انگار به زحمتش میارزد. ولی مهمتر و زیرکانهتر از این، تأثیر گفتههایی است که راویان تصویرهای وسایل ارتباطجمعی به گوش شنوندگان میرسانند. در اینجا لزوماً صحبت از نوعی شیوه زندگی آرمانی به میان نمیآید. در عوض گفتارهای همراه تصویر چنان تهیه و تدوین میشوند که خواننده یا تماشاگر بتواند خود را آگاهانه یا ناآگاهانه در قالب شخصیتهای خوشبختی ببیند که درصحنه نمایش حضور دارند. تردیدی نیست که نمایشها، فیلمها یا دیگر برنامههای خوشمنظر و عامهپسند نوعی گریز از واقعیتهای نامطبوع روزمره است و در واقع نوعی جانشین برای رضایتهایی واقعی که در زندگی اجتماعی عادی حاصلشدنی نیستند؛ اما شاید مهمتر از این همان روایتهایی باشد که در اینگونه برنامهها از شیوه تفکر و زندگی شخصیتهای مثبت و مطبوع عرضه میدارند. روایتهایی که بهطور غیرمستقیم القاکنندۀ الگوهایی برای ساختن و پرداختن «خود» تماشاگر یا خواننده خواهند بود (گیدنز، 1378: 278). این رسانهها مملو از محتواهای مرتبط با «بدن ایدئال» هستند. این محتواها اغلب تمایل دارند تصاویر بدنهای ورزشی، عضلانی و بدون چربی، با بازوهای بزرگ، سفت و محکم را برای پسران و ایده آلهای بدن زیبا، متناسب، لاغر، باریک و بدون چربی را برای دختران تبلیغ کنند (Betz & Ramsey, 2017).
بهطورکلی میتوان گفت که در شرایط تجدد رسانههای جمعی آیینه تمامنمای واقعیتها نیستند. بلکه بخشی از آنها را نشان میدهند. ولی این سخن بدان معنا نیست که ما باید نتیجه بگیریم رسانههای جمعی قلمرو خودمختاری متشکل از «فرا واقعیتها» خلق کردهاند که در آنجا علامتها یا تصویرها قادر مطلق و همهکارهاند (گیدنز، 1378: 49). افراد در برابر پدیده کالاپرستی واکنشهایی مفسرانه و خلاق از خود نشان میدهند. این امر هم در قلمرو رسانههای ارتباطجمعی مصداق مییابد و هم در زمینۀ مصرف بیواسطه. واکنش در برابر تلقینهای نمایشی و گفتاری رسانههای ارتباط جمعی را نمیتوان صرفاً براساس محتوای پیامهای پخششده مورد ارزیابی قرار داد. افراد معمولاً فعالانه بین انواع اطلاعات موجود تمایز قائل میشوند و آنها را برحسب معیارهای خاص خود تفسیر میکنند (گیدنز، 1378: 279)؛ بنابراین هنگام بررسی رابطه بین رسانههای اجتماعی و نگرانیهای مربوط به تصویر بدن باید انواع خاصی از استفاده از رسانههای اجتماعی را شناسایی کرد. در واقع، نوع استفاده از رسانههای اجتماعی یکسان نیست، زیرا میتواند از ساختن پروفایل شخصی (مثلاً پست کردن عکسها و بهروزرسانیهای وضعیت) تا تعامل با محتوای کاربران دیگر (مثلاً «پسندیدن» و نظر دادن روی پستهای دیگران) بسیار متفاوت باشد. علاوه بر این، ماهیت استفاده از رسانههای اجتماعی را میتوان بهعنوان یک فرآیند تعاملیتر ارتباطی در مقایسه با مصرف غیرفعال محتوای رسانههای سنتی درک کرد: برخلاف محیط رسانههای سنتی که افراد بهطور غیرفعال در معرض محتوا قرار میگیرند، محیط رسانههای اجتماعی امکان تعامل بیشتر را برای کاربران فراهم میکند که به آنها اجازه میدهد محتوای رسانهای خود را ایجاد و به اشتراک بگذارند و همچنین به محتوای ایجادشده توسط دیگران (عکس، فیلم، موسیقی و رقص و غیره) پاسخ دهند (Kim & Chock, 2015). بهاینترتیب، این امکانات به افراد اجازه میدهند تا یک «خودِ عمومی» را شکل داده و آن را به دیگران عرضه کنند. این ابراز وجود، شامل طیفی از فعالیتها است: بیان عقاید و نظرات در مورد موضوعات مختلف، به اشتراک گذاشتن احساسات و وقایع روزمره زندگی، تبادل تجربیات گوناگون و همچنین انتشار مطالب، تصاویر و فیلمهای شخصی. در این فرآیند، فرد بدون هیچ اجبار بیرونی و صرفاً براساس تمایل و ارادهی خود، به نمایش و اشتراکگذاری این موارد با دیگران مبادرت میورزد (Tavassoli & Jalalvand, 2015).
