نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری جامعهشناسی ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
2 دانشیار گروه علوم اجتماعی، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران
3 دانشیار گروه جامعهشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background and Aim: The growing elderly population and the need to maintain a healthy lifestyle in old age have highlighted the importance of exercise during this period. Numerous studies have shown that regular exercise in older adults not only enhances health but also effectively prevents physical injuries. However, sports participation among this age group faces various socio-cultural challenges that need to be addressed. This study aimed to explore socio-cultural barriers to elderly sports.
Data and method: This research was conducted as a qualitative study using a Grounded Theory approach. The participants included 30 experts in the field of elderly sports, selected through theoretical sampling with a purposive (judgmental) method. Semi-structured interviews were carried out until reaching theoretical saturation.
Findings: Social barriers to elderly sports were identified in 11 categories: perceiving the elderly as incapable and dependent, insufficient knowledge and incorrect sports awareness, poor family support, gender stereotypes, age discrimination, unbalanced urban infrastructure, role overload, alternative (non-sport) forms of leisure, fear of disease and injury, the decline of sports-promoting culture in the family, and decreasing life expectancy. Cultural barriers included seven categories: dominance of sedentary culture, development of a non-participatory culture, conflicts between social customs and elderly sports, lack of popular and appealing models for elderly sports, shifting life priorities and diminishing importance of sports, limited knowledge of sports and their benefits, and negative attitudes toward sports and social engagement.
Conclusion: Stereotypes have marginalized physical activity and vitality among the elderly in Iranian society. It is crucial to break the prevailing negative attitudes toward sports in old age. To achieve this, the socio-cultural barriers that simultaneously hinder elderly participation in sports must be identified and removed.
Key Message: The increasing elderly population, combined with the emphasis on healthy aging, highlights the need for ongoing sports participation in older adults. Identifying these barriers can form the basis for social policymaking aimed at encouraging participation and improving public health among the elderly.
کلیدواژهها [English]
مقدّمه و بیان مسأله
امروزه در پی رشد فناوریها نوین در حوزه پیشگیری از بیماری، توسعه مراقبتهای بهداشتی ابتدایی، تشخیص و درمان بیماریها، ارتقاء شرایط و اوضاع اجتماعی- اقتصادی و بهدنبال آن افزایش امیدبهزندگی، نزول میزان مرگومیر و تنزل میزان زاد و ولد در جوامع در حال توسعه و توسعهیافته، جمعیت جهانی به سوی سالمندی قدم گذاشته، به شکلی که سازمان بهداشت جهانی قرن پیش رو را «قرن سالمندی» نام نهاده است (کریمی و همکاران، 1399). سالمندی، جریانی طبیعی در زندگی انسان و ماحصل فرسایش تدریجی ارگانهای حیاتی انسان بوده و هماکنون در بخش زیادی از جهان بهمثابه یک مسئله مهم مطرح میباشد (امینی و همکاران، 1395: 24).
سالمندی از منظر جامعهشناسی مرحلهای است که در آن فرد از نقشهای اجتماعیاش کنار رفته، پایگاه اجتماعی دگرگون میشود (افشارکهن و قادری، 1401) این مرحله از زندگی با کاهش روزافزون فعالیتهای بدنی و افزایش بیماریهای مزمن همراه است. طی این دوره سالمندان در معرض تهدیدات بالقوهای نظیر افزایش ابتلا به بیماریهای مزمن، تنهایی، انزوا و فقدان بهرهمندی از حمایت اجتماعی قرار گرفته و ناتوانیهای جسمی و روانی، استقلال آنان را به چالش میکشد (صفاری و قره، 1396: 130). انفعال سالمندان در این دوره بهشدت مشهود بوده، بهطوریکه 65 درصد از سالمندان ایرانی غیرفعال هستند (خانمحمدی و همکاران، 1401). به زعم سمپایو[1] و همکاران (2019) روند سپری نمودن اوقات فراغت سالمندان در ایران بیانگر این است که برخی از فعالیتها نزد سالمندان همچون تماشای تلویزیون بیش از سایر فعالیتها مورد توجه قرار گرفته و اشکال گوناگونی از فعالیتهای فراغتی غیرفعال ایجاد شده که بسترهای شکلگیری سبک زندگی غیرفعال را در این بازه سنی فراهم کرده است. توجه به این نکته زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم بیتحرکی و انفعال به خودی خود مسئول بالغ بر 20 درصد تمامی انواع مرگومیرهای زودرس نزد سالخوردگان است (کریمی و همکاران،1399). لذا همراه با پیر شدن جمعیت جهان و بیشینه گردیدن شیوع بیماریهای مزمن در این بازه سنی، اهمیت فعالیت جسمانی بهمثابه عاملی بازدارنده و تنزلبخش خطر، بیش از گذشته روشن میشود، بهطوریکه فعالیت بدنی منظم برای سالمندی سالم امری ضروری بوده و قادر است در تأخیر، جلوگیری یا مدیریت بخش اعظمی از بیماریهای مزمن و پرهزینه که سالمندان در معرض آن میباشند، یاریرسان باشد (Mora & Valencia, 2018).
سبک زندگی فعال عامل توانمندسازی سالمندان به حساب آمده و مشارکت ورزشی طی این دوره موجبات بهبود خودپنداره، عزت نفس و کیفیت زندگی و عدم وابستگی را فراهم ساخته و زمینههای کاهش میزان مرگومیر را فراهم میکند (اصغری و همکاران، 1398). مطالعات آندریوا[2] و همکاران (2019) نشان داده که افزایش فعالیتهای بدنی سبب بهبود وضعیت سلامتی و توانمندیهای عملکردی در فعالیتهای روزمره گردیده و موجب کندساختن روند پیری میگردد. ناگرها[3] و همکاران (2022) اذعان داشتهاند که ورزش دوچرخه سواری نقش مؤثری در بهبود سلامت روان و عزت نفس سالمندان دارد. لذا، ورزش و فعالیت بدنی قادر است بهمثابه بخش مهمی از سبک زندگی سالم در روند درمان و پیشگیری از بسیاری از بیماریهای مرتبط با بیتحرکی سالمندان بکار گرفته شود. علیرغم اهمیتی که ورزش برای سالمندان دارد، مشارکت ورزشی سالمندان بهمراتب کمتر از میزانی است که تخمین زده میشود و افراد مسن تمایل و علاقهمندی کمتری به تمرینات جسمانی و ورزشی دارند. لاندی[4] (2010) معتقد است سالمندان به علل مختلفی همچون فقدان انگیزه شرکت در فعالیتهای بدنی منظم درنتیجه عدم وجود علاقه، درد روزانه، ترس ناشی از آسیب، عدم شناخت از ورزش و منافع آن از ورزش کنارهگیری میکنند. از منظر براولی[5] و همکاران (2003) نداشتن زمان، انرژی و مهارت از جمله علل عدم مشارکت سالمندان در ورزش است. تامی[6] و همکاران (2012) نیز فقدان حمایت از سوی خانواده، دوستان و جامعه، کمبود امکانات رفاهی و بدنی را از دلایل عدم شرکت سالمندان در ورزش ارزیابی کردهاند. علاوه بر موارد فوق در ایران دلایلی همچون؛ تعصبات خانوادگی، فقدان همراهی خانواده، نبود فرهنگ ورزش، عدم حمایتهای اجتماعی (امینی و همکاران، 1395)، سطح نازل سرمایه فرهنگی (احمدی و همکاران، 1398)، سبک زندگی منفعلانه (جورکش و نظری، 1397) و محرومیت اجتماعی (محمدی و همکاران، 1401) از موانع ورزش سالمندی محسوب میگردند.