از طرفی دیگر محققان حوزه رسانههای اجتماعی بر این باورند که تمرکز صرف بر مدتزمانی که افراد در شبکههای اجتماعی سپری میکنند، ممکن است ارزیابی نسبتاً سطحی از رابطه رسانههای اجتماعی و تصویر بدن ارائه دهد (Brailovskaia & Margraf, 2018). به همین دلیل بهجای آن، مفاهیم شدت و انگیزه استفاده، بهعنوان دو متغیر مهم مطرحشده است. شدت استفاده به این معناست که فرد تا چه اندازه درگیر و وابسته به رسانههای اجتماعی است و این پلتفرمها چه جایگاهی در زندگی روزمره او دارند (Boer et al., 2022). منظور از انگیزه استفاده نیز این است که استفاده از رسانههای اجتماعی برای برآوردن نیازهای خاص روانی و اجتماعی انجام میشود. این رسانهها طوری طراحیشدهاند که فضایی برای برآورده کردن اینگونه نیازها فراهم میکنند. نیاز به تأیید، تحسین و مقایسه اجتماعی و همچنین تمایل به بروز بودن و مدرن بودن، ازجمله انگیزههای اصلی انسان برای استفاده از شبکههای اجتماعی هستند. تحقیقات نشان دادهاند که این سه انگیزه یک ارتباط مستقیم پایدار با استفاده از شبکههای اجتماعی دارند (Reimann et al., 2023). موری و مک آدامز [22] (1938) در طبقهبندی بیستگانهی خود از نیازهای انسانی، بهطور مشخص به نیاز به خودنمایی پرداخته است. وی این نیاز را بهعنوان تمایل فرد به جلبتوجه، تأثیرگذاری بر دیگران، تحریک کنجکاوی و سرگرمسازی اطرافیان تعریف میکند. او ضمن تأکید بر نقش عوامل درونی در شکلگیری رفتار، بر اهمیت محیط و تعامل فرد با آن نیز تأکید میورزد. بهعبارتدیگر، موری معتقد است که رفتار انسان صرفاً از انگیزههای درونی ناشی نمیشود، بلکه متأثر از عوامل بیرونی همچون محیط اجتماعی و فرهنگی نیز هست (رحیمینیک، 1374). اهمیت این نظریه را میتوان در تبیین شیوهی ارائه خود افراد در فضایی مجازی، به ویژه شبکههای اجتماعی، مورد توجه قرار داد. کاربران این فضاها اغلب در جهت ایجاد تصویری محبوب از خود تلاش کرده و بهدنبال شکلدهی شبکهای از روابط اجتماعی هستند. بنابراین، برای بررسی ظریفتر استفاده از رسانههای اجتماعی مطالعه حاضر قصد دارد از معیارهای کلی استفاده از رسانههای اجتماعی فاصله گرفته و به بررسی ویژگیهای متمایز استفاده از رسانههای اجتماعی که بهویژه برای ادراکات تصویر بدن مرتبط هستند، بپردازد.
لذا با توجه به ادبیات نظری و تجربی مرور شده، مدل و فرضیههای تحقیق بهقرار زیر است:
روش و دادههای پژوهش
تحقیق حاضر کمی و از نوع همبستگی است. واحد تحلیل آن فرد و نمونه آماری شامل 321 نفر از دختران دانشآموز شهر جهرم در مقطع متوسطه اول میباشد که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل بودند. نمونهها با استفاده از فرمول کوکران و از طریق نمونهگیری تصادفی از یک جمعیت 1905 نفری انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها از دو پرسشنامه استفاده شد. 1- پرسشنامۀ تصویر بدن خود فرم کوتاه (BSIQ-SF)، این پرسشنامه دارای 9 بعد میباشد که توسط روو[23] (2005) برای سنجش تصویر بدنی در جوانان طراحی شده است و بهصورت یک طیف لیکرت 5 قسمتی عملیاتی شده است. در مطالعه روو (2005) ساختار 9 عاملی پرسشنامه در دو نمونه برازش خوبی داشت (χ2 [df=576] = 2210.19، CFI =.93، NNFI =.92)، (RMSEA =.04) . همچنین بارهای عاملی همگی معنادار بودند (p <.05) و بهطورکلی میانگین بارهای استانداردشده 77/0 بودند. در ایران این ابزار توسط ابراهیمی (1395) استفاده شده و آلفای کرونباخ برای آن بین 69/0 تا 91/0 گزارش شده است. 2- پرسشنامه محققساخته رسانههای اجتماعی که دارای 3 بعد شدتِ استفاده، نوعِ استفاده و انگیزۀ استفاده میباشد.
منظور از شدت استفاده این است که فرد تا چه اندازه درگیر و وابسته به رسانههای اجتماعی است (Boer et al., 2022). این بعد بهوسیله سه سؤال در طیف لیکرت پنج گزینهای عملیاتی شده است. نمره بالاتر در این بعد، نشاندهنده میزان بیشتر درگیری و وابستگی به رسانههای اجتماعی است؛ بهعبارت دیگر، فردی که نمره بالاتری کسب میکند، وابستگی بیشتری به رسانههای اجتماعی دارد و احتمالاً بیشتر تحت تأثیر محتوای آن قرار میگیرد.
منظور از انگیزه استفاده نیز این است که استفاده از رسانههای اجتماعی برای برآوردن نیازهای خاص روانی و اجتماعی انجام میشود. نیاز به تأیید، تحسین و مقایسه اجتماعی و همچنین تمایل به بروز بودن و مدرن بودن، ازجمله انگیزههای اصلی انسان برای استفاده از شبکههای اجتماعی هستند (Reimann et al., 2023). این بعد بهوسیله پنج سؤال در طیف لیکرت پنج گزینهای عملیاتی شده است. نمره بالاتر در بعد «انگیزه استفاده» نشاندهنده میزان بیشتر اهمیت این انگیزهها برای فرد است؛ بهعبارت دیگر، فردی که نمره بالاتری در این بعد کسب میکند، بیشتر بهدنبال برآورده کردن انگیزه به روز بودن، خودابرازی، مقایسه اجتماعی و تأیید و تحسین از طریق رسانههای اجتماعی است.
منظور از نوع استفاده نیز محتواهایی است که امکان تعامل بیشتر را برای کاربران فراهم میکند. به آنها اجازه میدهد محتوای رسانهای خود را ایجاد و به اشتراک بگذارند و همچنین به محتوای ایجادشده توسط دیگران (عکس، فیلم، موسیقی و رقص و غیره) پاسخ دهند. اینگونه محتواهای رسانهای با ایجاد فضای مقایسه ظاهری و ایجاد استانداردهای زیبایی، نارضایتی از بدن و تمایل به لاغری در بین کاربران زن را بیشتر تشویق کنند (Kim & Chock, 2015). این بعد نیز بهوسیله پنج سؤال در طیف لیکرت پنج گزینهای عملیاتی شده است. نمره 5 نشان میدهد که فرد بسیار زیاد به تماشای فیلم، کلیپهای موسیقی و رقص در رسانههای اجتماعی میپردازد و بنابراین، نوع استفاده او از رسانههای اجتماعی بیشتر به سمت محتواهای چندرسانهای تعاملی متمایل است؛ بهعبارت دیگر، نمرهی بالاتر نشاندهندهی استفادهی بیشتر و نمرهی پایینتر نشاندهندهی استفادهی کمتر از این نوع محتواهاست.
مطالعات قبلی نشان دادهاند که نوع محتوایی که افراد در رسانههای اجتماعی با آن درگیر میشوند، میتواند تأثیر قابلتوجهی بر نگرشها و رفتارهای آنها داشته باشد (Kim & Chock, 2015; Betz & Ramsey, 2017). فردی که نمره بالاتری در این بعد کسب میکند، بیشتر در معرض محتوایی قرار میگیرد که میتواند منجر به مقایسه اجتماعی و ایجاد استانداردهای زیبایی غیرواقعی شود. در این تحقیق، از روایی همگرا و تشخیصی استفاده شد و پایایی ابزار پژوهش نیز از طریق آلفای کرونباخ و ضریب پایایی ترکیبی (CR) برآورد گردید که نتایج تفصیلی آن در ادامه آمده است. برای تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزار SPSS نسخه 25 و PLS نسخه 3 استفاده شد و دادهها در دو سطح توصیفی و استنباطی مورد پردازش و تجزیهوتحلیل قرار گرفتند.