به هر حال از منظر سیاستگذاری، اتخاذ یک رویکرد برای درک وضعیت سالمندان و حداکثرکردن فرصتها در طول چرخه زندگی برای بهرهمندی از سالمندی سالم ضروری است(رازقی نصرآباد و رشیدی، 1402). با عنایت به این امر که یکی از طرق و شیوههای اساسی ادراک موانع فرهنگی و اجتماعی توسعه ورزش سالمندی مطالعه این پدیده از منظر محققین، اساتید و افرادی است که با این قشر ارتباط تنگاتنگی داشته و تجارب زیسته از ورزش سالمندی دارند، مطالعه حاضر به بررسی موانع اجتماعی-فرهنگی ورزش سالمندان از منظر محققین، اساتید و افراد ذیمدخل در این زمینه نمود تا شناخت بهتری در اختیار متولیان و سیاستگذاران قرار دهد. علیرغم اختصاص بخشی از سیاستهای کلی جمعیت به ورزش سالمندان، متأسفانه جایگاه سالمندان در ورزش کشور هنوز به رسمیت شناخته نشده است، بنابراین اکتشاف و شناخت دقیق عوامل اجتماعی- فرهنگی دخیل در ورزش سالمندی از منظر پژوهشگران و اساتید این حوزه به حل مشکلات ورزش این قشر کمک مؤثری خواهد نمود. به همین دلیل مطالعه حاضر در صدد اکتشاف موانع اجتماعی-فرهنگی ورزش سالمندان برآمده است تا پاسخگوی بخشی از تغییرات آتی جمعیت کشور و ارائه طریق در راستای پیشگیری از مشکلات احتمالی در این زمینه باشد. بدیهی است مطالعاتی از ایندست میتوانند نقش اثرگذاری در تدوین سیاستها، برنامهها و ارائه راهکارهای بومی و متناسب با بستر فرهنگی و اجتماعی ایران در حیطه ورزش سالمندی ایفا نمایند.
پیشینه تجربی
در حوزه تحقیقات داخلی، اسمی و همکاران(1403) با فراتحلیل عوامل مؤثر بر ورزش و فعالیت بدنی سالمندان در ایران نشان دادند؛ عوامل فرهنگیاجتماعی بیشترین و عوامل بینفردی کمترین سهم را در تبیین ورزش و فعالیت بدنی سالمندان دارند. از اینرو، نمیتوان صرفاً با تأکید بر یکی از عوامل، میزان ورزش و فعالیت بدنی سالمندان را ارتقا داد و لازم است راهبرد شبکهسازی این عوامل برای تقویت ورزش و فعالیتبدنی سالمندان در دستور کار سیاستگذاران و برنامهریزان مربوطه قرار گیرد. براساس نتایج این تحقیق به برنامهریزان و سیاستگذاران حوزه ورزش سالمندی پیشنهاد شده است با فرهنگسازی اهمیت ورزش نزد سالمندان و برگزاری دورههای آموزشی و رایگان کردن محیطهای ورزشی برای سالمندان زمینه مشارکت آنها در ورزش را بیش از پیش فراهم کنند. ترابی و محمدی (1403) با شناسایی چالشها و ارائه راهکارهای تأثیرگذار بر مدیریت سالمندان در مشارکت ورزشی و فعالیت بدنی نشان دادند؛ موانع اجتماعی و فرهنگی، موانع منافع درک شده و موانع پزشکی و موانع اطلاعرسانی از جمله دلایل عدم اقبال به ورزش در نزد سالمندان محسوب میشود، براساس نتایج این تحقیق انجام اقداماتی ازجمله راهکارهای برنامهریزی و آموزش، اجتماعی و فرهنگی، پزشکی و اطلاعرسانی میتواند در مشارکت بیشتر سالمندان به ورزش و فعالیت بدنی تأثیرگذار باشد. محمدی و کشگر (1402) با بررسی دادههای اسناد و مدارک، دستورالعملها، مقالات، طرحهای تحقیقاتی و منابع اینترنتی مرتبط با ورزش سالمندی کشورهای منتخب (آمریکا، کانادا، فنلاند، بریتانیا و ژاپن) نشان دادند؛ ترویج سواد تندرستی، ایجاد امکان دسترسی، نهادینهسازی ورزش سالمندی، ارتقاء فرهنگ عمومی، حمایت از استراتژیهای ترویج، حمایت و مشارکت اجتماعی، سالمندپذیر کردن جوامع، مشارکت نهادهای دولتی و خصوصی، طراحی و برنامهریزی شهری با تأکید بر سبک زندگی فعال و ارتقاء کمی و کیفی فضاهای شهری از جمله استراتژیهایی هستند که نقش مهمی در افزایش گرایش سالمندان به ورزش دارند.
زارعی و همکاران (1401) با مطالعه تطبیقی فعالیتهای ورزشی تفریحی سالمندان کشورهای آلمان و ایران با رویکرد تطبیقی چهار مرحلهای به بررسی اسناد، منابع و کتب مرجع داخلی و خارجی در حیطه سالمندان ایرانی و آلمانی پرداخته و نشان دادند که تفاوتهای زیادی میان ایران و آلمان از منظر برنامهریزی، نیروی انسانی، امکانات، ساختار و ویژگیهای درمانی وجود دارد. همچنین، ساختار مدنظر مدل ایرانی عمدتاً بر نقش برجسته مسائل برنامهریزی و مالی استوار بود و دغدغه بیشتر سالمندان ایرانی، مسائل معیشتی بود، درصورتیکه در مدل آلمانی عمده تمرکز بر نیروی انسانی است. امیری و همکاران (1401) نشان دادند که مؤلفههای مدل زمینهسازی بازگشت سالمندان به ورزش دربرگیرنده مؤلفههای رسانهای، مدیریتی، امکاناتی، آموزشی و برنامهای است. قامتی و همکاران (1400) نشان دادند که عوامل فردی، ساختاری، امکانات، فرهنگی/ اجتماعی و اقتصادی به ترتیب از مؤثرترین عوامل شکلدهنده اوقات فراغت سالمندان به حساب میآیند.
در حوزه مطالعات خارجی، ژو[7] و همکاران (2024) با بررسی موانع و تسهیل کنندههای مشارکت سالمندان در برنامه فعالیت بدنی از ژانویه 2000 تا مارس 2023و بهرهگیری از مدل اجتماعی-اکولوژیکی طبقهبندی و تحلیل تسهیلکنندهها و موانع، 73 تسهیلکننده و 37 مانع را شناسایی کردند. نتایج این تحقیق نشان داد که عوامل مؤثر بر مشارکت سالمندان در فعالیتهای بدنی امری چندوجهی است. این عوامل توسعهدهندگان پروژه، سیاستگذاران و شاغلین را در توسعه و اجرای برنامههای فعالیت بدنی بیننسلی برای کمک به رسیدگی به مسائل جهانی پیری و ارتقای ارتباطات بیننسلی راهنمایی میکنند. برینکلی[8] و همکاران (2023) با ارزیابی نمونهای متشکل از 68808 نفر از افراد بالای 60 سال نشان دادند مشارکت ورزشی بهطور قابلتوجهی براساس سن و محرومیت چندگانه پیشبینی میشود و مشارکت ورزشی در سراسر مناطق مورد بررسی ارتباط نزدیکی با تغییرات در درک فرصتهای برای مشارکت ورزشی در ارتباط است. گنتا[9] و همکاران (2022) با استفاده از عوامل مرتبط با مشارکت سالمندان در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی، به بررسی مشارکت در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی در میان سالمندان رومانیایی و متغیرهای جمعیتشناختی/ رفتاری پرداختند. نتایج حاکی از مشارکت کم در هر دو فعالیت فرهنگی و ورزشی بود. همچنین، محل سکونت، جنسیت، تحصیلات، درآمد، میزان تحرک، اتصال به اینترنت و در دسترس بودن منابع مالی متغیرهای مهمی بودند که با مشارکت سالمندان در فعالیتهای فرهنگی و ورزشی مرتبط محسوب شدند. جنگ[10] و همکاران (2020) نشان دادند تعهد ورزشی به شکل مثبت بر قصد تداوم در فعالیت ورزشی اثر داشته و هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده، بیشترین نقش را در قصد مستمر در فعالیت اوقات فراغت دارد. افزون بر این، مشارکت افراد سالخورده در فعالیتهای فراغتی نیازمند حمایتی قوی از جانب جامعه و نیز دوستان و خانواده در راستای ایجاد مشارکت مستمر است.