همانطور که در جدول 1 مشاهده میشود مقدار پایایی ترکیبی بیشتر از 7/0 و روایی همگرا بیشتر از 5/0 است، بنابراین پایایی ترکیبی و روایی همگرای سازههای پژوهش مورد تأیید قرار میگیرد؛ اما مقدار آلفای کرونباخ تعداد معدودی از سازههای پژوهش از مقدار مفروض 7/0 کمی پایینتر است این به این دلیل است که آلفای کرونباخ یک شاخص محافظهکار است و در محاسبه پایایی کمبرآورد است، اما باتوجهبه اینکه پایایی ترکیبی (CR) شاخص اصلاحشده آلفای کرونباخ میباشد و مقدار آن از حد مطلوب (7/0) بیشتر است بنابراین پایایی ابزار تأیید میگردد.
در تحلیل کمترین مربعات جزئی برای بررسی روایی تشخیصی مدل از معیار فرونل و لارکر[24] (1981) استفاده میشود. جدول 2 این ماتریس را نشان میدهد. باتوجه به اعداد قطر جدول و همبستگیهای زیر آن، روایی تشخیصی نیز تأیید میگردد.
یافتههای پژوهش
نتایج توصیفی تحقیق بیانگر این است که تعداد کل پاسخگویان 321 نفر میباشد 38 درصد از پاسخگویان در پایه هفتم، 6/29 درصد در پایه هشتم و 4/32 درصد در پایه نهم قرار داشتند. از بین رسانههای خارجی اینستاگرام و واتساپ با فراوانی 8/26 و 9/20 و از بین رسانههای اجتماعی داخلی به ترتیب سروش، ایتا و روبیکا با فراوانی 7/42، 5/21 و 1/17 دارای بیشترین استفاده در بین دانشآموزان میباشند. یافتههای توصیفی متغیرهای اصلی پژوهش در جدول 3 قابلمشاهده است. همانطور که مشاهده میشود، میانگین تصویر بدن نشان میدهد که دانشآموزان تا حدودی از تصویر بدن خود اظهار نگرانی کردهاند. بهعبارتدیگر نگرانی از تصویر بدن در بین دانشآموزان در حد متوسط روبه بالا بوده است. از بین ابعاد تصویر بدن، بعد تأثیر منفی و بعد معیارها و آرمانها به ترتیب دارای کمترین و بیشترین میانگین در بین پاسخگویان بودهاند، میانگین ابعاد رسانههای اجتماعی نیز نشان میدهد که بعد نوع استفاده، دارای بیشترین میانگین است؛ این امر بیان میکند که استفادۀ دانشآموزان از محتواهایی مانند عکس، فیلم، موسیقی و رقص و دنبال کردن افراد مشهور در رسانههای اجتماعی در حد متوسط روبه بالا بوده است. همچنین میانگین شدت استفاده از رسانههای اجتماعی نشان میدهد که شدت استفاده از رسانهها توسط دانشآموزان در حد متوسط روبه پایین بوده است. بررسی میانگین انگیزه استفاده از رسانههای اجتماعی نیز نشان میدهد که تمایل به تأیید و تحسین، مقایسه اجتماعی، بروز و مدرن بودن در بین دانش آموزان در حد متوسط روبه پایین بوده است. مقدار کجی و کشیدگی متغیرها نیز باتوجهبه اینکه در بازۀ مثبت و منفی یک قرار دارد، حاکی از توزیع نرمال متغیرها است.
رابطه متغیرهای مورد بررسی در هر یک از فرضیههای پژوهش براساس فن حداقل مربعات جزئی PLS آزمون شده است. در ادامه، شکل 2 و 3 یافتههای مربوط را نشان میدهد. ضریب تعیین تعدیلشده (R2Adj) نشان میدهد که متغیرهای مستقل تحقیق توانستهاند 21 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین نمایند. باتوجهبه ضرایب مسیر رگرسیونی میتوان گفت که شدت استفاده از رسانههای اجتماعی با ضریب مسیر 216/0 نسبت به دو متغیر دیگر تأثیر مستقیم قویتری بر متغیرهای وابسته داشته است. بررسی بارهای عاملی مدل نیز نشان میدهد که اکثر بارهای عاملی نزدیک و بالاتر از 7/. میباشند. این بیانگر این است که گویهها و سؤالات هر متغیر بهخوبی با آن در ارتباط بودهاند.