در جمعبندی پیشینه داخلی و خارجی تحقیق میتوان گفت مروری بر پیشینه تحقیق داخلی و خارجی نشان میدهد که اولا بخش عمده پژوهشهای مورد بررسی بر عوامل مؤثر دخیل در مشارکت ورزشی تمرکز داشتهاند و ثانیا این تحقیقات بر تأثیر ورزش و فعالیت بدنی بر شرایط و اوضاع جسمانی و روانی سالمندان تمرکز داشته و مقوله موانع ورزش سالمندی و لزومتغییر باورهای مرتبط با این موانع در کمتر پژوهشی به سنجش گذاشته شده است. در عین حال، در پژوهشهای سنجش مشکلات و موانع ورزش سالمندی تمرکز اصلی و محوری بر امکانات، محیط و شرایط ساختاری بوده و مقولات فرهنگی و اجتماعی به صورت سطحی و در قالب عوامل مشخص ارزیابی شده است. در نهایت اینکه، از منظر روشی نیز هرچند بخش عمده تحقیقات به روش کیفی یا آمیخته صورتبندی شدهاند، لیکن مقوله نظریه دادهبنیاد در این تحقیقات چندان مورد توجه قرار نگرفته و عمدتاً روششناسی تحقیقات مذکور به صورت تحلیل مضمون و استخراج مضامین اصلی و فرعی پیش رفته است.
چارچوب مفهومی و مرور نظری
یکی از مفاهیم حائز اهمیت در حیطه ورزش و فعالیتهای بدنی، مشارکت ورزشی[11] است. مشارکت را نشانگر سهمی در چیزی داشتن، سودبردن از آن و یا در گروهی شرکت نمودن و همکاری کردن دانستهاند. از این منظر لازم است تا میان مشارکت بهمثابه یک عمل و تعهد و مشارکت همچون یک حالت با وضع امر شرکت کردن تمایز قائل شد. مشارکت در معنی نخست دربرگیرنده شرکت فعالانه در گروه و در معنای دوم، مرتبط به تعلق گروهی خاص و بهرهمندی از سهمی در هستی است (شجاعی مولان، 1399: 36). مشارکت ورزشی یعنی این که اشخاص تا چه حد میل به انجام فعالیتهای ورزشی دارند و تا چه حدی این فعالیتها را امری مفید و مطلوب در نظر میگیرند. مشارکت ورزشی را میتوان دربرگیرنده تمامی اشکال فعالیت بدنی ملایم تا شدید دانسته که افراد در محیط خانه، مدرسه یا جامعه صورت میدهند، فعالیتهایی که از نظر زمانی کمتر از 10 دقیقه صورت نگیرند. همچنین، مشارکت ورزشی را میتوان مشارکت و درگیری ذهنی و حسی اشخاص در شرایط و موقعیتهای گروهی در اشکال گوناگون رشتههای ورزشی دانسته که فرد از قبل آن بهدنبال دستیابی به اهداف گروهی و مشارکت در مسئولیت کار است. همچنین مشارکت ورزشی، مقوله دربرگیرنده شراکت آگاهانه اشخاص (در نقش مشارکت کننده و تماشاچی) در فعالیتهای ورزشی و بدنی است که در اثر آن، پاداشهای اجتماعی میان افراد مبادله میگردد (پارسامهر و همکاران، 1396: 25). تا به حال، مدلها و الگوهای نظری گوناگونی در حوزه ورزش و مشارکت ورزشی ارائه که هر یک به نوبه خود مسئله مشارکت ورزشی را با توجه به متغیرهای مختلفی تبیین و تشریح نمودهاند که برخی از آنها در ادامه مرور میشوند:
الف. الگوی مشارکت ورزشی گولد و همکاران: الگوی مشارکت ورزشی گولد و همکاران[12](1997) در مسیر تبیین عدم تمایل و انصراف جوانان از مشارکت در فعالیتهای ورزشی طراحی و ارائه گردیده است. در این مدل بر عوامل درونفردی، موقعیتی و انگیزههای مشارکت یا عدم مشارکت ورزشی تأکید گردیده است. به اعتقاد گولد، مواردی چون تضاد منافع، عدم موفقیت و پیشرفت، سطح استرس و فشار روانی، فقدان لذت و تفریح، صدمه دیدن و فقدان علاقه به مربی از مهمترین عوامل مؤثر بر انصراف از فعالیتهای ورزشی محسوب میگردد. از منظر گولد، میتوان از مسیر تحلیل هزینه و فایده، میزان رضایتمندی و خشنودی فرد را از فعالیتهای ورزشی به ارزیابی نهاده و نهایتاً آن را با دیگر فعالیتها مقایسه کرد (Gould et al, 1997: 268).
ب. الگوی مشارکت ورزشی سالمندان: جنکین و همکاران[13] (2017) به منظور تبیین موانع مشارکت در فعالیتهای ورزشی، الگویی ارائه نمودند که با توجه به اهمیت موانع مشارکت ورزشی آنها را به سه گروه از موانع درون فردی، میان فردی و ساختاری تقسیم کرده است. در این الگو، موانع درونفردی در زمره مهمترین و موانع ساختاری در زمره کماهمیتترین موانع در فرایند تصمیمگیری برای مشارکت به حساب میآیند. آنها مشارکت در فرایندهای ورزشی را حاصل چانهزنی یا تلاش برای غلبه بر موانع محسوب نموده و انگیزه را مقولهای حائز اهمیت در حیطه چانهزنی برای مشارکت دانستهاند. جنکین و همکاران در پی طرح این مسئله بودند که به چه صورتی موانع، انگیزه و مشارکت در ارتباط با همدیگر عمل مینمایند و چگونه میتوان این موانع را از میان برد و در ازای آن، انگیزه را تشدید کرد تا سطح مشارکت در فعالیتهای ورزشی بهبود یابد. به زعم جنکین و همکاران سالمندان یک گروه سنی ناهمگن هستند و بنابراین برای مشارکت موفقیتآمیز در ورزش به استراتژیهای متفاوتی نسبت به سایر گروههای سنی نیاز دارند. بنابراین لازم است در استراتژیهای خاص توسعه فرصتهای ورزشی متناسب با سن سالمندان به نحوی عمل شود تا ورزش بتواند به عنوان یک گزینه فعالیت بدنی مناسب برای این گروه سنی ارائه شود.