برای اینکه معنیداری کل مدل مورد ارزیابی قرار گیرد، باید ضرایب رگرسیونی آزمون شود. برای این منظور از روش بوتاستراپ در نرمافزار PLS استفاده شد. نتایج آزمون ضرایب مسیر در شکل 3 قابلمشاهده است. همانطور که مشاهده میشود تمام مقادیر T موجود در مدل از 96/1 بالاتر است. این بدین معناست که رابطه بین نوع استفاده، انگیزه استفاده و شدت استفاده از رسانههای اجتماعی با نگرانی از تصویر بدن معنیدار است؛ بنابراین تمام فرضیهها و بهطورکلی مدل تحقیق مورد تأیید قرار میگیرد.
بررسی نیکویی برازش مدل نشان میدهد که بهطورکلی مدل مناسب هست یا خیر، در این زمینه شاخصهای متعددی در PLS وجود دارد که یکی از مهمترین آنها شاخص Q2 است. این شاخص معیاری از توانایی پیشبینی مدل است که بهطور همزمان کیفیت مدل اندازهگیری و مدل ساختاری را مورد بررسی قرار میدهد. همانطور که در جدول 5 مشاهده میشود تمام مقادیر cv-red (افزونگی روایی متقاطع سازهها) و cv-com (اشتراک روایی متقاطع سازهها)، مثبت و از صفر بیشتر است این اعداد نشان میدهد که مدل اندازهگیری و مدل ساختاری از کیفیت لازم برخوردار است، مقادیر مشاهده شده به خوبی بازسازی شدهاند و مدل توانایی پیشبینی دارد.
بحث و نتیجهگیری
تصویر بدن یک مفهوم پیچیده است که به ادراک، افکار، احساسات و باورهای یک فرد در مورد بدن خود اشاره دارد. این شامل اندازه، شکل، تناسباندام و عملکرد بدن و همچنین احساسات فرد در مورد جذابیت، ارزشمندی و توانایی خود میشود (Halliwell, 2012). هدف پژوهش حاضر بررسی وضعیت نگرانی از تصویر بدن در نوجوانان دختر و رابطه آن با ابعاد رسانههای اجتماعی بود. این مطالعه از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) برای بررسی اثرات مستقیم این سازهها استفاده کرد. نمونه پژوهش شامل 321 نفر از نوجوانان دختر مقطع متوسطه اول شهر جهرم بود.
یافتههای توصیفی پژوهش نشان داد که باتوجهبه میانگین متغیرهای پژوهش، نوجوانان دانشآموز تا حدودی از تصویر بدن خود اظهار نگرانی کردهاند. بهعبارتدیگر نگرانی از تصویر بدن در بین آنان در حد متوسط روبهبالا بوده است. از بین ابعاد نگرانی از تصویر بدن، بعد معیارها و آرمانهای اجتماعی دارای بیشترین میانگین در بین پاسخگویان بوده است این امر بیانگر این است که معیارها و آرمانهای اجتماعی اهمیت برجستهای در تعریف و شکلدهی نگرانی از تصویر بدن نوجوانان دارد. میانگین بعد نوع استفاده، حاکی از آن است که استفادۀ دانشآموزان از رسانههای اجتماعی در زمینۀ عکس، فیلم، موسیقی و رقص و دنبالکردن افراد مشهور در حد متوسط روبه بالا بوده است. همچنین میانگین شدت استفاده از رسانههای اجتماعی نشان میدهد که درگیری شدید دانشآموزان با رسانههای اجتماعی در حد متوسط روبه پایین بوده است. بررسی میانگین انگیزه استفاده از رسانههای اجتماعی نیز بیانگر این نکته است که انگیزه مورد تأیید و تحسین واقعشدن، مقایسۀ خود با دیگران، انگیزه بهروز و مدرن بودن در بین نوجوانان دختر در حد متوسط بوده است.