ج. مدل نظری گریندورفر: گریندورفر و لوکو[14] (1986) با بهرهگیری از نظریههای جامعهشناسی در مورد مشارکت ورزشی و جامعهپذیری ورزشی تحقیق نموده و سه گروه از عوامل مؤثر بر مشارکت ورزشی؛ 1- خصلتهای فردی نظیر شخصیت، شایستگی، توجه و اهداف متمرکز بر کامیابی، 2- دیگران مهم نظیر والدین و دوستان و مدلهای نقش و 3- موقعیتهای اجتماعیکننده و فرهنگ را مطرح نمودند. آنان معتقد هستند که از مسیر ترکیب نمودن ویژگیهای فردی، دیگران مهم و موقعیتهای جامعهپذیرکننده، یادگیری نقش به وقوع میپیوندد. در این مدل از مشارکت ورزشی در راستای تعیین سطح مشارکت ورزشی و تداوم آن بر اهمیت مواردی چون الگوهای نقش، جنسیت و تجربه افراد تمرکز گردیده است (اسلامی و همکاران، 1393: 140-144).
د. نقش فرهنگ خانوادگی در گرایش به ورزش: ولر(2012) نشان داد برخلاف فرضیات رایج در مورد عوامل تعیینکننده مشارکت ورزشی، شواهد محکمی مبنی بر اینکه فرهنگهای خانوادگی عامل اصلی گرایش افراد به ورزش هستند، وجود دارد. ولر نشان داد فرهنگهای ورزشی از طریق خانواده به افراد جوان و سالمند منتقل میشوند و شاید بهترین توصیف این فرهنگ در عادتهای خانوادگی نهفته است که به معنای مجموعهای از باورها و رفتارها در رابطه با ورزش با ابعاد تاریخی و اجتماعی است و خانوادهها در مورد ورزش اهداف خاصی در نظر دارند و مجموعهای از استراتژیها و شیوهها را برای دستیابی به چنین اهدافی به کار میگیرند. بدیهی است این اهداف در میانسالی و سالمندی نیز در افراد از بین نمیروند و همچنان ادامه پیدا میکنند(Wheeler, 2012).
در یک جمعبندی از الگوهای ورزشی میتوان گفت که جامعه، فرهنگ و خانواده نقش بسیار مهمی در گرایش افراد به ورزش ایفا میکنند این گرایشات در افراد از سنین کودکی شکل میگیرند و تا دوران سالمندی ادامه پیدا میکنند بدیهی است به منظور شناخت موانع اجتماعی و فرهنگی مشارکت ورزشی سالمندان لازم است ابتدا این موانع بطور دقیق مورد شناسایی قرار گیرند و سپس از طریق مکانیسمهای مرتبط اقدامات لازم در راستای تغییر چنین ایستارهایی در جامعه انجام شود تا میل و رغبت در خانوادهها و جامعه برای افزایش رغبت ورزش سالمندان ایجاد شود.
روش و دادههای پژوهش
پژوهش حاضر مبتنی بر نظریه دادهبنیاد در قالب مدل پارادایمی اشتراوس و کوربین (روش کیفی)، درصدد کشف موانع فرهنگی و اجتماعی توسعه ورزش سالمندی و علل، بسترها، عوامل مداخلهگر، راهبردهای کنش و پیامدهای آن بود. استراتژی نظریه دادهبنیاد مبتنی بر رویکرد استقرایی است (طالبپور و بیرانوند، 1401) و روند توسعه نظریه در این رویکرد حرکت از جزء به کل است. هدف از بکارگیری این روش، بنیان نمودن و پرداختن مدلی از بطن دادهها بوده که در حوزه ورزش سالمندی صادق و روشنگر باشد. افراد مورد مطالعه شامل متخصصین حوزه ورزش سالمندی اعم از متخصصین دانشگاهی، اعضای هیئت علمی ، پژوهشگران حوزه سالمندی و نیز پیشکسوتان ورزش سالمندی بودند. از منظر کرسول و کرسول[15] (2018) در پژوهشهای مبتنی بر روش کیفی با تمرکز بر مدل کشف الگوی پارادایمی، حداقل و حداکثر تعداد نمونه 20 الی 30 نفر است.
در این پژوهش به منظور عمقیابی در پدیده مورد مطالعه با 30 نمونه از افراد مورد مطالعه مصاحبه نیمه ساختاریافته با استفاده از نمونهگیری هدفمند- قضاوتی انجام شد. هر مصاحبه بین 50 تا 70 دقیقه به طول انجامید و با کسب اجازه از مصاحبه شونده، فرایند انجام مصاحبه و تعامل مابین مصاحبه کننده و مصاحبه شونده ضبط گردید تا در گامهای بعدی به صورت کامل در قالب متن پیاده شده و فرایندهای آماده سازی آن برای انجام کدگذاری وتحلیل دادهها به صورت مطلوبتری صورت گیرد فرایند مصاحبهها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. تحلیل دادههای حاصله از مصاحبه به کمک نرمافزار Maxqda12 شامل ایجاد مفاهیم از مسیر کدگذاری مفاهیم و مقولات بود.
اعتبار تحقیق با کمک معیارهای لینکلن و گوبا[16] (1985) تأیید گردید. معیار اعتبارپذیری از مسیر خود بازبینی محقق در جریان گردآوری و تحلیل دادهها و نیز بهرهگیری از فن تثلیت (استفاده از منابع تأییدگر، محققان و روشهای متعدد)، معیار انتقالپذیری از مسیر توسعه و توصیف غنی از مجموعه دادههای تحقیق در فرایند جمعآوری دادهها و بهرهگیری از رویههای ویژه کدگذاری و اصل تأییدپذیری با ثبت و ضبط کلیه دادههای خام، یادداشتها، اسناد برای بازبینیهای بعدی و سنجش کیفیت یافتهها، محقق و تضمین شد. همچنین به منظور تضمین پایایی، از فرایندهای ساختیافته مصاحبه همگرا، سازماندهی فرایندهای ساخت یافته به منظور ثبت، نوشتن و تفسیر دادهها و کدگذاری موازی و همزمان بهره گرفته شد علاوه براین پایایی تحقیق با استفاده از حسابرسی فرآیند انجام شد و حسابرسی دقیق صاحبنظران درستی تمام گامهای تحقیق را تأیید نمود(طالبپور و بیرانوند، 1401).
یافتههای پژوهش
در این بخش ابتدا ویژگیهای اجتماعی و جمعیتشناختی مشارکتکنندگان در قالب جدول 1 مورد بررسی قرار گرفته است و در ادامه مدل پارادایمی تحقیق همراه با کدگذاریهای مربوطه آورده شده است.
بررسی توصیفی متغیرهای زمینهای مشارکتکنندگان در جدول 1 گویای آن است که از نظر تحصیلات، 45 درصد پاسخگویان دارای مدرک فوق لیسانس، 5/27 درصد لیسانس و 5/27 درصد دکتری بودند، از نظر رشته تحصیلی 7/20 درصد پاسخگویان در رشته مدیریت ورزشی، 7/20 درصد رشته رفاه اجتماعی، 8/13 درصد رشته جامعهشناسی، 3/10 درصد رشته روانشناسی، 3/10 درصد رشته مدیریت دولتی، 3/10 درصد رشته فیزیولوژی ورزشی، 9/6 درصد در رشته پزشکی و 9/6 درصد در رشته مدیریت منابع انسانی تحصیل نمودهاند، از منظر سابقه کاری 5/27 درصدی افراد دارای سابقه کاری 20 تا 25 سال و بقیه زیر 20 سال سابقه کاری داشتند و به لحاظ نوع شغل 5/27 درصد پاسخگویان از اعضای هیئت علمی دانشگاهها، 3/17 درصد از مدیران دولتی، 3/17 درصد پاسخگویان از پیشکسوتان ورزشی شاغل در ادارات و بقیه دارای مشاغل دیگری از قبیل؛ محقق، پزشک، فیزیولوژیست و محقق بودند.
پس از پیادهسازی متون مصاحبه با 30 نفر از خبرگان دانشگاهی و غیردانشگاهی در حیطه ورزش سالمندی، 156 صفحه متن در قالب 38400 کلمه تولید شد. به واسطه بررسی متون مذکور و کدگذاری و طبقهبندی مفاهیم و مقالات در قالب نرمافزار تحلیل دادههای کیفی، در مرحله نخست تعداد 444 کد باز اولیه استخراج شد. نمونهای از کدهای باز استخراج شده در کنار گروهی از مستندات مرتبط به مصاحبه در جدول 2 ارائه گردیده است.
پس از مرور کدهای باز بدست آمده از متن مصاحبه و استخراج مفاهیم از آنها، بر مبنای شباهتها و نیز قرابت معنایی و مفهومی بین کدهای حاصل شده، این مفاهیم در قالب مقولات محوری گروهبندی شده و در گام سوم از جریان کدگذاری، اقدام به کدگذاری انتخابی از میان مقولات محوری گردید.
با عنایت به یافتههایی که مورد اشاره قرار گرفت، ارکان و عناصر مدل موانع فرهنگی و اجتماعی ورزش سالمندی عبارت است از:
نمودار 1- مدل پارادایمی موانع فرهنگی و اجتماعی ورزش سالمندی
نتایج در قالب شش رکن مدل پارادایمی موانع اجتماعی- فرهنگی ورزش سالمندی ارائه گردید و یافتهها نشان دادند که میتوان دو گروه اصلی از موانع مشارکت ورزشی نزد سالمندان را مدنظر قرار داد.
1) موانع اجتماعی
بسیاری از سالمندان و نیز خانوادهها و نظام اجتماعی پیرامونی تعریف ناسازگاری از دوره سالمندی داشته، این دوره را دوره انفعال، وابستگی، بیحاصلی و بهطور کلی دوره ناتوانی میدانند. به تعبیری، زمانی که از سالمندی سخن به عمل میآید، نه تنها سالمندان خود را برمبنای کلیشههای اجتماعی و تغییرات فیزیولوژیکی صورت گرفته افرادی وابسته و ناتوان در نظر میگیرند، بلکه بسیاری از افراد خانواده و جامعه نیز دوره سالمندی را دوره بازنشستگی و بیحاصلی دانسته که بهمثابه یک دوره گذار و پایانی از فرایند زیست انسانی باید گذرانده شود، دورهای که قرار نیست در آن اتفاق ویژهای صورت گیرد، فرد سالمند کاملاً منفعلانه آن را سپری کرده و قادر به چیرگی بر ناتوانیهای جسمی و روانی خود نبوده و وابسته به خانواده یا نهادهای درمانی و مشاورهای و نگهدارنده است. بسیاری از سالمندان، خانوادهها و شهروندان نسبت به ورزش و فواید آن در دوره سالمندی آگاهی و شناخت لازم را نداشته یا صرفاً در موارد محدود نسبت به شناخت ورزش سالمندی اطلاعات و آگاهی دارند. آنان دوره سالمندی را دوره خواب، استراحت، مسافرت کردن، تلویزیون دیدن و اشکال دیگر فراغت دانسته و نگاهشان به ورزش و فعالیتهای بدنی، نگاهی نادرست و آگاهیشان نسبتاً کاذب است. به تعبیر لندی و همکاران (2010) سالمندان و خانوادهها به واسطه شناخت ناکافی از ورزش و منافع آن از فعالیتهای بدنی بازداشته میشوند. امینی و همکاران (1395) آگاهی نداشتن از فواید فعالیت بدنی و نیز فواید روانی ورزش را از موانع آن تلقی کردهاند.
یکی از مهمترین ارکان مشارکت ورزشی که نقش قابلملاحظهای در توسعه، بسط، تسهیل یا اجتناب از آن دارد، خانواده و نظام اجتماعی و بالطبع حمایت اجتماعی و پشتیبانی قوی یا ضعیف از فعالیت بدنی و مشارکت ورزشی سالمندان است. به نظر میرسد خانواده در نظام شهروندی کارکردهای حامیانه و پشتیبانه خود در حیطه ورزش سالمندی و فعالیت بدنی سالخوردگان را به خوبی ایفا نکرده و خود از موانع اجتماعی ورزش سالمندی محسوب میگردد. بسیاری از خانوادهها نسبت به ورزش و مشارکت ورزشی سالخوردگان بیتوجه بوده، حمایت و پشتیبانی لازم و کافی را از ورزش سالمندی به عمل نیاورده و در موارد متعدد به جای همراهی و مشارکت در امر ورزش سالمندان، نسبت به آن با تردید نگریسته و سالمندان خود را در این فرایند همراهی و حمایت نمیکنند. موران و همکاران[17] (2014) در تحقیقی نشان دادند که حمایت خانواده و دیگران بهمثابه قویترین عامل در تسهیل مشارکت در ورزش محسوب میگردد، از این منظر، هر اندازه همفکری، همدلی و همسویی در خانوادهها بیشتر شود، مشارکت اجتماعی بیشتر خواهد گردد (به نقل از احمدی و همکاران، 1398). وجود برخی تعصبات جنسیتی با سویههای منفی علیه زنان سالمند و باورهای مردمحور در جامعه که براساس آن فعالیت ورزشی برای زنان سالمند و حضور اجتماعی در انظار عمومی برای مشارکت ورزشی ناپسند شمرده شده و انتظارات اجتماعی صرفاً مردان ورزشکار را برای جامعه مطلوب درنظر میگیرد، سبب کاهش سطح مشارکت ورزشی شده است. زنان سالمند به دلیل برخی ملاحظات و تابوهای اجتماعی و فرهنگی، خانهنشینی را به ورزش ترجیح میدهند و در عین حال، انتظاراتی که از زنان و مردان سالمند وجود دارد، بر نوع و میزان مشارکت آنها در ورزش تاثیر میگذارد. این مسئله در پژوهش امینی و همکاران (1395) با عنوان تعصبات خانواده در مورد ورزش بانوان تأکید گردیده و مجمع زنان سالمند ایرلند در سال 2010 با ارزیابی موانع مشارکت ورزشی و فعالیت بدنی سالمندان نشان دادهاند که در حیطه موانع اجتماعی و فرهنگی، نگرش منفی یا خنثی جامعه در عدم مشارکت میتواند به علت وجود فرهنگهای دارای تفکرات تبعیض جنسیتی سبب میگردند تا سالمندان از مشارکت در فعالیتهای ورزشی صرفنظر نمایند (روزبهانی و همکاران،1393: 39).
مسئله دیگر، خودناتوانپنداری سنی است. بسیاری از سالمندان شرایط سنیشان را مانع فعال بودنشان دانستهاند: بهعبارتی، ورزش کردن مبدل به نوعی تابوی سنی برای این اقشار گردیده و آنان خود را به لحاظ جسمی و روانی ناتوان از مشارکت ورزشی تلقی میکنند. یکی از موانع اجتماعی توسعه ورزش سالمندی و تمایل سالمندان به فعالیتهای بدنی، افزایش مسئولیتهای خانوادگی و درگیری سالمندان در نقشهای متعدد و مضاعف زندگی است (گرانباری نقش). سالمندان خانواده در دوره بازنشستگی و بیکاری خود نقشهای دیگری همچون پرستاری از خردسالان خانواده، نقل و انتقال آنان به محیطهای آموزشی، تهیهغذا و غیره را پذیرفتهاند. نقشپذیریهای مضاعف و گرانباری نقشهایی که سالمندان پس از دوره فعالیت خود به عهده گرفتهاند، موجب شده تا بسیاری از آنها فرصت، انرژی و حوصله لازم را برای حضور در اجتماعات ورزشی نداشته باشند و از فعالیتهای بدنی صرفنظر نمایند. مسئله دیگر به سبک جدید فراغتی منفعلانه و بسط رسانههای اجتماعی، اشتغال به سرگرمیهای غیرورزشی و معاشرتهای جایگزینی مرتبط است که مجال مشارکت بدنی سالمندان را میگیرد.