مدل معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی در این مطالعه نشان داد که نوع استفاده از رسانه اجتماعی با نگرانی از تصویر بدن رابطه معنیداری دارد. این یافتهها نشان میدهد که دخترانی که از رسانههای اجتماعی، بیشتر در زمینۀ عکس، فیلم، موسیقی، رقص و دنبالکردن افراد مشهور استفاده میکنند، بیشتر نگرانی از تصویر بدن را تجربه خواهند کرد. دختران نوجوانی که حسابهای مبتنی بر ظاهر فیزیکی را در پلتفرمهای شبکههای اجتماعی دنبال میکنند، صفحههای اصلی آنها مملو از تصاویر ایدئال از بدنهایی میشود که این امر منجر به مقایسه مکرر با افراد دیگر و در نتیجه تصویر بدنی منفی ایجاد میکند. این یافته با تحقیقات علوی، (1399)؛ اکبرزاده، رضوی زاده و شیخی (1398)؛ احدزاده و رودسری، (1395)؛ عدلیپور، قاسمی و برندگی (1393)؛ ژو، (2023)؛ گوپتا، جاسی و کربس (2023)؛ گورسکا و همکاران، (2023)؛ جرار، آووبامیسه و نویک (2022)؛ خدابخش و لِنگ، (2020)؛ کایوپرادوب و همکاران، (2017)؛ فردولی و وارطانیان، (2016)؛ که بر میزان استفاده از رسانههای اجتماعی و برداشت منفی از بدن تأکیددارند، مطابقت دارد. نتایج همچنین نشان میدهد که شدت استفاده از رسانههای اجتماعی با نگرانی از تصویر بدن به صور معنیداری ارتباط دارد. به این صورت که دختران نوجوانی که درگیری بیشتری با رسانههای اجتماعی دارند احتمالاً بیشتر نگران تصویر بدن خود هستند. این یافته با تحقیقات ویسی، نورمحمدی و باباشاهی (1400)؛ چاکمک و تانریوور، (2024)؛ ژو، (2023)؛ بنیتو و دوران، (2023)؛ گورسکا و همکاران، (2023)، جرار، آووبامیسه و نویک (2022)؛ یونگ و همکاران، (2022) مطابقت دارد.
یافتهها نشان داد که انگیزه استفاده از رسانههای اجتماعی با نگرانی از تصویر بدن در بین دختران نوجوان بهطور معنیداری مرتبط است. دخترانی که با انگیزههای مانند تأیید و تحسین اجتماعی، مقایسۀ اجتماعی و انگیزۀ بهروز بودن از رسانهها استفاده میکنند بیشتر احتمال دارد که نگران تصویر بدن خود باشند. این یافته با یافتۀ گوپتا، جاسی و کربس (2023)؛ و بهصورت ضمنی با پژوهش اکبرزاده، رضوی زاده و شیخی (1398) و عدلیپور، قاسمی و برندگی (1393) مطابقت دارد. این یافته همچنین نشان میدهد که نوجوانان در استفاده از رسانههای اجتماعی منفعل نیستند و فعالانه با انگیزههای مختلف از آن استفاده کرده و سعی در شکل دادن تصویری از خود دارند.
بهطورکلی یافتههای پژوهش با دیدگاه گیدنز در رابطه با بدن و رسانههای اجتماعی مطابقت دارد. همانطور که گیدنز (1378) استدلال میکند، بدن تبدیل به بوم نقاشی میشود که افراد میتوانند هویت موردنظر خود را روی آن حک کنند، این بدان معناست که بدن تحت نظارت و ارزیابی دائمی، هم توسط خود و هم توسط دیگران است. بدن نهتنها منبع لذت و رضایت است، بلکه باعث اضطراب و نگرانی نیز میشود. افراد باید با عدم قطعیتها و تضادهای تجربه بدنی مانند پیری، بیماری، آسیب یا شکست و همچنین باید با فشارها و خواستههای فرهنگ مصرفکننده، رسانهها، صنعت سلامت و صنعت مد که استانداردها و ایدئالهای مختلف جذابیت و تناسباندام را ارائه میدهند، کنار بیایند. گیدنز پیشنهاد میکند که پروژه بازتابی خود مستلزم تعادل بین فرصت و ریسک، بین استقلال و وابستگی و بین اصالت و انطباق است. بدن یک عنصر کلیدی در این تعادل است، از نظر او، بدن در شکلگیری و بیان هویت در مدرنیته متأخر و نیز چالشها و معضلاتی که افراد در این زمینه با آن مواجه هستند، بخشی جداییناپذیر است؛ بنابراین، در دوره معاصر هویت شخصی دانشآموزان نیز مانند اقشار دیگر جامعه، نوعی دستاورد بازتابی است. روایتی که آنان برای هویت شخصی خویش در نظر میگیرند الزاماً در ارتباط با تغییرات سریع زندگی اجتماعی (در مقیاس محلی و جهانی) شکل میگیرد، دگرگون میشود و بهطور بازتابی استحکام مییابد؛ امروزه بدن در نوجوانان چیزی است که برساخته میشود؛ یک شیء گذرا و قابل دستکاری که میتوان بارها و بارها بنابر تمایل فرد تغییرش داد. اگر بدن در گذشته سرنوشت یک شخص و هویت نامحسوس وی را تشکیل میداد امروز گزارهای است که جوانان همواره میتوانند بدان ظرافت بخشیده و آن را از سر بگیرند. در دورانی که ما با بحران زوج، خانواده یا انبوه آدمهای تنها و با پراکندگی نقاط استناد روبروییم، بدن به آینهای برادرگونه برای نوجوانان بدل میشود، خودِ دیگری که میتوان با او همزیست بود. بدن به نزدیکترین دیگری آنان تبدیل میشود. نوجوان بهدلیل کمرنگ شدن همبستگیهای اجتماعی پیشین و با پذیرش نوعی خودمختاری در رسانههای اجتماعی تمایل مییابد بدنش را همچون شکلی قابلدسترس برای کنش خویش در نظر بگیرد یا به کشف آن برود. بدن دیگر یک ماشین منفعل نیست، بلکه یک خود دیگر است که ایجادِ احساس، جذابیت، اظطراب و نگرانی میکند. بدن بهاینترتیب با جدا شدن از انسان به موضوعی برای شکلگیری تبدیل میشود. موضوعی برای تغییر یافتن و قالب گرفتن براساس سلیقۀ روز؛ درنتیجه نوجوانان، از طریق رسانهها بهعنوان ابزار و منابع در دسترس با تغییر ظواهر، در واقع خود را تغییر میدهند. در این جنبه از مدرنیته بدن ارزش غیرقابلانکاری دارد و بهاینترتیب به مکانی برای شادمانی، اضطراب و نگرانی تبدیل میشود.
یافتههای این پژوهش بر اهمیت یک رویکرد ظریف برای بررسی نگرانی از تصویر بدن و اینکه آیا جنبههای خاص رسانههای اجتماعی میتواند در ایجاد نگرانی از تصویر بدن مؤثر باشد، تأکید کرد. بااینحال این مطالعه باید محدودیتهای خاصی را نیز بپذیرد. تنها یک شهر بهعنوان هدف تحقیق در نظر گرفته شد و حجم نمونه نیز کوچک بود بنابراین، برای درک بهتر تأثیر ابعاد مختلف رسانههای اجتماعی بر نگرانی از تصویر بدن، انجام یک نظرسنجی ملی در مقیاس بزرگ ضروری است. از طرفی دیگر مقدار واریانس تبیین شده تصویر بدن نشان میدهد عوامل دیگری میتواند در توضیح آن نقش داشته باشد؛ در این زمینه تحقیقات آتی میتوانند نمونهها و متغیرهای متنوعتر را در نظر بگیرند. تحقیقات آینده همچنین میتوانند با بهکارگیری طرحهای طولی به کشف عمیقتر مکانیسمهای علّی مبادرت کنند. در انتها، این پژوهش به وزارت آموزشوپرورش و سیاستگذاران توصیه میکند از مدرسه برای برگزاری دورههایی برای دانشآموزان در زمینۀ تأثیر استفاده از رسانههای اجتماعی، استفاده آگاهانه از آن، آموزش سواد رسانهای و مهارت تفکر انتقادی استفاده نمایند.
[1] . Merleau Ponty
[2] . Broughton
[3] . Hendry
[4] . Pew Research Center
[5] . Reuters
[6] . Çakmak & Tanrıöver
[7] . Zhu
[8] . Benito & Durán
[9] . Gupta, Jassi & Krebs
[10] . Górska
[11] . Scully, Swords & Nixon
[12] . Jarrar, Awobamise & Nweke
[13] . Jung
[14] . Khodabakhsh & Leng,
[15] . Salomon & Brown
[16] . Vornholt
[17] . Kaewpradub
[18] . Fardouly
[19] . Thompson & Stice
[20] . Giddens
[21] . Miles
[22] . Murray & McAdams
[23] . Rowe
[24] . Fornell & Larcker