یکی از موانع بزرگ کاهش فعالیتهای بدنی در دوره سالمندی ترس از بیماری و تشدید آن است. بسیاری از سالمندان از این مسئله در هراس هستند که حین ورزش دچار سانحه، شکستگی یا بیماری شوند و ناتوانی بر آنها چیره شده و نتوانند به صورت مستقل ادامه حیات دهند و نیازمند کمک دیگران باشند (محمدی و همکاران،1399). مدل باور سلامتی تصریح مینماید که احتمال مشارکت پیوسته افراد در افعال پیشگیرانه سلامتبخش نظیر ورزش، به ادراک افراد از جدیت بروز بیماری و برآورد هزینه و مزایای آن وابسته میباشد. انسانهایی که جدیت بروز بیماری و در معرض خطر بودن را بیشتر حس کنند، مزایای اقدامات پیشگیرانه نزد آنها بیشتر از معایب آن خواهد بود و به احتمال بیشتری اقدام به انجام رفتارهای سلامتبخش خواهند نمود. درمیان عوامل کاهنده مشارکت ورزشی در میان سالمندن، عدم حضور اعضای خانواده در کنار آنها و درنتیجه، از میان رفتن تدریجی هستههای خانوادگی مشارکتدهی ورزشی یکی از مهمترین موانع کاهش مشارکت ورزشی محسوب میگردد.
مانع اجتماعی جدی دیگرکاهش سطح امید به زندگی در دوره سالمندی است. سالمندی به نوعی کاهش فعالیت پس از یک دوره فعالیت خانوادگی، شغلی و اجتماعی گسترده است. هنگامی که فعالیت شغلی، رفت و آمدها، دید و بازدیدها و حضور اجتماعی سالمندان تدریجاً کاهش مییابد، سالمندان به لحاظ روانی تحلیل میروند. در کنار این قبیل تحلیلرفتگیهای روانی، بروز برخی رخدادهای غمافزا نظیر از دست دادن دوستان، همسر و بازنشستگی و کاهش سطح فعالیت، موجبات بیحوصلگی و بیانگیزگی مضاعفی را فراهم میکند. کسلکنندگی، روزمرهگی و در مواردی زمینگیر شدن سالمندان، سبب ناامیدی و کاهش نشاط و میل به فعالیتهای بدنی میگردد، شرایطی که نوعی زوال تدریجی خودکار را در زیست اجتماعی و خانوادگی سالمندان فعال میسازد. همدمی خطبهسرا و همکاران (1399) در تحقیقی پیرامون ارزیابی نقاط ضعف توسعه ورزش سالمندی در ایران، کاهش فعالیت سالمندان و کاهش امید به زندگی آنها را دخیل دانسته است. مطالعات وونگ و همکاران[18] (2014) نیز گویای آن بوده که امیدواری نسبت به خویشتن در میان سالمندان، با افزایش رفتار ورزشی در ارتباط است.
2) موانع فرهنگی
جامعه ایران به ویژه در قشر سالمندان درگیر نوعی فرهنگ بیتحرکی، زیست ماشینی غیرفعال، شیوه یکنواخت زندگی و عاداتی است. امروزه، شرایط عادی زندگی و یکنواختی حاکم بر آن موجب گردیده تا زیست سالمندی وارد جریانی از بیتحرکی گردیده و اوقات فراغت سالمندان با گوشهنشینی و تماشای تلویزیون سپری گردد، شیوهای از زندگی که هر روز آن شبیه هم بوده، دچار روزمرهگی است و در آن ورزش کردن به کناری نهاده شده است. در این زمینه، امینی و همکاران (1395) طی تحقیقی اقدام به رتبهبندی هر یک از عوامل بازدارنده مشارکت سالمندان نموده و در قالب عوامل فرهنگی اجتماعی بر فقدان فرهنگ ورزش سالمندان در جامعه و خانواده اشاره نموده است. از سوی دیگر، مقوله ورزش حائز اهمیت شمرده میشود اما نه ورزش سالمندی، بلکه اشکال دیگر ورزش اعم از ورزش حرفهای، قهرمانی آنهم نه با تمرکز بر سالمندان بلکه با تمرکز بر جوانان و میانسالان جامعه. مشارکت اجتماعی سالمندان در جامعه مبدل به نوعی مشارکت نمادی گردیده تا مشارکت واقعی. بنابر نظریه جداسازی، سالمندی بهمثابه جریان جدایی تدریجی سالمند و جامعه بوده و این کنارهگیری، به صورت دو طرفه، اجتنابناپذیر، جهانی و جریانی طبیعی بوده و سبب کاهش تعامل فرد سالمند و دیگران در نظام اجتماعی میگردد که بدان تعلق دارد. افراد سالمند، نه تنها به تدریج از جامعه کنار نهاده شده و نقشهای منفعلانهتری برای آنها در نظر گرفته میشود، بلکه همسو با تنزل پایگاه و جایگاه اجتماعی فعالیت خویش را تنزل داده، نقشهای انفعالیتری را دنبال میکنند و به صورت فزاینده به زیست درونی خود میپردازند. فوربرگر[19] و همکاران (2017) فقدان مشارکت اجتماعی و کمبود ظرفیتهای اجتماعی برای رشد فعالیت بدنی نزد سالمندان را مانعی بر فعالیت بدنی این قشر دانستهاند.
اثرگذاری فرهنگ بر ورزش و مشارکت بدنی سالمندان در جامعه متمرکز بر قضاوت و تمسخر عمومی، تلقی اجتماعی منفی از ورزش سالمندی و مغایر دانستن آن با عرف و ارزشهای اجتماعی جامعه صورت میگیرد. از یک سوی، ورزش سالمندی و مشارکت سالمندان در فضاهای عمومی و ورزش کردن در این مکانها با سهولت لازم صورت نگرفته، برخی از آنها مورد تمسخر و قضاوت دیگران قرار میگیرند، برخی سالمندان ورزش را بهمثابه یک فعالیت طاقتفرسا تلقی کرده و از اینکه دیگران آنها را با الفاظ نادرستی و تمسخرآمیز صدا بزنند یا مورد استهزاء جوانان واقع گردند، هراس دارند. از سوی دیگر، در عرف برخی جوامع سنتی و در نظام اندیشگانی شهروندان ورزش کردن برای افراد مسن بهعنوان یک فعالیت غیرمعمول تلقی میشود، تحت تأثیر این فضای اجتماعی ورزش کردن جایی برای توسعه نمییابد، مداوم سرکوب میگردد و در عین حال، مشارکت ورزشی و فعالیت بدنی با عرف و ارزشهای اجتماعی مغایر تلقی میگردد. به تعبیری، باور غلط به ناتوانی سالمندان در ورزش و مغایر تلقی کردن آن با عرف از موانع فرهنگی ورزش سالمندی در جامعه است. در عین حال، وجود الگوهای مطلوب و مشوق ورزش و مشارکت بدنی از مهمترین بسترهای توسعه ورزش سالمندی و کمبود الگوهای مناسب در زمینه ورزش سالمندی، مدلهای رسانهای نامطلوب و ناتوانی الگوهای مشوق ورزش سالمندی از مهمترین موانع فرهنگی توسعه و گسترش ورزش سالمندی محسوب میگردد. گزینش نادرست الگو، عدم تطابق سنی، ناکامی رسانه در الگوسازی و اشاعه سبک زندگی غیرسلامت محور از سوی خرده سلبریتیهای مجازی از اهم مسائل این حوزه است. مجریان برنامههای سالمندی عمدتاً از افراد جوان یا میانسالی هستند که از سوی سالمندان واجد صلاحیتها الگوسازی و پیروی از الگو نیستند، رفتار و سکنات این افراد نمیتواند بر تجارب و اندیشههای سالخوردگان غلبه یابید و آنان را به ورزش و تحرک تشویق کند. امیری و همکاران (1401) نشان دادند عوامل رسانهای از مهمترین مؤلفههای زمینهساز بازگشت سالخوردگان به فعالیت بدنی در دوران پسا-کرونا محسوب میگردد. امینی و همکاران (1395) نیز بر کم رنگشدن برنامههای تبلیغاتی و ترغیب رسانهها برای مشارکت سالمندان اشاره نمودهاند.
زیست سالمندی در جامعهای که بهشدت تحتالشعاع مسائل اقتصادی قرار گرفته و همچنین شرایط زندگی و اوضاع اقتصادی برخی سالخوردگان در جامعه، سبب گردیده تا ورزش و فعالیت بدنی از اولویت زندگی آنان خارج گردد و بسیاری از سالمندان، نیازهای دیگری مانند مراقبتهای بهداشتی، تامین معاش و غیره را نسبت به ورزش در اولویت قرار میدهند. به تعبیر یکی از مشارکتکنندگان، «در جامعهای که هر روز بر سطح فقر سالخوردگان و سالمندان به ویژه افراد بازنشسته افزوده میگردد، اقتصاد هم جای فرهنگ و ورزش و سلامت و تندرستی را میگیرد». لذا در شرایطی که سالمندان حتی در دوران بازنشستگی بهدنبال کسب درآمد، تأمین مالی زندگی و امرار معاش هستند، ورزش اولویت خود را از دست داده و دغدغههای زیست اقتصادی بر دغدغههای فراغتی و سبک زیستی سلامت محور غلبه مییابد. در این زمینه زارعی و همکاران (1401) نشان دادند ساختار مدنظر مدل ایرانی عمدتاً با نقش برجسته مسائل برنامهریزی و مالی استوار و دغدغه بیشتر سالمندان ایرانی، معیشتی بود اما در مدل آلمانی عمده تمرکز بر نیروی انسانی است. یکی از مهمترین موانع فرهنگی مرتبط به ورزش سالمندی، موانع شناختی هستند که خود را در قالب آگاهیهای ورزشی نازل، عدم دسترسی به اطلاعات مرتبط به ورزش، ناباوری به مفید بودن ورزش و شناخت ضعیف از ماهیت ورزش و ضرورتهای ورزشی نشان میدهند. فقر شناخت ورزشی و سلامتپایه عنصر تعیینبخش جریان نازل مشارکت ورزشی محسوب میگردد، بهگونهایکه بسیاری از اطرافیان سالمندان اعم از خانواده، دوستان و آشنایان نسبت به اهمیت ورزش برای سلامت جسمانی و مواجهه با بیماریهای سالمندی شناخت لازم و کافی را ندارند. گروهی از سالمندان و خانوادههای آنها، ورزش را عامل آسیب و تشدید بیماریها تلقی میکنند، اعتقادی به سلامت حاصل از فعالیت ورزشی ندارند، در مواردی این اندیشه در پی ورزشهای نادرست و تمارین غلط کاملاً صحیح است. با این وجود، شاهد نوعی ناباوری نسبت به مفید و کاربردی بودن ورزش هستیم، گویی تحرک و فعالیت بدنی مضر و آسیبزا و سکون و عدم تحرک، مفید فایده است. مانع فرهنگی دیگری که از مشارکت ورزشی سالمندان ممانعت به عمل میآورد، مخالفت خانواده سالمندان با ورزش است. بسیاری از خانوادهها نسبت به حضور سالمندان در فضاهای ورزشی نگاه منفی داشته و به دلیل ترس و هراس از آسیب و ناتوانیهای بعدی آن موافق ورزش کردن سالمندان نیستند. همسو با آن، در مواردی جو عمومی خانواده مبتنی بر حضور در خانه، استراحت نمودن سالمندان و عدم حضور در جامعه است. در این زمینه رحمانی و همکاران (1399) نشان دادند مهمترین شاخصهای مطرح در زمینه مدل پارادایمی پژوهش دربرگیرنده فرهنگسازی ورزش سالمندی و آثار و پیامد ورزش سالمندی در بوستانها بود. خانمحمدی و همکاران (1401) نشان دادند موانع فرهنگی و سبک زندگی، عوامل فردی، شخصیتی، محیطی و امکاناتی از توسعه ورزش سالمندی ممانعت به عمل میآورند.
بحث و نتیجهگیری
موانع اجتماعی و فرهنگی ورزش سالمندی هرچند به شکل مستقیم بر مسئله مشارکت ورزشی و فعالیت ورزشی سالمندان مؤثر هستند، لیکن خود این موانع تحتالشعاع برخی علل و شرایط علّی ایجاد میشود. زیرساختها و سیاستهای ناکارآمد در دسترسی به امکانات و نیز فرهنگ ناهمسو با ورزش سالمندی در جامعه ایران از مهمترین علتهای ایجاد موانع فرهنگی و اجتماعی برای توسعه ورزش سالمندی محسوبمیگردند که مستلزم تغییر میباشد. این نتایج با یافتههای امیری و همکاران (1401) و همچنین یافتههای صفاری و قره (1396) در زمینه موانع ساختاری گسترش ورزش سالمندی مرتبط بود. جای خالی نظام رسانهای ویژه و فعال در حوزه فرهنگسازی ورزش سالمندی با تمرکز بر تهیه برنامههایی که در آن سالمندی فهمیده شده باشد و نیازمندیهای آن در حیطه سلامت روانی و جسمانی پیگیری شود، احساس میشود. بدیهی است تغییر سبک زندگی منفعل که سالمندان را از یکجانشینی و مصرف منفعلانه رسانه برحذر داشته و مشغولیتهای رسانهای مخدرگونه را مبدل به فعالیتهای جسمانی و بدنی نماید در این زمینه ضروری است. هر چند موانع اجتماعی و فرهنگی ورزش سالمندی دارای علل و عوامل مختلفی است که نیازمند تغییر نگرش اجتماعی و فرهنگی است اما بهطور کلی به نظر میرسد موانع اجتماعی و فرهنگی ورزش سالمندی تحتالشعاع سه گروه بسترهای خرد، میانه و کلان شکل گرفتهاند.
1- بسترهای خرد (شرایط جسمانی و روانی سالمندان و بحرانهای اقتصادی مترتب بر آنها و خانوادهها): بسیاری از سالمندان به دلیل بیماریها و محدودیتهای جسمی و برخی به علت بیانگیزگی، امکان شرکت در فعالیتهای ورزشی را ندارند. اغلب سالمندان از وجود بیماریهای مزمن نظیر دیابت، فشار خون و بیماریهای مفصلی رنج میبرند، امری که تواند مانع از ورزش کردن آنان گردد تا فشارهای اجتماعی و خانوادگی برای ترک فعالیتهای بدنی را بیشتر سازد. بحرانهای اقتصادی خانوادههای دارای سالمند، ناتوانی آنان در پرداخت هزینههای ورزشی، دسترسیهای نابرابر، عدم اطمینان اقتصادی و تحلیل هزینه- فرصت و هزینه دانستن ورزش نیز به نوبه خود سبب کاهش مشارکت ورزشی سالمندان گردیده است. یکی از مهمترین مشکلات سالمندان و خانوادههای آنها، با مشکلات اقتصادی و ناتوانی در پرداخت هزینههای بالای عضویت در باشگاههای ورزشی، خرید تجهیزات ورزشی و ... بود که این یافتهها با نتایج گونتا و همکاران (2022) همسو بود، همچنین نتایج تحقیق در این زمینه با یافتههای امینی و همکاران (1395) در قالب عوامل بازدارنده مشارکت ورزشی بر مواردی چون هزینه بالای حمل و نقل، کافی نبودن درآمد خانواده به منظور پرداخت هزینههای ورزشی، فقدان وسایل نقلیه فردی، ، هزینه زیاد ثبت نام و شرکت در ورزش و فعالیت بدنی و گران بودن وسایل و تجهیزات پزشکی مرتبط بود.
2- بسترهای میانه (محرومیتهای محلی و نزول توانمندیهای مدیریتی): محرومیتهای محلی شامل دسترسیهای محدود محلی، فضای غیرمفرح، فضای ناامن و فقدان حس راحتی و ناکارآمدی ورزشی محیط اجتماعی از جمله این بسترها محسوب میشود. محیطهای محدود تعبیه شده برای ورزش سالمندی عمدتاً جذبه و کشش لازم را برای سوق دادن سالمندان به ورزش نداشته و لازم است تا فضاهای مفرح و شادی در بوستانها و مراکز ورزشی شکل بگیرد تا انگیزه بیشتری برای ورزش سالمندی در سالمندان ایجاد نمایند. این نتایج با یافتههای خانمحمدی و همکاران (1401) در قالب چالشهای گرایش سالمندان به فعالیت بدنی بر موانع محیطی و امکاناتی با مضامینی چون فقدان ابزار مناسب سنجش سالمندی فعال در ایران، سختی دسترسی اماکن ورزشی، فقدان امکانات ورزشی رایگان، هزینه بالای مشارکت در برنامههای ورزشی، ترس از بیرون رفتن در فضاهای باز و فقدان فضای امن برای ورزش همسو بود.
3- بسترهای کلان (دگرگونیها و تغییرات اجتماعی و عدم آمادگی بسترهای حمایتی): بسیاری از سالمندان جهت ورود به دوره سالمندی در جامعه معاصر و پذیرش تحولات مرتبط به سبک زندگی و نیازمندیهای مرتبط به آن جهت سازگاری و انطباق هرچه بیشتر از لحاظ جسمی و روانی آمادگی لازم را نداشتند و این مسئله بر سطح اشکال مختلف مشارکتهای اجتماعی آنان اثر نهاده است. این نتایج با یافتههای خانمحمدی و همکاران (1401) در مورد چالشهای گرایش سالمندان به فعالیت بدنی در قالب محرومیتهای عاطفی سالخوردگان و همچنین نتایج موران[20] و همکاران (2016) در زمینه حمایت خانواده و دیگران بهمثابه قویترین عامل در تسهیل مشارکت در ورزش سالمندی همسو و همراستا بود. بدیهی است موارد فوق در زمینه ورزش سالمندی متأثر از دو گروه شرایط تسهیل کننده و شرایط بازدارنده هستند:
الف. شرایط تسهیلکننده که شامل تنوعبخشی، لذتدهی و جذابیتبخشی به ورزش سالمندی، افزایش دسترسیهای حمایتی، مداخلات رسانهمحور، مشارکت ورزشی گروهی و تعاملات و همکاریهای درون و میان سازمانی ورزش سالمندی است، همچنین، ترویج ورزش در رسانه و ایجاد تغییرات نگرشی در ورزش سالمندی و نیز اطلاعرسانی و آگاهیبخشی ورزشی از مهمترین کارکردهای رسانه در راستای توسعه ورزش سالمندی و رفع موانع اجتماعی- فرهنگی مرتبط به ورزش در این قشر است.
ب. شرایط بازدارنده که مشتمل بر ناتوانیهای شناختی- انگیزشی، محدودیتهای طبیعی و محدودیتهای اجتماعی سالمندان است که آنان را از مشارکت در فعالیتهای گروهی ورزشی باز میدارد این نتایج با یافتههای صفاری و قره (1396) در زمینه موانع ساختاری ورزش سالمندی همسو بود.
رفع موانع فرهنگی و اجتماعی مشارکت ورزشی سالمندان و تغییر نگرش در این زمینه نیازمند اجرای راهبردهای اقتصادی، فرهنگی و کنش عمومی است. ترویج ورزش در خانه، ارائه تخفیف و یارانههای ورزشی و برگزاری برنامههای ورزشی در فضاهای عمومی در راستای اجتناب از هزینههای مرتبط به باشگاههای ورزشی خصوصی از مهمترین راهبردهای اقتصادی است. تحول در نگرشهای سنتی اجتماعی و تغییر نگرش در قبال سالمندی و توانمندیهای سالمندان از مسیر برگزاری نشستهای آموزشی و کارگاههایی در سطح محلات، ایجاد کمپینهای اطلاعرسانی گسترده برای تغییر نگرش جامعه نسبت به سالمندان و تواناییهای آنها، اطلاعرسانی بیشتر و آگاهیبخشی در مورد ورزش سالمندی و ضرورتهای آن در قالبهایی چون برگزاری برنامههای آموزشی و اطلاع رسانی در مورد فواید ورزش برای سلامتی جسمی و روانی سالمندان از جمله راهبردهای فرهنگی است. همچنین طراحی برنامهها با توجه به توانمندیهای روحی و تناسب جسمی، توجه به تفاوتها و علایق سالمندان در طراحی برنامههای ورزشی و منعطف نمودن اینگونه برنامهها، گسترش زیرساختهای ویژه سالمندان در قالب ایجاد زیرساختهای ورزشی و تأمین امکانات برای سالمندان، برگزاری کلاسها و دورههای مختص سالمندان، بهرهگیری از ظرفیت مکانهای عمومی در ورزش سالمندی از جمله راهبردهای عمومی است که شایسته توجه میباشد.
تشکر و قدردانی
مقاله حاضر برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول مقاله در رشته جامعهشناسی ورزشی است که در دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات به انجام رسیده است. نویسندگان مقاله از تمام اساتید، پژوهشگران و متخصصینی که با سعهصدر و با دغدغهمندی در پژوهش حاضر مشارکت داشتند و بخشی از وقت گرانبهای خود را در اختیار این پژوهش و پاسخ به سئوالات مصاحبهها قرار دادند، صمیمانه سپاسگزاری مینمایند.
[1] Sampaio
[2] Andrieieva
[3] Nugraha
[4] Landi
[5] Brawley
[6] Tami
[7] Zhou
[8] Brinkley
[10] Jeng
[11] Sports Participation
[12] Gould, Tuffey, Udry & Loher
[13] Jenkin, Eime, Westerbeek, O'Sullivan & van Uffelen
[14] Grendorfer & Lewko
[15] John Creswell & David Creswell
[16] Lincoln & Guba
[17] Moran et al
[18] Wong et al
[19] Forberger
[20] Mouran